زینب پزشکیان در گفتوگو با ایسنا در خصوص کودکان بازمانده از تحصیل گفت: من چهار سال است که در یکی از سازمانهای مردمنهاد با بچههایی از این قبیل در ارتباط هستم؛ بچههایی که کودک کار نیستند و تحصیل میکنند. در این مدت ما در خصوص تحصیل این کودکان با موانع بیشماری مواجه بودیم و متاسفانه رفع کردن این موانع کاری نیست که تنها از عهده آموزشوپرورش بر بیاید، بلکه سیاستهای کلان در این زمینه باید تغییر پیدا کند.
وی با اشاره به اینکه بچههای حاشیه شهر مشهد که از تحصیل بازماندهاند، به سه دسته تقسیمبندی میشوند، گفت: گروه اول بچههای ایرانی دارای اوراق هویت هستند که شناسنامه دارند و این افراد عمدتا به دلیل فقر مالی تحصیل نمیکنند یا ازدواج کودک در این جمعیت اتفاق میافتد که این مسئله نیز ناشی از فقر است. آنهایی هم که به مدرسه میروند، به دلیل کیفیت به شدت پایین فضای آموزشی در حاشیهشهر تحصیل را نیمهکاره رها میکنند.
پزشکیان افزود: زمانی که من برای ثبتنام برخی از کودکان به مدارس این منطقه میرفتم، میدیدم که فضای کلاسها آنقدر کوچک است که بعضی از دانشآموزان در میان نیمکتها روی زمین مینشستند؛ یعنی فرضا ۴۰ پسربچه را با یک معلم در یک اتاق ۱۲ متری جای میدهند و این میشود کلاس درس آنها.
این فعال حوزه اجتماعی تصریح کرد: طبیعتا کودکی که والدینش سواد درست یا انگیزهای ندارند که به درس او رسیدگی کنند و از طرفی با وجود چنین فضا و کیفیت آموزشی در مدرسه، هیچگاه سراغ تحصیل نمیرود. کودکان متعددی را میتوانم به عنوان نمونه به شما نشان دهم که کلاس چهارم یا پنجم دبستان تحصیل میکنند، اما حتی اسم و فامیلشان را نمیتوانند بنویسند. این گروه از بچهها نسبت به بقیه در بهترین شرایط هستند که به هر حال مسیر را رفتهاند، اما به دلیل این شرایط تحصیل را رها کردهاند.
وی دسته دوم را مهاجران افغانستانی که اوراق اقامتی معتبر دارند، برشمرد و بیان کرد: این افراد طبق دستور رهبری از سال ۹۴ میتوانند در مدارس دولتی به صورت رایگان تحصیل کنند. اگر بنا به هر دلیلی خانواده این افراد به شهر دیگری نقل مکان کند، این دانشآموزان دیگر نمیتوانند به مدرسه بروند و فقط اجازه دارند در همان شهری که اقامت گرفتهاند به تحصیل بپردازند.
پزشکیان تصریح کرد: این اتباع خارجی با فرآیند بسیار طولانی برای اخذ کارت حمایت تحصیلی برای فرزندانشان مواجه میشوند و از طرفی دفاتر کفالت نیز با آنها همکاری خوبی ندارند. اینها مسائلی است که اتباع خارجی درضمن فقر مالی با آن درگیرند و از این جهت بسیاری از کودکان مهاجر نیز به مدرسه نرفته یا تحصیل را رها میکنند.
این فعال حوزه اجتماعی با اشاره به اینکه «دسته سوم شامل کودکانی میشود که هیچگونه اوراق هویتی ندارند که عمدتا بلوچهای مهاجر هستند»، توضیح داد: این افراد غمانگیزترین وضعیت را دارند و اگر شما تمامی مشکلات آنها را حل کنید، به دلیل نداشتن اوراق هویت نمیتوانند به مدرسه بروند. ما بارها تلاش کردیم که برای این افراد اوراق هویتی اخذ کنیم.
پزشکیان ضمن اظهار به اینکه «مسائلی که سبب بازماندن کودکان از تحصیل میشود، به دوران کرونا محدود نشده و از قبل وجود داشته است»، گفت: یکی دیگر از این موانع قانون کبر سن است؛ به این معنا که اگر یک کودک ساکن مناطق شهری از سن پایه بیش از دو سال بزرگتر باشد، دیگر نمیتواند به مدرسه برود؛ به طور مثال سن پایه اول دبستان، هفت سال است و کودکی که ۹ سال و یک ماهه است و به مدرسه نرفته، دیگر نمیتواند تحصیل کند. این سن پایه برای کودکان روستایی سه سال است.
پزشکیان در خصوص وضعیت تحصیلی این کودکان در دوران کرونا گفت: آموزش مجازی برای حاشیه شهر فقط و فقط یک شوخی است و خانوادههای این کودکان حتی اگر تمام امکانات از قبیل موبایل، تبلت و اینترنت را هم داشته باشند، هیچگاه نمیتوانند در سامانهای همچون شاد ثبتنام کرده و با آن کار کنند.
وی ادامه داد: از خانوادهای که سواد ندارد یا اگر هم دارد به زور میتواند دو پیام بنویسد و برای مددکارش ارسال کند، آموزش مجازی و کار با سامانه انتظار زیادی است. قبل از کرونا که این بچهها درس میخواندند، در محیط مدرسه بودند و خانواده آنها را با کار در مزرعه و زمین، تفکیک ضایعات و زبالهگردی درگیر نمیکرد، اما الان که دیگر مدرسهای در کار نیست، این بچهها همه به کار مشغول هستند.
این فعال حوزه اجتماعی با تاکید بر اینکه آموزشوپرورش باید مدارس حاشیه شهر و روستایی را از مدارس شهری تفکیک میکرد و به جای تعطیلی این مدارس چاره دیگری میاندیشید، گفت: به طور مثال در نزدیکی مشهد، روستایی به نام شهرآباد وجود دارد که کلا یک مدرسه بیشتر ندارد و تمامی مقاطع و دختر و پسر در آنجا تحصیل میکنند. در روستای کوچکی مثل شهرآباد که همه بچهها همیشه با هم هستند، تعطیلی مدرسه معنی ندارد.
پزشکیان خاطرنشان کرد: آموزشوپرورش باید این واقعیت را میپذیرفت که بین کودک حاشیه شهر یا مناطق محروم با کودک شهری تفاوت بسیاری وجود دارد. اگر برای کودک شهری تعطیلی مدرسه یعنی امنیت در برابر ویروس، برای کودک حاشیه شهر این تعطیلی به معنای کار کودک است. هرچند کار کودک در بهترین شرایط است، وگرنه در این مناطق به وفور مسائلی همچون مصرف مواد مخدر، خشونت، تجاوز و... اتفاق میافتد.
وی افزود: با استاندارد منِ شهری این آدمها مجبورند به خاطر کرونا در خانه بمانند؛ این بچهها مثل کودکان شهری نیستند که بتوانند با شبکه اجتماعی، بازی کامپیوتری، فیلم دیدن و... سر خودشان را گرم کنند، آنها ناچارند که از خانه بیرون بروند.
این فعال حوزه اجتماعی در پایان خاطرنشان کرد: تعطیلی مدرسه برای کودک حاشیه شهر و منطقه محروم یعنی از صبح تا شب با پدری معتاد در خانه بماند. مدرسه برای این کودکان یک فرصت بود که حداقل برای چند ساعت از فضای کوچک و نامناسب خانه دور شوند؛ حالا این فرصت نیز از آنها سلب شده است.
انتهای پیام
نظرات