به نقل از پروجکت، در نگاه اول، همهگیری ویروس کرونا باعث شکاف اقتصادی در ایالاتمتحده شده است. این همهگیری، نابرابری اجتماعی و درآمدی را بیشتر و بسیاری از مشکلات دیرینه سیستم را برجسته کرده است. بهعنوانمثال، زنان بیشتر از مردان تحت تاثیر منفی نابرابری قرار میگیرند. کودکان خانوادههای فقیر کمتر از فرزندان خانوادههای ثروتمندتر قادر به سازگاری با آموزش مجازی هستند. کارشناسان تصور میکنند خشونت خانگی و کودک آزاری طی همهگیری به سرعت افزایش یافته است، اما به دلیل کاهش نظارت ناشی از تعطیلی مدارس، بیشتر این موارد افزایش یافته، گزارش نشده است. افراد کم درآمد با خطرات سلامتی بیشتری روبرو هستند زیرا بسیاری از عواملی که باعث بدتر شدن عواقب کووید-۱۹ میشوند با درآمد، ارتباط دارند.
اما، با وجود این هزینههای رنجآوری که بهصورت نابرابر توزیع شده، آیا تجربه نفسگیر آمریکا طی همهگیری میتواند به بازگرداندن اعتماد متقابل مورد نیاز برای بهبود رفاه اقتصادی همه آمریکاییها در طولانی مدت کمک کند؟
از نظر اقتصاددانان، اعتماد به معنی اطمینان یک فرد در درستی و راستی شخص دیگری است که وی را نمیشناسد و یک مولفه اساسی در یک اقتصاد موفق است که اغلب نادیده گرفته میشود. اعتماد در اقتصاد به معنای این است که باور کنید طرف مقابل مصمم نیست که از شما سود ببرد. عدم اعتماد به این معناست که احساس کنید باید همیشه برای کسب حداکثر سهم سود خود بجنگید. اعتماد، امکان مصالحه در سیاستها را ایجاد میکند، زیرا همه طرفها میدانند که به مرور زمان دستاوردها تقسیم خواهد شد، حتی اگر در لحظه توافق، همه سود نبرند. همانند رابطه شخصی سالم، افراد میتوانند به نوبت به آنچه میخواهند برسند، زیرا آنان میدانند که در آینده تعاملات زیادی انجام خواهد شد که نیاز به مصالحه دارند، بهطوریکه در دراز مدت همه چیز مساوی خواهد شد.
علاوه بر این، شواهد تجربی نشان میدهد که اعتماد، بخش قابل توجهی از تفاوت رشد اقتصادی در کشورها را توضیح میدهد و ثبات سیاسی را در دوران رکود اقتصادی افزایش میدهد و توانایی در همکاری باعث بهبود نتایج میشود.
نتایج نظرسنجی نشان میدهد، در میان کشورهای اروپایی یا سایر کشورهایی که جمعیت آنها بهطور عمده از نژاد اروپایی است، کشورهای اسکاندیناوی بالاترین سطح اعتماد را دارند و برزیل و مقدونیه شمالی به ترتیب با حدود ۷ درصد و ۱۳ درصد کمترین میزان اعتماد را دارند. سطح اعتماد در ایالاتمتحده (با ۴۱ درصد از آمریکاییهایی که میگویند به افرادی که نمیشناسند، اعتماد دارند) بین اروپای شمالی و شرقی است. با توجه به شواهد تجربی مبنی بر اینکه بیاعتمادی آمریکاییها ریشه در تبعیضهای تاریخی دارد، در مجموع تعجبآور نیست که در ایالاتمتحده اعتماد کمتری نسبت به اروپای شمالی وجود دارد. همچنین تعجبآور نیست که مناظره سیاسی در ایالاتمتحده بهطور فزایندهای به اختلافنظر تبدیل شده است، تا حدی به دلیل اینکه سازمانهای رسانهای دریافتند که ایجاد خشم نسبت به ایجاد سازش، سودآوری بیشتری دارد.
فراهم آوردن فرصتهای بهتر برای زنان و اقلیتهای کم نماینده از طریق سیاستهایی مانند اقدام مثبت، فرصتها را از گروههای دیگر میگیرد. به همین ترتیب، حمایت از مشاغل تولیدی و کشاورزی ایالاتمتحده میتواند هزینهها را معادل مالیات بر مصرفکنندگان آمریکایی افزایش دهد.
برای رهایی از بنبست سیاسی، رأیدهندگان باید حاضر باشند برخی از منافع شخصی خود را کنار بگذارند. در صورت اطمینان به جبران خسارت دریافتی، احتمال انجام این کار بیشتر است. مردم با تلاش در جهت رسیدن به یک هدف مشترک، اعتماد ایجاد میکنند و با همکاریهای اقتصادی و اجتماعی این اعتماد افزایش مییابد، بهویژه اگر این فعالیت برای سایر افراد جامعه ارزش ایجاد کند.
این همان چیزی است که طی همهگیری اتفاق افتاده است. محدودیتها و هزینههای اقتصادی ناشی از تعطیلی ملی ایالاتمتحده، بهایی است که آمریکاییهای جوان و سالم برای محافظت از افراد در معرض خطر پرداخت میکنند و برخلاف بسیاری از کشورهای دیگر، تعداد زیادی از محدودیتها در نهایت خودخواسته و داوطلبانه بودند.
در ایالاتمتحده، برخلاف انگلستان و کشورهای اتحادیه اروپا، هیچ کس به دلیل عدم استفاده از ماسک جریمه نمیشود یا برای اطمینان از موافقت با قرنطینه کنترل نمیشود. البته این مورد جنبههای منفی بدیهی دارد؛ فقدان فشار و یک واکنش هماهنگ به قرار گرفتن ایالاتمتحده در سومین میزان بالاترین آلودگی و دوازدهمین میزان بالاترین مرگومیر در جهان کمک کرده است. اما یک نکته مهم نیز وجود دارد، رفتار مردم نشاندهنده تمایل آنان برای کمک به رفاه عمومی و نه فقط ترس آنان از مجازاتهای عدم رعایت موارد است.
افراد کم خطر به دلیل تمایل خود به محدودیتهای کووید-۱۹ پایبند هستند و معتقدند که انجام این کار به امنیت دیگران و همچنین خودشان کمک میکند. طی همهگیری، اکثریت سالم برای محافظت از اقلیت آسیبپذیر هزینه زیادی پرداخت کردهاند. از آنجا که دولتهای فدرال و ایالتی اجبار را قبول نکردند، میتوان گفت مردم آن را با میل و رغبت قبول کردند (البته شاید نه با خوشحالی). تلاش یکسان نبود و همه احتیاطهای یکسانی را دنبال نمیکردند. اما، در نهایت، دهها میلیون نفر آزادی و کیفیت زندگی خود را بیش از یک سال کاهش دادند. این تلاش پرهزینه قابل توجه است، با توجه به ترس گسترده از اینکه در حال حاضر آمریکا، توسط پشتیبانی از حزب مردم و منافع شخصی تضعیف میشود.
شرمآور خواهد بود اگر آمریکاییها در ارزیابی خود از بیماری همهگیر، این روزنه امیدی که به سختی بدست آوردهاند را از دست بدهند. اعتماد نیز از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. والدین باید به فرزندان خود یادآوری کنند و معلمان نیز باید دانشآموزان خود را در مورد فداکاریهای میلیونها نفر برای حفظ امنیت در برابر غریبهها تعلیم دهند. اکنون، ایالاتمتحده یک فرصت منحصر به فرد برای تقویت اعتماد، همبستگی و همکاری و در نتیجه مقابله با چالشهای اقتصادی پیش رو دارد.
انتهای پیام
نظرات