چرا چالشهای ترامپ برای دموکراسی مشکلی بزرگ برای بایدن خواهد بود

"زمانی که اوباش در ششم ژانویه به ساختمان کنگره آمریکا حمله کرده و کار تایید جو بایدن به عنوان رئیس جمهور بعدی کشور را متوقف کردند این اتفاقی ترسناک بود – و مرگبار برای دست کم پنج نفر."

به گزارش ایسنا، پایگاه  the conversation در تحلیلی به قلم جیمز دی. لانگ، استاد علوم سیاسی و از پایه گذاران "مجمع اقتصاد سیاسی" در دانشگاه واشنگتن با تیتر "چرا چالشهای ترامپ برای دموکراسی مشکلی بزرگ برای بایدن خواهد بود" می نویسد: اما حمله به کنگره تهدیدی جدی متوجه دموکراسی کشور نکرد.

هرگز احتمال رخداد تلاشی برای تصاحب غیرقانونی قدرت که به نحوی دونالد ترامپ را در دفتر بیضی کاخ سفید نگه دارد وجود نداشت چه برسد به این که موفق شود.ترامپ همواره فاقد قدرت و حمایت گسترده لازم برای دزدیدن انتخاباتی که در آن به سختی شکست خورد بود.او مقامهای انتخاباتی ایالتی را کنترل نکرد یا نفوذ کافی بر مابقی فرآیند برای رسیدن به آن هدف نداشت.

با این حال او  طی دوره‌اش به عنوان رئیس جمهور مکررا هنجارهای دموکراتیک را مثل حمایت فاحش از منافع تجاری خود، مداخله در وزارت دادگستری، رد نظارت کنگره‌ای، توهین به قضات، آزار رسانه‌ها و کوتاهی در اذعان به شکستش در انتخابات را نقض کرد.

با این حال ما به عنوان اساتید دانشگاه که به شکل تاریخی و مقایسه‌ای دموکراسی را مطالعه می‌کنیم، پیش بینی می کنیم که بزرگترین تهدیدهای ترامپ برای دموکراسی تا بعد از خروجش از کاخ سفید – زمانی که بایدن مجبور به روبرو شدن با جدی‌ترین چالشهای ریاست جمهوری ترامپ خواهد شد- بروز پیدا نخواهد کرد.

ترامپ هرگز واقعا تهدید به یک کودتا که انتقال سریع و خلاف قاعده قدرت از یک مقام اجرایی به مقام اجرایی دیگر است و با زور یا تهدید به زور انجام می‌شود، نکرد. کودتاها معمولا شیوه معمول جانشین شدن یک دیکتاتور به جای دیکتاتوری دیگر است.

در آمریکا قرار نیست تصاحب قدرت با پشتیبانی ارتش رخ دهد. نیروهای مسلح خیلی بعید است که برای تغییر رژیم در سیاست داخلی به ویژه در حمایت از رئیس جمهوری که عدم محبوبیت تاریخی در میان رده‌های آن دارد، مداخله کنند.

ترامپ با اعتراض به نتیجه انتخابات جوانبی از فرآیندی که بسیاری از آمریکایی ها تا قبل از این از آن خبر نداشتند را پررنگ ساخت و  کاری کرد که مردم بهتر درباره جزئیات و جوانب فنی انتخابات آمریکا مطلع شوند.او ممکن است از این لحاظ به شکلی پاردوکسیکال دموکراسی آمریکا را قدرتمندتر کرده باشد.

اما فراتر از انتخابات، ترامپ دیگر نهادهای اساسی سیاسی آمریکا را تهدید کرده است. در حالی مثالهای ظاهرا مختلف زیادی از بی اعتنایی او به قانون اساسی وجود دارد، چیزی که آنها را متحد می‌کند فرار از مجازات و اهانت به حاکمیت قانون است. او مرتکب چندین تخلف در سطح استیضاح شامل تحریک بالقوه به شورش در ششم ژانویه شده است. او با یک تحقیقات کیفری در ایالت نیویورک مواجه است و ممکن است به تحقیقات فدرال هم درباره جرائمی که در ریاست جمهوری مرتکب شده و هم جرائمش در قبل از رئیس جمهور شدن نگاه کند.

تدوین کنندگان قانون اساسی آمریکا نگران خیلی چیزهایی که دفاع از آنها را برای دولت آمریکا تعیین کردند بودند اما یک نگرانی همه نگرانی‌های دیگر را تحت الشعاع قرار داد: یک رئیس جمهور متمرد که هرگز با عدالت روبرو نشود و هرگز در طول ریاست جمهوری‌اش یا حتی بعد از ترک ریاست جمهوری پاسخگو نشود.

زمان خیلی کمی برای پاسخگو کردن ترامپ در طول دوره ریاست جمهوری‌اش باقی مانده است. بعد از رخدادهای ششم ژانویه او حالا با عکس‌العمل عمومی از جانب همپیمانان قدیمی در کنگره و استعفاها از جانب کابینه‌اش روبرو است. او همچنین از سوی فیسبوک و توئیتر تحریم شده است.

اما پاسخگو کردن واقعی و قانونی به دوش بایدن و کاندیدایش برای سمت دادستان کل، مریک گارلند، افتاده است. آنها تصمیم خواهند گرفت که آیا به تحقیقات موجود ادامه دهند و به صورت بالقوه تحقیقات جدیدی را شروع کنند.دادستان های کل ایالات و دادستانهای محلی هم اختیارات مشابهی برای قوانینی که اجرا می کنند خواهند داشت.

رهبران جدیدا انتخاب شده می توانند اغلب انگیزه‌های قدرتمند و مشوق برای پیگرد قانونی روسای جمهور قبل از خود داشته باشند. اما آن رویکرد که اغلب "اجرای عدالت" خوانده می‌شود، می‌تواند همچنین دورنماهای دموکراسی را در صورتی که مقامهای اجرایی در حال کناره‌گیری تصمیم به سنگر گرفتن و مبارزه به جای پذیرفتن شکست بگیرند، بی ثبات کند. معمر قذافی، دیکتاتور لیبی را که در سال ۲۰۱۵ در پی مداخله نظامی غربی‌ها سرنگون و از سوی مردمش کشته شد، در نظر بگیرید. او از ترس اینکه هم دولتهای خارجی و هم جانشینهای خودش او را از بابت نقض حقوق بشر مورد پیگرد قرار دهند از فرار کردن و پناهنده شدن خودداری کرد.

شاید بر خلاف انتظار، یک نظام دموکراتیک بتواند تدابیر محافظتی در برابر پیگرد از سوی یک رئیس‌جمهور در حال کناره‌گیری را تحمل کند. این اتفاقی بود که در شیلی زمانی که آگوستو پینوشه در سال ۱۹۸۹ قدرت را تحت حمایت قانون اساسی که خود به کشور تحمیل کرده بود، تحویل داد

در مقابل، عفو جرایم  – همانطور که جرالد فورد در قبال ریچارد نیکسون این کار را کرد – دارای ریسک ایجاد یک تهدید بزرگتر برای دموکراسی است: این ایده  را ایجاد می‌کند که رهبران خودسر و طرفدارانشان فراتر از قانون هستند. اگر ترامپ راهی برای عفو خودش پیدا کند ممکن است آسیب پذیری حقوقی خود را کاهش دهد اما نمی تواند به طور کامل آن را پاک کند.

اگر دادستانها و کنگره اجازه به رهایی ترامپ بدهند، خودشان ممکن است کسانی باشند که مرتکب پیمان شکنی جدید و خطرناکی شده و واقعا حاکمیت قانون که پشتیبان دموکراسی آمریکا است را بشکنند.»

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۲۲ دی ۱۳۹۹ / ۱۳:۳۵
  • دسته‌بندی: گزارش و تحلیل
  • کد خبر: 99102216570
  • خبرنگار : 71415