به گزارش ایسنا، فرزاد رمضانی بونش، پژوهشگر ارشد و تحلیلگر امور بینالملل در مقالهای که در نیوزویک منتشر شده، نوشته است:
ایده سکولاریسم در افغانستان به قرن 20 برمی گردد. اگرچه در مورد جمعیت قومی در افغانستان بررسی دقیق وجود ندارد ، اما پشتون ها یک قوم بزرگتر و مهم تر در افغانستان با توجه به تاجیک ها در نظر گرفته می شوند. اکثر پشتونها مسلمانان پشتو زبان و سنی و حنفی هستند. از نظر تاریخی ، نخبگان سیاسی پشتون در افغانستان به سکولاریسم توجه داشتند یا بخشهایی از آن را پذیرفتند.
اگرچه افغانستان یک مدینه فاضله سکولار نبود ، اما یک کشور در حال توسعه بود که به طور ناگهانی در سال 1979 سقوط کرد.
با سرنگونی طالبان و استقرار جمهوری اسلامی افغانستان ، فضای مناسبی جای خود را به حضور و نفوذ نخبگان سکولار در کشور داد.
با در نظر گرفتن سکولاریسم به عنوان جدایی دین از نهادهای حاکم و سیاست ، پشتون های سکولار نگاه منحصر به فردی به نقش یک دولت سکولار دارند ، به ویژه جدایی نهادهای دولتی از دین ، آزادی های فردی و اجتماعی ، دموکراسی ، حقوق شهروندی ، مدارا ، کثرت گرایی و به زودی. شرایط جامعه افغانستان و تنوع قومی آن در دو دهه گذشته منجر به ایجاد شخصیت ها و جناح های پشتون طرفدار سکولاریسم شده است.
با افزایش حضور و نفوذ طالبان در افغانستان از سال 2007 ، طالبان نخبگان دولت کابل را خواستار غرب زدگی جامعه افغانستان میدانند. پس از توافق صلح طالبان با ایالات متحده و آغاز گفتگوهای بین افغانی بین طالبان و دولت ، اکنون این سوال مطرح است که آیا سکولارهای پشتون به حاشیه رانده می شوند یا آنها حضور و نفوذ خود را در حوزه سیاسی حفظ می کنند؟
پشتون های طرفدار سکولار اکنون در وضعیت خاصی قرار دارند. برخی از آنها در داخل دولت خود را نزدیک به آرمانهای رئیس جمهور اشرف غنی می دانند و برخی بر حفاظت از دستاوردهای دو دهه گذشته ، از جمله حقوق زنان ، آزادی بیان و دموکراسی انتخاباتی تأکید دارند.
در شرایط کنونی روند صلح بین افغانستان در کنفرانس استانبول ، که در اواخر این ماه اتفاق خواهد افتاد ، بیشتر درگیری های سه جانبه بین طالبان ، مرکزگرایان به رهبری غنی و عبدالله عبدالله ، رئیس شورای عالی آشتی ملی است. که مذاکرات صلح افغانستان با طالبان را رهبری می کند.
پشتون های سکولار خود را نزدیک به مرکزگرایان تحت هدایت غنی می دانند ، اما واقعیت این است که حضور طالبان در پویایی قدرت و موقعیت سکولارهای پشتون در قدرت به طور چشمگیری تغییر خواهد کرد. قومیت در ساختار سیاسی و توزیع قدرت در افغانستان نقش مهمی دارد. نخبگان سکولار یا طرفداران برخی از جنبه های سکولار اکنون با یک رقیب بزرگ روبرو هستند: طالبان.
بنیادگرایان طالبان خواهان بازگشت به اصول اسلام و یک ارتش کاملاً اسلامی هستند. اما سکولارهای پشتون ، علی رغم آنچه طالبان می خواهند ، سعی می کنند سیستم متمرکز دولت را در کنار ارزش های مدرن حفظ کنند. واقعیت این است که سکولارهای پشتون نمی توانند انتظار داشته باشند که نخبگان قدرتمند سیاسی سه گروه قومی ، تاجیک ها ، هزاره ها و ازبک ها ، سهم قدرت خود را در آینده تحویل دهند. اکنون این طالبان هستند که ادعا می کنند پشتون ها را در ساختار قدرت آینده نمایندگی می کنند.
علی رغم ادعاهای بین قومی طالبان ، این گروه همچنان یک جنبش نفوذی پشتون در جنوب و شرق افغانستان است. در این شرایط ، جدا از آینده و ساختار سیستم سیاسی افغانستان ، پس از مذاکرات بین افغانی (ریاست جمهوری ، پارلمانی یا نیمه ریاست جمهوری) ، طالبان نخبگان سکولار پشتون را رقیب اصلی خود در یک ساختار متمرکز می دانند. آنها مایلند به آنها نفوذ یا قدرت کمی اعم از محلی یا ملی بدهند.
آنچه اکنون روشن است این است که سکولارهای پشتون در روند تقسیم قدرت سیاسی افغانستان نادیده گرفته نخواهند شد. اما نقش آینده آنها بستگی زیادی به رابطه آنها با طالبان و حضور طالبان در قدرت دارد. طالبان عملاً در کوتاه مدت در این رقابت پیروز میشوند. آنها عملاً درصد کمی از 40 تا 50 درصد از قدرت را به سکولارهای پشتون واگذار می کنند و رهبری آنها را به دست خواهند گرفت. سکولارها می توانند امیدوار باشند که تغییر واقعی طالبان یا کاهش ایدئولوژی سفت و سخت آنها برای هماهنگی با بقیه ساختار قدرت افغانستان ، سریعتر پیش خواهد رفت.
انتهای پیام
نظرات