اگر به طور کلی نگاهی به اطلاعاتی که در مورد زندگی او در دست است بیندازیم متوجه خواهیم شد که این اطلاعات همگی برخلاف یکدیگر بیان شده است و نمیتوان تشخیص داد کدام یک از آنها از واقعیت سرچشمه میگیرد.
آن میزان اخبار و اطلاعاتی هم که درباره زندگی "نالی" وجود دارد کوتاه و بسیار کم است و اطلاعاتی هم که به زبان کُردی در مورد شاعر وجود دارد تنها به عنوان آغازی برای شناساندن نالی بیان میشود.
نامش "خدر شاویسی مکائیلی" پسر احمد شاویسی با تخلص شعری "نالی" است که در سال ۱۸۰۰ در روستای خاک و خول در نزدیکی سلیمانیه دیده به جهان گشود؛ از پدر و مادرش اطلاعات چندانی وجود ندارد اما آنطور که معلوم است دردانه پدر و مادر بوده است، پدرش را در اوان کودکی از دست داده و مادر به تنهایی فرزندش را بزرگ کرده است.
آنچنان که در شعرهایش پیداست، تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش تحصیل کرده است زیرا در شعرهایش خاطرات بسیاری را از دوران کودکی و زادگاهش بیان کرده است.
در دوران جوانیش به قرهداغ رفته که در آن زمان یکی از مهمترین مراکز علوم آیینی و اسلامی بوده است و استادان بزرگی در آنجا روزگاری را سپری کردهاند که در کردستان زبانزد بودهاند.
براساس روایت گویا شاعر در قرهداغ عاشق دختری به اسم حبیبه شده که در شعرهایش نیز مشهود است اما در واقعیت معلوم نیست که آیا واقعا نامش حبیبه بوده یا به عنوان معنی آن یعنی معشوق و به عنوان رمز معشوق در شعرهایش آن را به کار برده است.
هیچ شواهدی هم دال بر این نیست که با حبیبه ازدواج کرده و یا با کس دیگری زندگی مشترک داشته باشد و حتی در هنگام اقامتش در استانبول نیز تنها بوده است.
برای اتمام تحصیلاتش راهی سلیمانیه میشود و در مسجد سید حسن نزد ملا عبدالله مدرک طلبگی خود را دریافت کرده و در مسجد سید حسن به عنوان ملا تدریس کرده و حجره مخصوص به خود را داشته است که طبق گفتهها بعد از آوارگی و سقوط بابانها از سلیمانیه فرار کرده و هیچگاه به آنجا بازنشگسته است.
شهرت یافتن نالی در زمانی اتفاق افتاد که خود او در قید حیات بود و اولین شاعری که با احترام از نالی یاد کرده است عبدالرحمن بگ سالم بوده است که با شعر زیبایی قصیده نالی را پاسخ گفته است.
از زمان حیاتش تا به امروز کمترین شاعری وجود دارد که نامی از نالی را نبرده باشد که در بین آنها حاجی قادر کویی بیشتر از همه از نالی نام برده است و در دیوان شعریش بیش از ۱۰ بار از نالی نام برده و او را بزرگ شمرده و به عنوان بزرگ شاعران از او یاد کرده است.
نالی چه به لحاظ شاعری و چه به لحاظ فردی از هردو نظر شخصیتی مبهم داشته است که هرچه بیشتر در اشعارش تعمق کنی شناختن نالی سخت و دشوارتر میشود زیرا در شعرهایش در دنیایی پر از افسون و جادو زندگی میکند و چنانچه خواننده در یک بیت یا مصرع احساس کند منظور شاعر را درک کرده است در بیت بعدی همان یک ذره امیدی که برای فهم اشعار نالی داشت را از دست میدهد.
نالی به معشوق زمینی اعتقاد داشته و زن منبع و نمادی است برای عشق و عاشقی که در شکل و شمایل جسمی خود را نشان میدهد؛ به همین دلیل است که نالی گرفتار و شیدای زن است و زن را با همه اندامهایش به تصویر میکشد؛ نالی شاعری است که فقط و فقط برای دل خود شعر سروده و برای کسی مدح و ستایش نکرده است.
مضامین اشعار نالی عشق و عاشقی، طبیعت کردستان و موضوعات اجتماعی است اما به طور کلی نالی شاعری غزل سراست و بیشترین محتوای اشعارش را بیان مسائل عشق و عاشقی تشکیل میدهد. بیان حالات وصل و فراق، لحظات سوز و هجران، بوی زلف یار، گرفتاری در دام زلف و چشم و ابرو، دل دادگی، ترس از وصال و... به بیانهای مختلف در شعر نالی تکرار شده است.
او از همان دوران طلبگی در دریای عشق غوطهور میشود و روح خود را به امواج آن میسپارد و تا پایان عمر با عشق و شوریدگی زندگی را به سر میبرد. عشق نالی فقط عشق مجازی نیست. او فقط به معشوق زمینی فکر نمیکند. بلکه به دنبال معشوق حقیقی است. البته باید دانست که در دیوان نالی غزلهای زیادی نیز وجود دارد که درون مایههای آنها عشق مجازی است. به نظر میرسد که زمان سرایش این غزلها دوران جوانی او باشد. دورانی که او به معشوقههای زمینی دل بسته بود و آنها دل ازکف او ربوده بودند. امّا این عشق مجازی او را به عشق حقیقی رهنمون ساخت.
نالی در عشق و عاشقی به عشق حقیقی توجه نمود و آتش این عشق سراپای وجود او را در برگرفت. بسیاری ازغزلهای او بیانگر عشق حقیقی به معبود ازلی هستند. اما در کنار غزلهای عاشقانه و غزلهای عارفانه، غزلهایی نیز دارد که عاشقانه یا عارفانه بودن آنها مبهم است؛ یعنی دو بعدی هستند. هم میتوان آنها را عاشقانه خواند و هم میتوان عارفانه دانست. میدانیم که این گونه غزلها بهترین نوع غزل به شمار میروند و شهرت حافظ در ادب فارسی به خاطر سرایش این گونه غزل هاست.
نالی شاعری عارف است. او با عرفا میانه خوبی دارد. سالک و عارف در شعر او جایگاه ویژهای دارند و آنها را به خوبی توصیف میکند. امّا صوفی را ریاکار و حیلهگر میداند و با واعظ، شیخ و زاهد میانه خوبی ندارد. این نوع نگرش بیانگرتوجه نالی به شناخت واقعی خداوند است. برای شناخت عارفانه عشق عارفانه لازم است. عشقی که هیچگونه گرد و زنگاری آن را مکدر نساخته باشد. عشقی که به خاطر نعمات دنیوی و لذایذ بهشتی نباشد. بلکه فقط به خاطر رسیدن به قرب الهی باشد.
منبع: تاریخ ادبیات کردی ۳، مارف خزنهدار
انتهای پیام