کمالالدین غراب در گفتوگو با ایسنا در خصوص انگیزه خود برای ترجمه ادبی و زیباشناسانه قرآن کریم، اظهار کرد: در ابتدا باید اشارهای به شعر مولوی داشته باشم که میگوید: «هرکسی را خدمتی داده قضا/ در خور آن خدمتش در ابتلا»، کلمه «قضا» در این بیت جالب است، بیتردید اگر ما آفریدگار خود را شاهد، زنده و فعال مایشاء بدانیم، یقین خواهیم داشت که ما از حیطه اراده او خارج نیستیم و در واقع گاهی انسان، مسیر زندگی خود را خودش تعیین نمیکند، البته چنانکه میدانید منظور مولوی از قضا جبر نیست و وی اساساً به جبر اعتقادی ندارد، بلکه از یک سو لطف و اراده الهی است که به ما عرضه میشود و از دیگر سو انتخاب آدمی و به اعتقاد من وظیفه ما این است که به دنبال شناخت اراده الهی نسبت به خودمان باشیم؛ به دنبال این باشیم که دریابیم اراده الهی چگونه میتواند در وجود ما و زندگی ما به منصه ظهور برسد و خواست او درباره من محقق شود؟ چه کاری در حیات باید انجام دهیم؟ مرا برای انجام چه کاری آفریده است؟ رسالت من در این دنیا چیست؟ چه کاری میتوانم انجام دهم که به مصداق آیه شریفه «فلما بلغ اشده» در داستان یوسف، نیروهایم شکوفا شود؟ به بالندگی و رشد برسم؟ اگر بتوانیم به پاسخ این پرسشها برسیم، آنگاه خود را در مسیر تحقق اراده الهی قرار دادهایم و چنانچه درست انتخاب کرده باشیم نشانههایش را نیز در خودمان پیدا خواهیم کرد، نشاط و آرامش و احساس معنا داشتن زندگی و بیهوده نبودن خود و حیات جهانی و... همه علائم و نشانههایی هستند که در ذهن و جان ما خود را نمایان میسازند.
وی ادامه داد: قطعاً عوامل مادی هم در مسیر زندگی انسان و انتخابهای او تأثیرات خود را خواهند داشت. این فرآیند برای من نیز سپری شد و همه چیز در کنار یکدیگر قرار گرفت و سبب شد من در این مسیر قرار گیرم.
این پژوهشگر دینی و مترجم قرآن کریم بیان کرد: من از کودکی در یک خانوادهای نسبتاً مذهبی بزرگ شدم، بهجز این باید بگویم شخص من و بسیاری از همنسلهای من دستپرورده اندیشه بزرگانی همچون دکتر شریعتی هستیم و نمیتوانیم تأثیر افکار او را در ذهن و روح خود انکار کنیم، فضایی که ایشان ایجاد کرده بود، ما را پیش از آنکه متدین شویم و به گزارههای دینی ایمان بیاوریم، در مسیر شناخت و معرفت دینی قرار میداد، از این رو من بیشتر به مطالعات مختلف دینشناسی میپرداختم و ادیان مختلف را مورد توجه و بررسی قرار میدادم.
غراب اظهار کرد: در حقیقت من در سیر مطالعاتی که در خصوص ادیان مختلف داشتم، کتابهای اصلی آن ادیان را با یکدیگر مقایسه میکرد و بهتدریج به عنوان یک محقق به این نتیجه رسیدم که قرآن، کتابی است، بسیار ارزشمند و عمیقتر از آن چیزی است که در خصوص آن گفته میشود.
وی اضافه کرد: همین امور، ریشههایی از علاقهمندی برای کار با قرآن را در من ایجاد کرد و سبب شد که به سمت مطالعه مستقیم قرآن بروم. به یاد دارم در سالهای نوجوانی بودم که وقتی قرآن میخواندم نمیتوانستم آنگونه که باید با متن فارسی آن ارتباط برقرار کنم. آن موقع هیچ عربی نمیدانستم، اما از همان برداشتهای کوتاهی که داشتم، میدانستم که حرفهای عمیقی در این کتاب وجود دارد که باید آنها را فهمید، یکی از علاقهمندیهای من در آن زمان این بود که به ویرایش ترجمههای دیگران میپرداختم و آنها را به گونهای ادبی مینوشتم و سعی میکردم که آنها را با بیانی زیبا به رشته تحریر درآورم.
این پژوهشگر دینی و مترجم قرآن کریم بیان کرد: به عنوان یک مسلمان حق نداریم خود را از زیباییهایی که در کتب ادیان توحیدی پیش از اسلام آمده محروم کنیم، حتی اگر اعتقاد داشته باشیم که تورات تحریف شده، اما این سخن به معنای از بین رفتن تمام آن نیست، باید به زیباییهایی که درون آن نهفته است دست بیابیم. مثلاً ببینید در ابتدای بخشی که مربوط به حضرت سلیمان است به نام غزل غزلهای سلیمان نبی، در وصف زیباییهای الهی میگوید: «و اسم تو مثل عطر ریخته شده است» چقدر زیباست این جمله و نام خدا را به عطری تشبیه کرده که در عالم پخش شده و شمیم آن همهجا را گرفته است.
غراب اضافه کرد: در حقیقت مطالعه ما باید به سمت تمامی ادیان توحیدی سوق پیداکند و از آنها استفاده کنیم، نباید خودمان را از مطالعه کتابهای ادیان دیگر محروم کنیم، چرا که خداوند برای آنها هم پیامبرانی را فرستاده و چه خوب است، بلکه به مصداق آیه چهارم سوره بقره «وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ؛ آنان که بدانند بر تو فرود آمده و آنچه پیش از تو فرود آمده میگروند و به واپسین زندگی باوری ناب دارند» و آیه ۱۳۶ همین سوره «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَیٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَیٰ وَعِیسَیٰ وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ بگویید: میان هیچ یک جدایی نمیشناسیم و ما فرمانبردار او هستیم، ما به خدا و آنچه بر ما فرود آمده، و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، یعقوب و نوادگان او فرود آمده و آنچه به موسی و عیسی دادهاند و آنچه به پیامآوران دیگر از سوی پروردگارشان داده شده، گرویدهایم»، وظیفه داریم که با آنها آشنایی پیدا کنیم، با این کار، تفکر خود را گسترش میدهیم، با مطالعه این کتب و سپس مقایسه آنها با قرآن کریم، متوجه ارزشمندی این کتاب خواهیم شد.
وی گفت: یکی از دلایل و انگیزههای من برای اینکه به سمت ترجمه قرآن سوق پیدا کنم و به لطف خدا زیباترین لحظات عمرم را در کنار قرآن تجربه کنم، این بود که معتقد بودم مفاهیم زیبا، عمیق و درستی که در قرآن وجود دارد باید بهگونهای ترجمه شود که شایسته قرآن و پیام الهی و پیامبر اکرم(ص) باشد، شاید این کار باعث شود افرادی که عربی نمیدانند، با قرآن ارتباط بهتری برقرار کنند و از خواندن آن لذت ببرند و مفاهیم آن در جان ایشان بنشیند.
این پژوهشگر دینی و مترجم قرآن کریم تصریح کرد: ایده این نوع ترجمه به تدریج در من شکل گرفت، در ابتدا به دنبال این بودم که پیام قرآن را درک کنم، از این رو با استفاده از روش تحلیل محتوا، که در رشته جامعه شناسی وجود دارد به بررسی سوره لقمان پرداختم، استفاده از این روش باعث شد تا حدودی به مفهوم یا مفاهیم یک سوره پی ببرم. متأسفانه جای توضیح آن در اینجا نیست، اما اجمالاً عرض کنم که با نوشتن پیامها و یا مفاهیم هر آیه -و نه ترجمه آنها- در کنار هم باعث شد تا بتوانم به مفاهیم اساسی یک سوره پی ببرم، این کار برای من کشف جدیدی بود و انگیزهای را در من پدید آورد، به تدریج بر آن شدم به سوی انجام ترجمهای بروم که بتواند ضمن آشکارکردن معنا و مفهوم و رعایت پیوستگی معنایی میان دستههایی از آیات، ضامن زیبایی و رسایی کلام الهی نیز باشد.
غراب اضافه کرد: این چالش، چالش بسیار سختی بود، زیرا باید هم دقت داشت که معنا به صورت کامل روشن باشد و اصل امانتداری به قرآن را رعایت کنیم و هیچگونه تغییری در معنای آیه ایجاد نشود، در عین حال زیبا هم باشد. رعایت تمامی این موارد در کنار یکدیگر کار بسیار سختی بود.
وی تصریح کرد: یکی از ویژگیهای این ترجمه استفاده از واژگان فارسی است، با اینکه واژگان فارسی بکار رفته در این ترجمه از زبان معیار، خارج نیستند، در عین حال تعداد آنها نسبت به واژگان عربی در مقایسه با شاهنامه فردوسی، بیشتر است، به عبارت صحیحتر در ترجمه ادبی و زیباشناسانه قرآن در مقایسه با شاهنامه، واژگان عربی کمتری استفاده شده است.
این پژوهشگر دینی و مترجم قرآن کریم تصریح کرد: همانگونه که در ابتدای این گفتوگو به آن اشاره کردم، معلم معنوی بنده دکتر شریعتی بوده است و من و همنسلان من بسیار وامدار این مرد بزرگ هستیم، به همین دلیل نقش ایشان را در تربیت خود فراموش نخواهیم کرد، ایشان تربیت روحانی و ذهنی ما را به دست گرفته بود و هم او بود که به ما آموخت نگاه منتقدانه داشته باشیم و اگر امروزه پارهای از اندیشههای این مرد بزرگ را نقد میکنیم، سبب نمیشود که ذرهای از ارادتم به ایشان کم شود، زیرا ایشان بزرگترین و تأثیرگذارترین معلم زندگی من بودند.
غراب ادامه داد: علاوه بر دکتر شریعتی، معلم بزرگوار دیگری به نام مرحوم حسن واله، داشتم که با بزرگواری تمام با وجود اینکه آن موقع نزدیک به ۳۰ سال سن داشتم و ایشان تقریبا ۱۸ ساله بود، با بزرگواری تمام، زبان عربی را به من آموخت و تا مختصر تفتازانی در معانی و بیان در محضر ایشان درس آموختم. پس از مرگ ایشان تنها استادی که در محضرشان آموختم، استاد مهدوی دامغانی بود که همچنان به عنوان استاد من حضور دارند، آشنایی من با ایشان به اوایل دهه هفتاد باز میگردد. در سال ۷۸ بود که ایشان را در جریان کاری که بنا بود انجام دهم قرار دادم و از آن زمان ارتباط این بنده با این استاد بزرگوار وثیق شد و در محضرشان علاوه بر ترجمه قرآن این توفیق را یافتم که به ترجمههای دیگری با هم اقدام کنیم. ترجمه نیایشهای پیامبر(ص) و گزیدهای از نیایشهای حضرت علی(ع) و اکنون نیز صحیفه سجادیه، از برکات شاگردی در محضر ایشان است.
وی افزود: استاد مهدوی دامغانی در ترجمه ادبی و زیباشناسانه قرآن کریم با بزرگواری تمام، ایرادات کار را به من گوشزد میکردند. ۱۴ سال از ۱۷ سال ترجمه قرآن را در محضر ایشان به تلمذ مشغول بودم و ایشان نیز سهم بهسزایی در تربیت این بنده دارند.
انتهای پیام