چند سالی از سطح اول فوتبال ایران فاصله گرفت و وقتی علی دایی از او برای بازی در تیم بزرگ پایتخت دعوت کرد «با سر آمد» و در سالهای بعد شد ستاره بیچون و چرای خط حملهی یکی از بهترین پرسپولیسهای تاریخ... حالا مهدی این جوان سر به زیری که همه دربارهاش حرف می زدند تیتر اول روزنامه های ورزشی بود. یک شبه نبود اما ره صد ساله داشت به خوبی طی میشد!
زمانی در اولین سال زندگیاش در تهران گفته بود بعد از ماهها هنوز خیابانهای پایتخت را هم بلد نیست، اما سرنوشت برای ستاره جوان چندان هم بی هیاهو نبود...
اپیزود دوم: مهدی حالا بعد از سالها فقر مهاجم شش دانگ در فوتبال ایران، کاملترین مهاجمی بود که دریای استعدادهای ایرانی رو کرده بود. روی زمین و هوا هیچ مدافعی قادر به کنترلش نبود. تکنیک فوق العاده، قدرت حمل توپ بالا، هوش سرشار در موقعیتسازی برای خود و تسلط بی نظیر در هوا نوید یک تمامکننده تمام عیار را میداد.
کم کم شهرت و محبوبیت که آمد، حواشی هم از راه رسید. از داستان دوستیاش با چهرههای جنجالی فوتبال و سینما گرفته تا ارتباطش با مدیران و ایجنتهای نه چندان خوشنام...
اما بازهم خدای فوتبال دست پسر بوشهر را گرفت و نگذاشت مثل ستارههای دیگری که اسیر حواشی و شهرت و ثروت فوتبال شدند، فوتبالش به پایان برسد. حتی پس از آن ماجرای «ریزهاسپور» و حتی بعد از محرومیت چهارماهه و انتقالش به لیگ ستارگان قطر، گرچه کم سوتر، اما همچنان ستاره بود. اصرارش برای انتخاب قطر به عنوان سکوی پرتاب به فوتبال اروپا جواب داد و پس از یکی دو فصل سر از لیگ پرتغال و تیم میانه جدولی «ریوهآ» درآورد. حالا او یکی از چندین نماینده فوتبال ایران در لیگهای متوسط و تیم های متوسط تر اروپایی بود.
با تمام مشکلات اما «بچه بهمنی» فقط یک فصل نیاز داشت تا در جایگاه هفتم بهترین گلزن تاریخ «ریوهآ» بایستد. در ۳۷بازی برای تیم پرتغالی ۲۱گل زد، ۵ پاس گل داد و البته با هوش بینظیرش در فریب مدافعین حریف، ۹ پنالتی هم گرفت. آقای گلی در نخستین سال حضور در فوتبال اروپا شاید آن روز پس از نخستین گلش در لیگ ایران، در رویای هیچکس جز خودش نبود؛ رویایی که هشت سال زمان نیاز بود تا محقق شود.
ایپزود سوم: حالا جنگ بر سر جذب ستاره شرقی بالا گرفته بود. بنفیکا و پورتو این دو غول پرتغالی پای معامله ایستاده بودند. هواداران «آبی و سفید» های پرتغال هشتگ طارمی را تِرند کردند. چنین شور و شوقی برای جذب یک ایرانی در فوتبال ما بی سابقه بود.
او پس از سالها جدیدترین لژیونر ایرانی در یکی از غولهای اروپایی است. پورتویی که قهرمان چند دوره لیگهای مختلف اروپایی از جمله لیگ قهرمانان ۲۰۰۴ با «مورینیو» است.
مهدی طارمی باز هم در سکوت و تلاش هفتههای نخست و نیمکتنشینی را سپری کرد تا کمکم با گل ها و پنالتیهای سرنوشتساز، خودش را به «سرجیو کنسیسائو» تحمیل کند. حالا هر هفته یا گل میزند، یا پاس گل میدهد یا مثل همیشه یک پنالتی میگیرد. بازیکنی موثر به تمام معنا...
اپیزود آخر: طارمی شاید امروز افسوس سالهایی را میخورد که در پادگان سپری کرد یا در فکر ماههای محرومیتش و حواشی بی پایان فوتبال در ایران باشد. اما فقط باید «مهدی طارمی» باشید تا با چنین سرعتی آن سکتههای تاریخی را پر کنید.
در فوتبال ایران که همیشه ظن مافیای دلالی و رسانهای پشت هر اسم موفقی است، طارمی محبوب هیچ رسانه ای نبود. باند رسانه ای نداشت و آنها هم برایش تیترهای آنچنانی نمیزدند. نه خبری از پیشنهادات نجومی تیمهای انگلیسی و اسپانیایی بود نه هر حرکتش مایهی تحسینهای ساختگی... بازیکنی بود که نه عاشق دائمی داشت نه دشمن قسم خورده. چیزی میانهی جنجال و حاشیه و سکوت. گویی بندبازی و قدرت خارق العادهاش در نجات توپ از مخمصهها از همین اخلاق عجیبش سرچشمه میگیرد.
حالا مهدی روی ابرهاست، بیحاشیهتر از پیش و در مفیدترین حالت ممکن... باید طارمی باشید تا همه آن ماجراها را ببینید و رد کنید و همچنان موفق و تحسینبرانگیز و البته محبوب باشید!
انتهای پیام