به گزارش ایسنا، سید احمدرضا خضری، استاد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی دانشگاه تهران در یادداشتی در یادبود این مرد بزرگ نوشته است: بیستم دیماه ۱۲۳۰ سالروز شهادت بزرگ مرد تاریخ معاصر ایران، میرزا تقیخان امیرکبیر است. امیر کبیر که روستا زادهای شایسته بود، پله نخست از نردبان ترقّی را از پیشکاری قائم مقام فراهانی آغاز کرد و به لطف دستگیری این هم روستایی وفادار و فهیم به سرعت مراتب پیشرفت را طی نمود تا به عنوان نخستین صدر اعظم، در دوره ناصرالدین شاه برگزیده شد. امیر که فرزند زمانه خویش بود، جامعه و دربار آن روز را به خوبی میشناخت و میدانست فرصت چندانی برای اجرای سیاستها و برنامههای خود ندارد و هرگونه فرصتسوزی به راستی جبرانناپذیر است. از این رو بیدرنگ دست به کار شد و چند اقدام راهبردی را برای گذار از ایران سنتی به ایران مدرّن طراحی و اجراء نمود که هر یک از آنها نمادی از یک رویکرد و نشانی از یک فرایند بود:
- انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه به نشانه حرکت به سوی بیداری جامعه و سرعت بخشی به فرایند آگاهی بخشی عمومی؛
- ایجاد دارالفنون به عنوان سمبلی از حرکت به سوی تأسیس مراکز علمی نوین و گام نهادن به عصر جدید تمدّن ایرانی؛
- اجرای مایه کوبی سراسری با هدف افزایش سطح سلامت جامعه و حفظ جان کودکان و آینده سازان کشور؛
- ممنوعیت حمل سلاح سرد و گرم و تنبیه قمه به دستان و گردن کشان، به نشانه حرکت به سوی برقراری نظم و پای بندی به قانون؛
- مبارزه بی امان با رشوه خواری، ویژه خواری و رانت خواری، با هدف ایجاد جامعه سالم و برقراری نظم اقتصادی؛
- حذف عناوین و القاب فرمایشی و دست و پا گیر با هدف آسان سازی فرایند چابک سازی حکومت؛
- مبارزه با شکنجه و آزار جسمی حتی در مورد مجرمان، به نشانه احترام به حقوق انسان و اقدام در چهاچوب قانون؛
- ساماندهی امور چاپار و حمل و نقل شهری و برون شهری، به عنوان سمبلی از امنیت اقتصادی و بازرگانی؛
- تقویت بنیه نظامی کشور و تربیت نیروی شجاع و قدرتمند با هدف تقویت اقتدار ملی؛
- پیشگیری از افراط گرائی دینی و مذهبی برای دفاع از باورهای درست دینی و بستن دکان کاسبان دین و مذهب؛
- سرکوب شورشیان نافرمان و جدائی طلب به نشانه حفظ وحدت و پکپارچگی ملی و میهنی؛
- اجرای سیاست موازنه منفی به نشانه پایبندی به استقلال سیاسی و پیشگیری از نفوذ بیگانگان؛
- ایجاد سفارتخانهها و کنسولگریهای دائمی در کشورهای همسایه و منطقه، به نشانه آمادگی برای حضور فعّالتر در عرصه سیاست خارجی و بین المللی؛
و...
دریغا که این رویکرد تابنده و عملکرد سازنده بر اثر عواملی چند که در ادامه بدانها خواهیم پرداخت، ناکام ماند.
امیر کبیر برنامههای اصلاحی خود را همزمان با بیسمارک صدراعظم آهنین آلمان و میجی، امپراتور نو اندیش ژاپن آغاز کرد و در حالیکه آن دو با حمایت و همراهی سایر عوامل تأثیر گذار توانستند کشور خود را در مسیر توسعه و ترقّی قرار دهند، سوگمندانه امیرکبیر با راهی ناهموار و دشواریها و موانعی دل آزار روبرو شد و پس از ۳۷ ماه خدمت ماندگار در مسند صدارت، ناباورانه از کار بر کنار و به کاشان تبعید شد و سرانجام در بیستم دی ماه ۱۲۳۰ با نشتری آغشته به خشم و نفرت، رگهای دو دستش را بریدند تا آن مرد بزرگ برای همیشه چشمانش را بر روی این جهان و ساکنانش فرو بندد و برنامههای اصلاحیش به تاریخ بپیوندد.
باری ناکامی و قتل ناگهانی امیر از همان روز نخست برای همگان پرسش بر انگیز و بهت آور بود. از این رو چه بسیارند کسانی که در پی یافتن علت یا علل آن بوده و هستند و به رغم کوشش بسیاری که ورزیدهاند، چه بسا هنوز زوایای پنهان این رویداد را در نیافته و آنچه یافتهاند، از آنچه نیافتهاند، کمتر باشد.
هر چند یافتن حقیقت این ماجرا از میان انبوه گزارشهای ضد و نقیض کار آسانی نیست، اما به نظر می رسد عوامل چند گانه زیر، دست به دست هم داده تا با ناکام گذاشتن امیرکبیر، در واقع ایران را در یکی از بزنگاههای تاریخیش از همراهی با کاروان تحولات بزرگ تمدّنی باز دارند.
* دربار فاسد
متاسفانه دربار ایران در دوره قاجار، در چنبره یک فساد سازمان یافته گرفتار بود و به گونهای هماهنگ خدمتگزاران شایسته و لایق را بر نتافته و از حلقه خود بیرون میانداخت. بر همین پایه کسانی چون امیرکبیر که خاستگاهی روستایی داشت و از برون آن حلقه برخاسته بود، نه تنها نسبتی با دربار نمییافت، بلکه همواره مانند وصله ای نا چسب دانسته می شد. از اینرو بر خلاف دربار آلمان و ژاپن که یک صدا و هم آهنگ بیسمارک و میجی را برای دستیابی بر برنامههای اصلاح گرانه آنان، پشتیبانی کردند، دربار ایران روز به روز امیر را تنها گذاشته و او را مزاحم بزمهای شبانه و خلوتهای روزانه خود یافته و با دسیسه چینی پی در پی حتی بیشتر از شخص شاه در ناکامی امیر نقش داشتند. خائنینی چون مهد علیا، مادرِ شاهِ جوان و کم تجربه که سررشته واقعی امور را به دست داشت و میرزا آقاخان نوری که تبعه و سرسپرده انگلیس بود، سلسله جنبان این دربار آغشته به فساد بودند.
* استبداد کور
یکی از ویژگـیهای بارز سـاختار قدرت در عهد ناصری، استبداد شاه است. وی که بهره چندانی از دانش و سیاست نداشت، کانون اصلی توزیع و تشریع قدرت را در دست داشت و دولت و دربار و جامعه ناگزیر از فرمانبرداری از فرامین و تصمیمات او بودند. با این وصف اساساً مقولهای با عنوان تفکیک قوا یا نهادهای مشروع و قانونی وجود خارجی نداشتند و شاه با قدرت مطلقه ای که در اختیار داشت، راه را بر ظهور هر شخص یا ساختاری که از بیرون نظام خـود کامـه، بر میخاست، میبست و طبعاً طبقات اجتماعی نیز در چنین ساختاری امکان رشـد نداشتند. طرفه آنکه این شاه مستبد ناآگاه، خود در چنبره دربار فاسد پیشگفته گرفتار بود و به گونه ای شگفت، نقش پیاده نظام آن را بازی می کرد. در چنین وضعی چگونه ممکن بود شخصی چون امیرکبیر کوچکترین توفیقی بیابد!
* جامعه ناآگاه
جامعه ایران بر اثر عوامل گوناگونی که جای گفتگو دارد، در دهههای نخستین عهد قاجاری در یکی از تاریکترین دورههای حیات خود بسر میبرد. موضوعی که حتی نگرانی مصلحانی چون سید جمالالدین اسدآبادی و خود امیرکبیر را برانگیخته بود. کمبود وسائل اطلاعرسانی، ناکافی بودن روزنامههای آزاد، سرگرمی پیشوایان مذهبی به مواعظ و مباحث غیر ضروری و غیر کاربردی، کمبود مدارس نوین و نبود نهادهای آگاهی بخش مانند دانشگاه، چیرگی بیش از حد سنت گرائی نیز مزید بر علت شد و کار بدانجا رسید که عزل و قتل امیرکبیر در جامعه آن روز بازتابی جدی نیافت و تأسفی عمیق بر نیانگیخت و خون کسی را به جنبش در نیاورد.
آری جامعه ای که در برابر کشتن کسی چون امیر کبیر سکوت پیشه می کند، شایسته صدارات کسی چون آقاخان نوری است.
* کم تجربگی امیر
امیر هرچند افکار بلند و اندیشههای بزرگی در سر می پرورد و چند سالی پیشتر از روزگار خود میزیست، اما متاسفانه دروس رسمی در سطح عالی نخوانده بود و تجربه لازم و کافی برای این مسند مهم نیاندوخته بود و مشاورانی آگاه و دلسوز نداشت. از این رو در کار اصلاحات شتاب بیش از حد میورزید و از اهمیت و اولویت توسعه فرهنگی و اجتماعی به عنوان زیر بنای توسعه کشور غفلت ورزید و نتوانست طبقات جامعه را با خود همراه سازد و حاکمیت را نه یک شریک و متحد جدی در مسیر پیشرفت که مانعی در برابر برنامههای توسعه گرایانه خود یافت وحس رقابت و حسادت آن را بر انگیخت و کار بدانجا رسید که نه امیر موفق شد و نه اصلاحاتش به جایی رسید.
انتهای پیام