به گزارش ایسنا، روزنامه اطلاعات نوشت: «در خبرهای روز رسانهها آمده بود که بر اساس اسناد رسمی، بالاترین پرداخت ثبتشده در سامانه حقوق و مزایا مربوط به قوه مجریه با حدود ۲۸۵ میلیون بوده است و از این نظر قوه مجریه رکورددار است. بالاترین رقم قوه قضائیه ۱۸۵، قوه مقننه ۸۳، نهادهای زیر نظر رهبری ۴۸/۵ و در سایر دستگاههای اجرایی ۴/۸۵ بوده است.
قوه مجریه در حالی رکورددار بالاترین فیش حقوقی است که رکورددار کمترین فیش حقوقی هم هست. یعنی سه میلیون و دویست هزار تومان در برابر ۲۸۴ میلیون تومان! فاصله سقف و کف در پرداختیهای قوه مجریه و در فیش حقوقی این دستگاه عریض و طویل به چیزی شبیه فاصله زمین تا آسمان میماند؛ فاصلهای حدود ۹۰ برابر. سازمان امور استخدامی و اداری البته این توضیح را هم میدهد که ممکن است این فیش نجومی مربوط به حقوق چند ماه آن فرد باشد که در یک ماه تجمیع شده است. ممکن است چنین باشد اما بعید است. چاره کار آن است که این سازمان فیشهای حقوقی ماه قبل آن فرد را نیز رسانهای کند و آنگاه به متوسط پرداخت ماهانه برسد و بعید است که فردی در دستگاه اجرایی کار کند و شش ماه هیچ حقوقی نگیرد. در حال حاضر مردم تازه به اطلاعاتی کلی درباره دستمزدها و پرداختها دست یافتهاند و همین میزان اطلاعرسانی هم نشاندهنده بیرونزدن کوه یخی است که فعلاً قسمتهای بیرونی و قابل تماشای آنرا دیدهایم. قاعدتاً اگر همه ابعاد این کوه یخ اکتشاف شود، هر چند برای افکار عمومی و کل جامعه قابل دسترس نباشد، مقامات حکومت میتوانند بهخوبی دریابند که چه بینظمی و اغتشاش عجیب و غریبی با وجود تصویب قانون نظام هماهنگ پرداخت حاکم شده و چه فاجعهای با بیتالمال صورت گرفته است. این که حداقل مقامات بفهمند فردی که ۹۰ برابر بیشتر میگیرد بر اساس کدام شاهکار مدیریتی یا صلاحیت فردی و ثروتآفرینی به چنین حقی دست مییابد؟ و چه تفاوتی بین او و مدیر صاحبصلاحیت دیگری حتی با ابتکار و خلاقیت و کارآمدی بیشتر در مجموعه یا سازمان یا شرکت دیگری وجود دارد که چند برابر او مستحق دریافت حقوق و مزایا و پاداش است؟
در این دستگاه عریض و طویل اداری و اجرایی، کار مهم است یا کارگاه؟ نوع وزارتخانه و شرکت و سازمان و اداره مهم است یا نوع عملکرد و خروجی کار و فعالیت و کارآمدی و بازدهی کارکنان و مدیران آن مجموعه؟ کدامیک؟ تا اینجا که میدانیم و جسته و گریخته شنیدهایم و میشنویم و از این قله کوه یخی که بیرون زده میفهمیم مهم کار و کارآمدی و بهرهوری نیست بلکه مهم این است که از قیف کدام مجموعه بتوانی خود را به جمع ابواب جمعی و بهویژه میزهای مدیریتی آن مجموعه برسانی و صاحب امتیازات خاص شوی. اینجا وزارت نفت است و باید نظام استخدامی و پرداختهای خاص خود را داشته باشد. اینجا وزارت دارایی است و فرق میکند. اینجا بانک مرکزی است و باید نظامات خاص خودش را داشته باشد. اینجا شبکه بانکی است و باید حقوق و مزایا و آییننامه استخدامی و امکانات رفاهی و درمانی خاص خودش را داشته باشد. اینجا وزارت علوم است. اینجا وزارت بهداشت است، اینجا پتروشیمی است، اینجا فلان است، اینجا بهمان است و… یکمرتبه بگویند اینجا ایران است…
درست مثل صادق جورابچی در فیلم نفوذی… بد نیست برای تغییر ذائقه این را نیز بگویم که نمیدانم چرا بیاختیار یاد سکانسی از فیلم نفوذی ساخته احمد کاوری و مهدی فیوضی (۱۳۸۷) که اتفاقاً جایزه بهترین فیلم اول را هم گرفت میافتم. صحنهای که مفسد ظاهرالصلاح (با بازی قاسم زارع) خطاب به فریدون کیانفر (با بازی امیر جعفری) میگوید: … بیچاره، اینجا ایرانه، هر چقدر بیشتر زحمت بکشی، بیشتر میزنن توی سرت، بیشتر دل میسوزونی بیشتر بهت انگ میزنن، آسته میرم، آسته میام، دل به هیچ چیزی نمیبندم به جز پول. آره پول. تو این مملکت اونقدر راه هست که بتونی خوب پول دربیاری. هیچکس هم ازت نمیپرسه که از کجا آوردی. اینجا کشور خرید و فروشه، وکیلو میخرن، وزیر میخرن، نماینده مجلسو میخرن و… البته خوشبختانه در این سکانس پایانی که نشان میدهد مأموران امنیتی برای افشای چهره این آدم به ظاهر انقلابی جبهه رفته و اسیر شده و برای اثبات بیگناهی اسیر متهم به جاسوسی آن را تدارک دیده بودند، صادق جورابچی سرمایهدار ظاهرالصلاح آلوده به فساد دستگیر و افشا میشود و تا بفهمد هنوز غیرت انقلابی نمرده است… بگذریم و به بحث اصلی بپردازیم.
همین که دولت با وجود سالها تأخیر، مسأله شفافیّت را هر چند هنوز در ابتدای راه، حداقل در مورد اعلام حقوق و مزایای کارکنان حتی در حد قابل دسترسی برای سازمان اداری و استخدامی و برخی مراجع بالا کلید زده، جای خوشحالی است و اگر بتواند به درستی قانون شفافیت و دسترسی آزادانه به اطلاعات را در همه موارد اجرایی کند و بر گوشههای تاریک و روزنههای نفوذ و رانت اندکی نور بتاباند و سلیقهای و بخشی هم عمل نکند، شاهد معجزه شفافیّت خواهد بود.»
انتهای پیام
نظرات