به گزارش ایسنا، مهستی بحرینی - مترجم - در پی درگذشت ژان کلود کرییر - هنرمند فرانسوی - با مرکز فرهنگی شهر کتاب گفتوگویی انجام داده است که متن آن در ادامه میآید:
شیما زارعی: امروز باخبر شدیم که ژان کلود کرییر، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس و بازیگر فرانسوی درگذشته است. نام او برای علاقهمندان به فرهنگ ایرانی نامی آشناست. کرییر علاقه خاصی به فرهنگ مشرقزمین داشت و در ترجمه گزیده غزلیات شمس به فرانسه که انتشارات گالیمار آن را منتشر کرده، نقش مهمی ایفا کرد. به همین مناسبت گفتوگوی کوتاهی با مهستی بحرینی کردهایم که ترجمهاش از کتاب «رهایی نداریم» (گفتوگوی ژان کلود کرییر و امبرتو اکو) یکی از کارهای کارنامه درخشان اوست.
آیا ترجمه «عارف جانسوخته» و سابقه آشنایی با نهال تجدد باعث آشنایی شما با ژان کلود کرییر شد؟
در ابتدا باید اشاره کنم که از شنیدن خبر درگذشت کرییر بسیار متاثر شدم و درگذشت او فقدان بزرگی است. گرچه نهال تجدد باعث آشنایی من با کرییر شد اما پیش از آن، زمانی که خارج از ایران بودم، از ناشری که نمایشنامه و فیلمنامه منتشر میکرد، نمایشنامهای از کرییر با عنوان «یادداشت» تهیه کردم. او نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس مطرح و برجستهای بود. بنابراین پیش از آشنایی با نهال تجدد، با اسم و آثار او آشنا بودم ولی ارتباطی بین او و ایران در ذهن نداشتم. پس از آشنایی با نهال تجدد متوجه شدم که او همسر ژان کلود کرییری است که کتابش را پیش از این خواندهام. بعدها نیز در ملاقات با او دریافتم که انسانی خوشبرخورد و خوشصحبت است و مباحث و مسائل مربوط به ایران و ادبیات ایران را با دقت پیگیری میکند. کرییر هنگام ترجمه کتاب صد غزل از دیوان شمس تبریزی به فرانسه، با نهال تجدد و مهین تجدد (جهانبگلو) همکاری کرد. حتی در جلسه نقد کتاب «عارف جانسوخته» (داستان شورانگیز زندگی مولانا نوشته نهال تجدد، ترجمه مهستی بحرینی) که در شهر کتاب برگزار شد، سخنرانی کرییر به رغم اینکه فرانسوی بود و به اندازه ما شناخت از مولوی نداشت، از دیگر سخنرانان بهتر بود. او هنرمندی واقعی و چندوجهی بود و فقدانش بسیار مایه تاسف است.
کتاب «رهایی نداریم»، گفتوگویی مابین اکو و کرییر است که با ترجمه شیوای شما به فارسی برگردان شده، دلیل انتخاب این کتاب و تمایز آن با دیگر آثار کرییر چه بوده است؟
این کتاب از این جهت بسیار جالب است که دربردارنده گفتوگوهای مختلفی در زمینه فرهنگ است. مسائل مختلفی در آن مطرح میشود از سینما و ادبیات گرفته تا کلکسیون کتابهای خطی قدیم که نشاندهنده آشنایی عمیق کرییر با این مباحث است. همچنین دربرگیرنده مسائل بسیار ظریف و جزئی درباره سینما است که به تجربه آنها را دریافته. طبعا طرف مقابل هم اکو است، فیلسوفی جدی و زبانشناسی معتبر. حضور این دو به این گفتوگو اهمیت میداد و بهقدری این گفتوگو جذاب بود که مرا به این فکر انداخت تا آن را ترجمه کنم. امیدوارم که خوانندگان دیگر هم این انتخاب را پسندیده باشند.
چه ویژگی نثری و سبکی در آثار کرییر به چشم میخورد که او را از دیگر نویسندگان فرانسوی متمایز میکرد؟
ویژگی منحصر به فردی در کار او ندیدم. نثر فصیح، گویا و بسیار خوبی داشت و بسیار باسواد بود و مانند اغلب فرانسویان فرهیخته خیلی خوب مینوشت. به نظرم یکی از شاخصترین هنرهای کرییر همان نمایشنامهنویسی و فیلمنامهنویسی بود که بسیار در این زمینه بینظیر بود. اگر فیلم «استخر» با بازی آلن دلون را که فیلمنامهاش متعلق به کرییر است ببینید، متوجه جذابیت او در نوشتن میشوید. طوری که در هنگام دیدن این فیلم ضربان قلبتان بالا میرود. درگذشت او صرفا ضایعهای برای عالم ادبیات نیست و سینما و تئاتر یک شخصیت بسیار برجسته را از دست داده است. کرییر اگرچه نویسنده بود اما به معنای خاص رماننویس و داستاننویس به شمار نمیرفت که بخواهیم بگوییم در سبک خاصی مینوشته است، با اینحال در عالم نمایشنامهنویسی و فیلمنامهنویسی واقعا برجسته بود.
هرچند کتابی که شما از کرییر ترجمه کردید گفتوگوست و شاید معیار درستی برای قضاوت نباشد اما با نگاهی کلی به آثار کرییر، نثر او را در چه سطح زبانی میدانید، آیا به زبان محاوره و امروزی فرانسه نزدیک است؟
مسلما کتابهای دیگر او به سبک نویسندگی فرانسویان است و زبان زنده فصیح و صحیح و درست امروز را به کار میبرد. او زبان ادبی داشت و زبانش محاورهای نبود و همانطور که اشاره کردید چون این کتاب گفتوگو بود زبان خاص خود را میطلبید. گرچه در گفتوگوی آنها هم چندان زبان روزمره به کار نمیرود چون هر دو آنها و حتی گرداننده گفتوگو افراد فرهیختهای بودند. طبعا اشخاصی که از نظر ادبی در سطح بالایی هستند در گفتوگوهای معمولی هم خیلی خودمانی حرف نمیزنند و زبان خاص خودشان را دارد. گرچه ممکن است شکسته حرف زده باشند اما در خود کتاب، گفتوگوها به صورت شکسته نیامده است. در بقیه کتابها هم نثر امروزی و فصیح فرانسوی را حفظ کرده است. آخرین کتابی که از او خواندم و میخواستم ترجمه کنم که فرصت نشد کتاب La Paix بود. در این کتاب بر خلاف بقیه آثارش بیشتر به مسائل سیاسی و اجتماعی و دوران آشفتهای که سراسر جهان با آن درگیر است، پرداخته و اینکه این جنگها و جدلها و سیاسیکاریها چگونه باعث تخریب دنیا شده است.
احتمال دارد که ترجمه این کتاب در روند کاری شما قرار بگیرد؟
بله جزء برنامهام بود. انسان گمان میکند همیشه فرصت دارد و متاسفم که این امکان فراهم نشد تا او هم ترجمه این کتاب را ببیند.
اگر خاطره ویژهای از کرییر در ذهن دارید و دوست دارید بازگو شود، خوشحال میشویم بشنویم.
متاسفانه دو سه برخوردی که با کرییر داشتم به حرفهای معمولی گذشت. گرچه او بسیار خوشسخن و خوشبرخورد بود اما متاسفانه خاطره ویژهای از او ندارم.
ژان کلود کرییر، فیلمنامهنویس شهیر فرانسوی و نویسنده اصلی کتاب خاطرات «لوئیس بونوئل»، غروب دوشنبه ۲۰ بهمن در ۸۹ سالگی درگذشت. کیارا، دخترش، اعلام کرده که او در خانهاش در پاریس از دنیا رفته است.
ژان کلود کرییر همسر نهال تجدد، نویسنده ایرانی، بود و سفرهایی هم به ایران داشت. او همچنین نویسنده اصلی خاطرات معروف لوئیس بونوئل است که علی امینی نجفی با عنوان «با آخرین نفسهایم» آن را به فارسی ترجمه کرده است. دوستی کرییر با بونوئل همچنین به نگارش فیلمنامههای آثار مهمی چون «زیبای روز» (بل دو ژور) و «جذابیت پنهان بورژوازی» (هر دو به کاگردانی لوئیس بونوئل) منجر شد.
اقتباس او از رمان «بار هستی» میلان کوندرا نیز به ساخت فیلم تحسینشدهای با کارگردانی فیلیپ کافمن انجامید.
ژان کلود کرییر که از دوستان عباس کیارستمی هم بود، مقابل دوربین او نیز ظاهر شد و نقش کوتاهی را در فیلم «کپی برابر اصل» ایفا کرد.
این هنرمند در سال ۱۳۸۶ به همراه نهال تجدد در نشست نقدوبررسی کتاب «عارف جانسوخته» در مرکز فرهنگی شهر کتاب شرکت کرد و درباره شمس و مولانا سخن گفت.
انتهای پیام