اگر بپذیریم که دموکراسی در عمل به معنای مشارکت و رقابت سیاسی شماری از گروهها و منافع سازمانیافته به منظور تصرف قدرت سیاسی و اداره کشور بر حسب سیاستها و مواضع هر یک از آن گروههاست، در آن صورت احزاب سیاسی و انتخابات کانون و هسته اصلی زندگی دموکراتیک را تشکیل میدهند.
در این گفتار به بررسی فرایند دموکراسی میپردازیم و موضوع مشارکت سیاسی را اجمالا توضیح میدهیم.
مشارکت مردم در سیاست به هر شکل معناداری برای تحقق دموکراسی لازم است، هرچند کافی نیست. سادهترین شکل مشارکت سیاسی رای دادن شهروندان به احزاب، افراد و سیاستهاست. اشکال دیگر مشارکت سیاسی عبارتند از مبارزات انتخاباتی، اعمال نفوذ بر سیاستمداران، تشکیل گروههای نفوذ و احزاب سیاسی و ... ، مشارکت از طریق حق رای از اواخر قرن نوزدهم در غرب گسترش یافت.
مشارکت سیاسی بدون رقابت سیاسی، مشارکت دموکراتیک به شمار نمیرود. در بسیاری از کشورها پس از سقوط دموکراسی، حق رای عمومی همچنان پابرجا بوده است. در نظامهای توتالیتر اکثریت قریب به اتفاق مردم در انتخابات شرکت میکنند و قدرت همچنان در انحصار یک گروه یا حزب باقی میماند. نظامهای خودکامه و دیکتاتوریهای مختلف مردم را به شیوههای گوناگونی به پای صندوقهای رای کشاندهاند.
به نظر برخی کارشناسان یکی از علل مشارکت پایین مردم در انتخابات، ضرورت ثبت نام برای رای دادن پیش از انتخابات است. در اغلب دموکراسیها ثبت نام ضروری است. عامل دیگر، امکان شرکت در انواع گوناگونی از انتخابات است؛ هر چه تعداد بیشتر باشد، احتمال کاهش مشارکت در یکی از آنها افزایش مییابد. روی هم رفته آمریکا بیش از همه دموکراسیهای دیگر فرصت برای رای دادن دارد.
در اغلب قریب به اتفاق دموکراسیها رای دادن آزاد است؛ تنها در شمار بسیار اندکی اجباری است و یا رای ندادن، جریمه دارد. در استرالیا و بلژیک کسانی که رای ندهند، جریمه میشوند. در ایتالیا بر روی شناسنامه کسانی که رای ندهند، مهر "رای نداده" میزنند که گاه مشکلاتی برای استخدام دولتی آنها و یا بهرهبرداری از مزایای دولتی ایجاد میکند.
یکی دیگر از عوامل موثر بر میزان شرکت در انتخابات، خود نظام حزبی است. هرچه رقابت بیشتر باشد، مشارکت بالا میرود. وقتی حزب واحدی همواره در انتخابات پیروز شود، مشارکت کاهش مییابد. حتی روز انتخابات هم در میزان مشارکت تأثیر دارد در کشورهایی که روز انتخابات عمومی روز تعطیلی است، روی هم رفته مشارکت مردم در انتخابات بیش از کشورهایی است که در آنها روز انتخابات، روز کاری است.
همچنین بر اساس شواهد موجود، در کشورهایی که پارلمان تک مجلسی دارند، مشارکت بیشتر از کشورهایی است که پارلمان دو مجلسی دارند، زیرا پارلمان تک مجلسی به تنهایی نقش تعیینکنندهای در سرنوشت سیاسی کشور ایفا میکند.
عوامل جامعهشناسانه نیز طبعا در میزان مشارکت موثرند. بر اساس مطالعات موجود در مورد دموکراسیهای غربی، در بین گروههای اجتماعی، مردان بیش از زنان، اکثریت قومی بیش از اقلیتهای نژادی، طبقات مرفه و متوسط بیش از طبقات پایین، افراد متأهل و میانسال بیش از افراد جوان و مجرد، افراد دارای تحصیلات بالا بیش از افراد دارای تحصیلات پایین و افرادی که احساس هویت حزبی دارند، بیش از افراد دیگر در انتخابات شرکت میکنند.
گرچه ظاهراً افزایش میزان مشارکت دموکراسی را تحکیم تقویت میکند، ولی برخی از صاحب نظران در این خصوص تردیدهایی روا داشتهاند. به نظر آنها کسانی که معمولاً رای میدهند بیشتر از کسانی که رای نمیدهند به اصول دموکراسی پایبند هستند، کسانی که رای نمیدهند چندان اعتقادی به دموکراسی ندارند پس تحریک و بسیج چنین کسانی به مشارکت در سیاست، ممکن است به حالت دموکراسی سودمند نباشد.
در یک مورد یعنی آلمان در سال ۱۹۳۳ گسترش بیسابقه مشارکت سیاسی به نابودی دموکراسی و پیروزی فاشیسم انجامید. با این حال پیروزی نازیها تنها نتیجه افزایش مشارکت نبود، بلکه تغییر در گرایشهای حزبی رایدهندگان سابق نیز در این میدان موثر افتاد.
گسترش مشارکت عمومی ممکن است از گسترش علاقه به اصول دموکراسی حکایت نکند، بلکه بیانگر احساس ناکامی و ناخرسندی و تقاضای تحولات رادیکال باشد. بنابراین در شرایط خاص ممکن است گسترش مشارکت همگانی، به زیان نهادهای دموکراتیک تمام شود.
گرچه مشارکت در سیاست در نظریههای کلاسیک دموکراسی نوعی فضیلت مدنی به شمار رفته است، اما صرفا نتیجه احساس وظیفه مدنی نیست، بلکه معمولاً دلایل دیگری هم دارد. کسب منافع اقتصادی یکی از دلایل عمده است. عملکرد دموکراسی در نظام سرمایهداری نمیتواند از روح سودجویی آن تاثیر نپذیرد. با این حال انگیزههای مشارکت ساده نیستند و معمولاً درآمیخته و مرکباند. بنابراین ترکیبی از سودجویی، قدرتطلبی، کسب شان و حیثیت اجتماعی و احساس امنیت در انگیزههای مشارکت سیاسی درهم میآمیزد.
منبع: کتاب دانشنامه سیاسی-دکتر حسین بشیریه
انتهای پیام