چرا اتمام دوره ترامپ به معنای پایان ترامپیسم نیست؟

دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین آمریکا هرچند اکنون قدرت را ترک کرده است اما طی هفته‌های آینده نیز به دلیل برگزاری جلسات رسیدگی به طرح استیضاحش در مجلس سنا در صدر خبرها خواهد بود.

به گزارش ایسنا، به نقل از یورو نیوز، مجلس نمایندگان ایالات متحده به دنبال یورش هواداران دونالد ترامپ به ساختمان کنگره در روز ششم ژانویه (۱۷ دی) که پنج کشته برجای گذاشت طرح استیضاح چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا را تصویب کرد. نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان روز دوشنبه این طرح را به مجلس سنا ارجاع داد.

چاک شومر، رهبر اکثریت دموکرات در مجلس سنا اعلام کرده است که جلسات «محاکمه» دونالد ترامپ در این مجلس از روز هشتم فوریه (۲۰ بهمن) آغاز خواهد شد. مخالفان دونالد ترامپ او را به «تحریک به شورش» متهم می‌کنند. در مقابل طرفداران وی ضمن رد این ادعا تاکید می‌کنند که رئیس جمهوری پیشین آمریکا مسئول اقدام گروهی از هوادارانش نیست. آنها همچنین از برگزاری جلسات «محاکمه» دونالد ترامپ در مجلس سنا در حالی که او دیگر در قدرت نیست نیز انتقاد می‌کنند.

رئیس جمهوری سابق ایالات متحده را شاید بتوان قربانی اصلی حمله هوادارانش به ساختمان کنگره دانست. او که یک روز قبل از این حادثه شاهد شکست دو نامزد حزب جمهوریخواه در انتخابات دور دوم مجلس سنا در ایالت جورجیا بود پس از حوادث واشنگتن در عمل مجبور شد تا شکست خود در برابر جو بایدن را بپذیرد. هرچند او حاضر به پذیرش لفظی شکست، تبریک به جو بایدن و شرکت در مراسم تحلیف رئیس جمهوری جدید نشد اما از روز ششم ژانویه مجبور شد تا از ادامه اعتراضش به نتیجه انتخابات و بسیج هوادارانش برای تظاهرات صرف نظر کند.

دموکرات‌ها حالا امیدوار هستند تا شاید بتوانند با کمک ۱۷ سناتور جمهوریخواه برای همیشه به حیات سیاسی دونالد ترامپ، ۷۴ ساله پایان دهند. رئیس جمهوری پیشین آمریکا در صورت رای موافق ۶۷ سناتور به طرح استیضاحش متخلف شناخته خواهد شد. در آن صورت مجلس سنا احتمالا با وجود خروج او از کاخ سفید به محرومیت دائمی دونالد ترامپ از حضور در مشاغل انتخابی رای خواهد داد.

هر چند سرنوشت سیاسی شخص دونالد ترامپ احتمالا تا پایان ماه فوریه (اوایل اسفند) در مجلس سنا رقم خواهد خورد اما از حالا می‌توان گفت که ترامپیسم و جریانی که دونالد ترامپ طی چهار سال گذشته معرف آن بود ادامه خواهد یافت.

یکی از موفقیت‌های مهم دولت دونالد ترامپ در سه سال اول ریاست جمهوری او در حوزه اقتصادی به دست آمد. چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا با کاهش چشمگیر مالیات‌ها هم قدرت خرید شهروندان عادی را بالا برد و هم زمینه ایجاد فرصت‌های شغلی بیشتر را برای شرکت‌ها فراهم کرد. بازار کار آمریکا سال گذشته تا پیش از آغاز همه گیری کرونا به حدی از شکوفایی رسیده بود که امکان افزایش درآمدها برای استخدام نیروی کار وجود داشت.

دولت دونالد ترامپ همزمان با کاهش مالیات‌ها حاضر به کاهش مخارج دولت نشد و به این ترتیب کسری بودجه آمریکا افزایش یافت. هدف دولت او کاهش مخارج دولت پس از رسیدن به وضعیت «اشتغال کامل» و افزایش رشد اقتصادی بود. این همان سیاستی است که اکنون بسیاری از دولت‌ها همزمان با بحران اقتصادی ناشی از همه گیری بیماری «کووید ۱۹» دنبال می‌کنند.

به این ترتیب به نظر می‌رسد دوران سیاست ریاضت اقتصادی و مقابله با افزایش کسری بودجه حتی به قیمت رکود اقتصادی به سر آمده است. سیاستی که به طور خاص در جریان بحران مالی سال ۲۰۰۸ و سالهای بعد از آن در اروپا دنبال می شد و مانع از تحرک اقتصادی پس از بحران ۲۰۰۸ شد.

مقامات بسیاری از کشورها از جمله اعضای اتحادیه اروپا اکنون با پیروی از سیاست دوگانه کاهش مالیات و پذیرش کسری بودجه با عدم کاهش مخارج دولت در واقع همان سیاستی را دنبال می‌کنند که دونالد ترامپ در سه سال اول زمامداری خود به اجرا گذاشت.

رئیس جمهوری پیشین آمریکا تا پیش از همه گیری ویروس کرونا قصد داشت تا در جریان کارزار انتخاباتی بر موفقیت‌های اقتصادی دولتش تاکید کند. اما شیوع بیماری همه گیر «کووید ۱۹» در آمریکا و تبعات اقتصادی آن باعث شد تا آمار بیکاری به شکلی کم سابقه افزایش یابد. به این ترتیب دونالد ترامپ در آستانه انتخابات یکی از مهمترین استدلال های خود در دفاع از انتخاب مجددش را از دست داد.

حمایت‌گرایی اقتصادی یکی از میراث‌های اصلی دولت دونالد ترامپ است. رئیس جمهوری پیشین آمریکا با شعار «نخست آمریکا» در واقع قصد داشت لیبرالیسم اقتصادی در سطح جهانی را به لیبرالیسم در سطح ملی تقلیل دهد. او در ابتدای دوره ریاست جمهوری‌اش با جنگ تجاری با چین، وضع تعرفه برای واردات برخی کالاها از اتحادیه اروپا یا تهدید به این کار و فشار به شرکت‌ها برای انتقال مشاغل به داخل آمریکا بسیاری از ناظران را شگفت زده کرد.

اکنون اما با پایان دوره چهار ساله ریاست جمهوری دونالد ترامپ کمتر کسی از تصمیم جو بایدن، جانشین دونالد ترامپ برای صدور دستوری اجرایی در راستای افزایش سهم کالاهای آمریکایی در خریدهای دولت فدرال شگفت زده می‌شود. سیاستی که ادامه «ناسیونالیسم اقتصادی» دولت دونالد ترامپ محسوب می شود. دولت فدرال آمریکا هر سال ۶۰۰ میلیارد دلار قرارداد خرید با شرکت های مختلف امضاء می‌کند.

دونالد ترامپ نیز در ماه آوریل سال ۲۰۱۷ دستوری اجرایی در راستای تشویق به خرید محصولات آمریکایی امضاء کرده بود. از سوی دیگر تمام نشانه ها حکایت از این دارد که سیاست واشنگتن در قبال پکن در دوران ریاست جمهوری جو بایدن تغییر نخواهد کرد. سیاستی که از سوی بسیاری از جمله شی جینپینگ، رئیس جمهوری چین به «جنگ سرد جدید» تشبیه شده است.

در اتحادیه اروپا نیز حمایت گرایی اقتصادی به ویژه طی ماههای گذشته و به دنبال شیوع ویروس کرونا بیش از پیش مطرح است. کشورهای عضو اتحادیه اروپا قصد دارند تا بسیاری از داروهای حیاتی و محصولات مهم پزشکی را از این پس در داخل خاک خود تولید کنند.

یکی از آخرین نمونه‌های اقبال به سیاست حمایت گرایی اقتصادی در میان کشورهای اروپایی مخالفت دولت فرانسه با پیشنهاد یک شرکت کانادایی برای خرید کمپانی «کرفور» است. برونو لومر، وزیر اقتصاد فرانسه گفته است که فروش یکی از مهمترین شرکت‌های فعال در زمینه توزیع مواد غذایی می‌تواند «استقلال» فرانسه برای تامین آذوقه شهروندان را زیر سوال ببرد.

بسیاری از ویژگی‌های جنبش هواداران دونالد ترامپ در آمریکا (معروف به «ماگا» MAGA که مخفف شعار «عظمت آمریکا را به آن برگردانیم» است) ممکن است با خروج چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا از کاخ سفید در کوتاه مدت کمتر مورد توجه قرار گیرد. از جمله این ویژگی‌ها می‌توان به تنش با رسانه‌ها، استفاده از عبارت «اخبار جعلی»، باور به تئوری‌های توطئه و نقش گروه‌های راست افراطی مانند «پسران مغرور» اشاره کرد.

کمرنگ شدن نقش دونالد ترامپ در عرصه سیاسی آمریکا شاید در کوتاه مدت برخی از این ویژگی‌ها را به حاشیه براند اما جنبش هواداران دونالد ترامپ که بر بی اعتمادی به ساختار قدرت در واشنگتن و دولت فدرال استوار است همچنان نقش مهمی در سیاست داخلی ایالات متحده بازی خواهد کرد. بسیاری از طرفداران دونالد ترامپ از حالا منتظر رقابت‌های مقدماتی انتخابات میان دوره‌ای هستند تا آن دسته از جمهوریخواهانی را که به زعم آنها به دونالد ترامپ وفادار نبودند در انتخابات درون حزبی شکست دهند.

اقبال به مواضع دونالد ترامپ و شکل گیری جنبش هواداران او در آمریکا بیش از آنکه خود عامل یک بحران باشد از بحرانی عمیق تر حکایت داشت. بخش‌های وسیعی از جامعه که خود را «فراموش شده» و «به حاشیه رانده شده» حس می کردند با اقبال به گفتمان ملی گرای دونالد ترامپ از بحران شکاف بین فقیر و غنی و ناکارآمدی‌های نظام لیبرال دموکراسی پرده برداشتند.

گفتمان دونالد ترامپ هر چند با مهاجرستیزی و تلاش برای برهم زدن هنجارهای سیاسی پذیرفته شده همراه بود اما برای بخش‌هایی از جامعه آمریکا به شدت جذاب بود. سخنان او که خلاف نزاکت سیاسی یا حرف‌های کلیشه‌ای رایج در عرصه سیاست (Political correctness) بود از نظر بسیاری از رای دهندگان صدای تغییر و اعتراض بود. به این ترتیب می توان انتظار داشت که حتی اگر دونالد ترامپ برای همیشه از صحنه سیاست آمریکا حذف شود نیز فرد دیگری به عنوان نماینده ترامپیسم و سخنگوی این بخش از جامعه آمریکا ظهور خواهد کرد. این فرد می‌تواند با توجه به سابقه اقبال به خاندان‌های سیاسی در آمریکا (مانند خاندان کندی یا خاندان بوش) یکی از فرزندان دونالد ترامپ باشد. بسیاری از طرفداران دونالد ترامپ از هم اکنون رویای نامزدی دونالد جونیور یا ایوانکا، دو فرزند دونالد ترامپ را برای شعار «ترامپ ۲۰۲۴» در سر می‌پرورانند.

انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۸ بهمن ۱۳۹۹ / ۰۹:۲۴
  • دسته‌بندی: گزارش و تحلیل
  • کد خبر: 99110805428
  • خبرنگار :