يك سازنده‌ي ساز: ساز سازي تحقيق مي‌خواهد نه فقط تراش دادن

چوب‌ها پوست ها و زه‌ها در هم تنيده‌اند تا در گوش تاريخ نواي يك ملت را زمزمه كنند. ابزاري كه هر ملتي براي دردها و شادي‌هايش به آنها شكل و فرمي خاص داده و حالا بخشي از هويتشان شده‌اند. تار، سه تار، دف، دايره تنبك،....  نيزصداي لطيف ملتي است كه قدمتي هزاران ساله دارد.

"جمشيد ثابت راسخ"، استاد و سازنده‌ي سازهاي تار، سه تار، كمانچه، قيچك و رباب از ساز سازي، دردها و دغدغه‌هاي اين بخش از هنر ايراني در گفت‌‌وگو با خبرنگار سرويس فرهنگ‌وهنر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) منطقه اصفهان، گفت كه در ادامه مي‌خوانيد:

یکی از مسائل سازندگان ساز، استاندارد نبودن سازهای ایرانی است. نظر شما چیست؟

سازهای سنتی ایران، آنطور که شایسته است معرفی نشده و چون معرفی نشده، کسی آن را درست نمی‌شناسد و چون نمی‌شناسند نمی‌توانند به طور استاندارد آن را درست کنند. می‌گویند سه تار را به صورت استاندارد درست می‌کنند،اما دیگران چیز دیگری می‌سازند و همینطور هرکسی سلیقه‌ای سه تار درست می‌کند. سلیقه‌ای رباب درست می‌کند، سلیقه‌ای تار درست می کند، این چیز استانداردی مثل ویولون یا گیتار نیست. هیچکدام از سازهای ایرانی استاندارد خاصی را رعایت نکردند و همه‌اش سلیقه‌ای است.

چقدر رعایت استاندارد برای سازهای ایرانی اهمیت دارد؟

این باعث جهانی شدن ساز می‌شود و باعث می‌شود که بتوانیم حرف بزنیم. ما الان چی داریم؟ افراد دیگری استفاده می‌کنند و ساز را به صورت استاندارد تولید و ثبت یونسکو می‌کنند.

برای چه سازهایی این اتفاق افتاده است؟

مثلا آذربایجان ساز تار را مال خودش می‌داند، در صورتی که اگر بگویند مال آذربایجان است و آذربایجان هم قبلا جزئی از خاک ایران بوده است، مساله‌ای ندارد. اما موقعی که می‌گویند مال جمهوری آذربایجان است، یعنی جدا از ایران است. تار مال ایران است و جدا از ایران نیست.

چه تعداد از سازهای ایرانی در دنیا شناخته شده است؟

سازهای ایرانی در دنیا شناخته شده است اما به شکلی شده که می‌روند تحقیق می‌کنند و بعد از چند سال ساز خودمان را به شکل دیگری به خودمان تحویل می‌دهند.

چطور این مساله پیش آمده است؟

مثلا سنتور رفته و پیانو به دست ما آمده است. فکر می‌کنیم پیانو ساز دیگری است، در صورتی که پیانو از ساز ایرانی گرفته شده است.

واقعیت همینطور است؟

می‌گویند همینطور بوده است. من از مطالعاتی که داشته‌ام اینطور برداشت کرده‌ام اما محققان قدیمی اکثرا همین حرف را می‌زنند و در کتاب‌های قدیم ایران هم این موضوع هست. در کتابهای فارابی و ابن‌سینا سازهای ایرانی مطرح بوده و مطرح هست، اما وقتی که می‌روند و این کار را بر روی آن انجام می‌دهند، داشته‌های ما را تحقیر می‌کنند. ما باید همه جا به خوبی فعالیت داشته باشیم تا بتوانیم همه جا ساز ایرانی را معرفی کنیم و جایگاه آن را در دنیا به دست آوریم.

من حدود سی سال سابقه ساز سازی دارم اما متاسفانه در طول این سال‌ها از هیچ جا حمایت نشدم. اگر من را حمایت کنند، مسلما خودم می‌توانم معرف ساز ایرانی باشم. چرا؟ به خاطر سابقه‌ای که دارم و به خاطر کاری که انجام دادم. به خاطر اینکه هیچ کار دیگری غیر از کار ساز انجام ندادم. این می‌تواند خیلی به معرفی ساز ایرانی کمک کند اما دست ما بسته است. من کجا کارم را ارایه دهم. مثلا در اصفهان کجا هست که من بتوانم به صورت همیشگی کار ساز سازی و کارگاه ساز سازی را در ملا عام قرار دهم که حداقل مردم خودمان ساز ایرانی را بشناسند.

توریست وقتی وارد اصفهان می‌شود کار ما را ببیند. این برای ساز ایرانی خیلی مهم است. اگر یک توریست ببیند که من ساز درست می‌کنم و بفهمد جایگاه این ساز در ارکستر کجاست، مسلما به ساز ایرانی بها می‌دهند. اگر این کار را انجام ندهند، طبیعی است که کار مسکوت باقی می‌ماند و نمی‌تواند به همه جا معرفی شود. اصلا رشته ساز سازی، رشته‌ای است که در دانشگاه‌های هنر و دانشگاه‌های ایران باید تدریس شود. به نظر من باید یکی از رشته‌های دانشگاه هنر باشد و میراث فرهنگی و دانشگاه هنر می‌توانند همکاری کنند و این کار ساز سازی را که بسیار کار پیچیده‌ای هست، بتوانند به عموم ارایه دهند. از لحاظ شناخت چوب، از لحاظ شناخت رنگ ساز، از لحاظ جایگاه ساز در ارکستر ایرانی، جایگاه ساز در ارکستر سمفونیک خارج می‌توانیم همه کاری کنیم. یک نفر نمی‌تواند همه کاری کند.

من یک سازنده هستم، فقط می‌توانم سازنده ساز باشم. من می‌توانم تلاش خودم را کنم که ساز خوب درست کنم اما اینکه ارایه‌اش بدهم کار من نیست. رسانه‌ها باید این کار را انجام دهند. من نمی‌توانم به تنهایی هم ساز درست کنم، هم به چوب‌بری بروم، هم تحقیق کنم، هم به زاهدان بروم که ببینم ساز محلی قیچک چیست و بیایم با آن ساز مقایسه کنم، همه‌ این کارها نمی‌تواند بر دوش یک نفر باشد.

کارهای فرهنگی خوبی می‌توانیم با سازهای سنتی خودمان انجام دهیم که ساز ایرانی در تمام دنیا مطرح شود. من متاسفانه می‌بینم که یک جوان نوازنده ویولون از من می‌پرسد این ساز چیست؟ این برای ما خیلی بد است. حالا جایگاه این کار کجاست من نمی‌دانم. همیشه مشکلات برای کار ساز سازی زیاد بوده است، خیلی زیاد بوده است. یعنی سازی که درست می‌کنی، حمایتی که باید انجام گیرد نمی‌شود. من 30 سال سابقه ساز سازی دارم. 30سال سابقه ساز سازی من نتیجه‌اش چیست؟ نتیجه‌اش کمر درد است، زانو درد است، آرتروز است، اذیت شدن از تاندوم دست است.

مساله بیمه شما حل شده است؟

 ما بیمه هنرمندان هستیم اما زمانی که زیر پوشش خانه هنرمندان هستیم، چه امکاناتی در اختیار هنرمندان گذاشته‌اند؟ من بیمه تامین اجتماعی زیر پوشش خانه هنرمندان هستم اما از طرفی هم شخصا بیمه تکمیلی شدم. وقتی آزمایش دادم و عکس گرفتم، می‌گویند هیچکدام از مشکلات تو شامل این بیمه نمی‌شود. پس چی شامل بیمه تکمیلی می‌شود؟ جایگاه هنرمندان کجاست؟ من هنوز نمی‌دانم جایگاه هنرمندان کجاست. من خودم نیستم، من هنرمند نیستم اما دوست دارم بدانم جایگاه هنرمندان کجاست.

شما را به رسمیت نمی‌شناسند؟

من دوست دارم بدانم جایگاهم کجاست، حقم است که بدانم جایگاهم کجاست. من که این مسائل و مشکلات را دارم، حقم است که بدانم جایگاهم کجاست.

شما الان دو تا از سازهایتان را ثبت کرده‌اید؟

من از سال 1375 دانشجویان دانشگاه هنر را داشته‌ام که کار پژوهشی و پایا‌‌‌ن‌نامه لیسانس‌شان را با من انجام داده‌اند، تا الان که سال 1393 است. چند سال پیش از ما خواستند کارهایمان را برای نشان برتری ملی ارایه دهیم. سه تا از کارهایمان نشان برتر ملی گرفت. دو سال بعد از آن فراخوان دادند کارهایی که نشان برتر ملی گرفته‌اند را می‌توانیم به یونسکو ارایه دهیم و ببینیم مهر اصالت یونسکو دریافت می‌کند یا خیر. خب ما کارهایمان را ارایه دادیم و هر سه کارمان در یک زمان نشان برتری یونسکو گرفت. من هم تنها کسی بودم که از میراث فرهنگی و صنایع دستی مختلف، در یک زمان سه نشان برتری یونسکو را برای کشور مقدس ایران دریافت کرد.

سازندگان ساز ما برای اینکه تا چنین درجه‌ای کار خود را ارتقا دهند با چه مسائلی روبه رو هستند؟

توانایی هست، منتها باید حمایت شوند. از  شهرداری، از میراث فرهنگی کل کشور، از دانشگاه‌های هنر، از جاهایی که کارهای فرهنگی انجام می‌دهند و ... باید حمایت شوند. الان رشته‌های مختلفی در میراث فرهنگی هست که به همه اینها به شکلی بها داده می‌شود، اما کار ساز سازی هنوز جایگاه خودش را پیدا نکرده است. باید جایگاهش مشخص شود و دانشگاه‌ها باید برای ساخت سازها اقدام کنند. ساز سازی باید یک رشته کاری باشد.

صحبت پایانی؟

من آرزوی سلامتی برای همه‌ی ایرانیان دارم و دوست دارم هر طور که صلاح میدانند از ساز سازی حمایت عمومی کنند. نه اینکه فقط یک نوازنده را حمایت کنند، بیایند جوانی که می‌خواهد نوازندگی کند را هم حمایت کنند. جوانی را هم که می‌خواهد ساز بسازد را هم حمایت کنند، به او هم میدان بدهند.

من بارها شده‌ است که برای تحقیق و مقایسه‌ی کارم با سازهای محلی به بلوچستان و دهات بلوچستان رفته‌ام. خب چون شناختی نداشتند وسط راه، پوست ساز را پاره کردند که ببینند در آن چیست. خب من مجبور شده‌ام برگردم،  من رفته‌ام تحقیق کنم و سازم را با ساز آنها مقایسه کنم، مجبور شده‌ام برگردم، پوست این ساز را ترمیم کنم، درست کنم و دوباره برگردم. ما مشکلاتی داریم که باید مطرح شود. مساله‌ی من یک نمونه خیلی کوچکی بود. این نیست که فقط در کارگاه بنشینیم، تراش بدهیم و ساز درست کنیم. تحقیق اولین کاری است که باید برای این کار انجام دهیم، بعد باید ساز را درست کنیم، بعد دوباره تحقیق کنیم و با سازهای دیگر کارمان را مقایسه کنیم.

گفت و گو از: بهراد باقري، خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر ایسنا- منطقه اصفهان

  • یکشنبه/ ۱۱ خرداد ۱۳۹۳ / ۱۰:۱۷
  • دسته‌بندی: اصفهان
  • کد خبر: isfahan-29902
  • خبرنگار :