بعد از ظهر یک روز بهاری به قصد قدم زدن اما به بهانه تفریح از خانه خارج می شوید. به جای قدم زدن درپیاده روی پارک و بوستان ها و حاشیه رودخانه کم آب زاینده رود یا به تعبیراین روزها زاینده جوی، خیابان های مرکزی شهر که برخی از آنها هویت تاریخی دارند ولی همچنان محل تردد خودروها است را بر می گزینید.
به گزارش خبرنگارخبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)منطقه اصفهان، پس از خیابان چهارباغ وارد خیابان آمادگاه می شوید، خیابانی که می توان طول آن را 15 دقیقه قدم زنان پیمود.
مسجد چهار باغ در سمت چپت قرار دارد و کاشی های نیلی فام گلدسته ها و گنبد آن از ذوق و سلیقه معماران دوره خود حکایت ها دارد.
گویا داربست های فلزی نیز که برای مرمت گنبد آن تعبیه شده اند قدمت تاریخی به خود گرفته است.
قصد داری وارد مسجد شوی تا نظاره گر سبک معماری و این شاهکار آخرین دوران صفوی که همچنان استوار مانده (البته اگر عبور مترو از چهارباغ نتواند خدشه ای به پیکره آن وارد کند) باشید و از این سبک معماری ایرانی - اسلامی که در بناهای در حال ساخت نمی توانید آن را بیابید، لذت ببرید. اما وقت تنگ است؛ از آن صرف نظر می کنید.
به راهتان ادامه می دهید؛ عابران را می بینید که بدون هیچ اضطرابی از کنارتان عبور می کنند. رانندگان و بخصوص مسافربرهای شخصی نیز تلاش می کنند در این خیابان مقررات را رعایت کنند اما بوق زدن برای سوار کردن مسافر را خیر.
. کمی جلو تر از مسجد چهار باغ، مهمانسرای عباسی (کاروانسرای مادر شاه ) قرار گرفته است، کاروانسرایی که شاه سلطان حسین آخرین پادشاه صفویه آن را ساخت و وقف مدرسه چهار باغ کرد تا عواید آن برای نگهداری از مدرسه و معاش طلاب استفاده شود.
گذر زمان و حمله افغانها آن را به ویرانه ای مبدل نمود. در زمان ظل السلطان این بنا مرمت شد و به مکانی برای آمادگاه پادگان سواره نظام حاکم اصفهان تبدیل شد که نام خیابان فعلی آمادگاه برگرفته ازهمان دوران است.
از پروژه در حال ساخت پارکینگ و آزاد سازی خیابان باغ گلدسته که امیدوارید امسال به اتمام برسد،گذر می کنید؛ دیگر از آن ترافیک روان و آرامشی که در آن قسمت خیابان آمادگاه حاکم بود، خبری نیست.
دو طرف این قسمت از خیابان تا چشم کار می کند مطب پزشک، آزمایشگاه طبی و داروخانه است.
تابلوهای زرد و آبی رنگ پزشکان را می بینید که چهره خیابان را مخدوش کرده و هر یک شکل و شمایلی خاص دارد.
نگاه های جستجوگر بیشتر مردم به تابلوها ، دردست داشتن دفترچه بیمه و برگه جواب آزمایش حکایت از آن دارد که برای مراجعه به پزشک گام در خیابان آمادگاه گذاشته اند و فارغ از ازدحامی که بر این خیابان حاکم است، دغدغه ای جز معالجه بیماری خود و یا بستگان خود را ندارند.
در این خیابان بیشتر افراد بجای اینکه جلو پای خود را نگاه کنند سر به آسمان دوخته اند و درجستجوی نام پزشک هستند.
برخی هم از دیگران مکان طبابت پزشک مورد نظر خود را پرس و جو می کنند.
از کسوت عده ای هم می توان فهمید شهرستانی اند. دیگر مشاغل هم در این خیابان وجود دارد اما مراکز پزشکی، داروخانه ها و... آنها را در خود مستتر کرده است.
کنار خیابان مملو از خودروهای پارک شده است و دیگر جایی برای پارک وجود ندارد. ترافیک در این قسمت از خیابان و بوق پیاپی همه را مستاصل کرده است. برخی از سر ناچاری مجبورند دوبله پارک کنند تا بیمار خود را به پزشک معالج برسانند اما همچنان راننده پشت فرمان نشسته است تا جریمه نشود. افرادی با رنگی پریده و ناله کنان از پله مطب پرشکان بالا می روند و برخی برمی گردند اما آه سنگینی می کشند؛ گویا جواب ناامید کننده ای شنیده اند.
به نظر می رسد آه و ناله کشیدن در این خیابان امری است طبیعی. به انتهای خیابان می رسید، به پشت سر خود می نگرید و شاکر سلامتیتان می شوید. در این حین به خودمی گویید ای کاش شهرک سلامتی که مسوولان هر دم از آن سخن می گویند سریعتر ساخته شود تا با انتقال مطب پزشکان به این شهرک ها حتی الامکان مشکلات ترافیکی که مطب پزشکان در برخی خیابان های شهراصفهان همچون آمادگاه در آن متمرکز شده اند، رفع شود ودیگر در یک خیابان شهر کمتر شاهد درد وآه وناله اینگونه آشکارا باشیم.