یک داستان‌نویس:

داستان‌های اصغر عبداللهی نور تاباندن به درون آدم‌هایی است که روانی پیچیده دارند

یک داستان‌نویس معتقد است: آنچه امروز می‌توان از میراث داستانی اصغر عبداللهی نام برد مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه او است که در نشریات و سه چهار کتاب در اختیار ما است. مطالعه قصه‌های او آینه‌ای روشن از خوزستان اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ است و واکاوی‌های او نور تاباندن به درون آدم‌هایی است که روانی آزرده و پیچیده دارند؛ پیچیدگی که محصول خرد شدن هستی انسان دردکشیده جنوبی است؛ جنوبی که نفت زیر پایش را به یغما برده‌اند؛ نفتی که قاتل جانش شد؛ جانی که «همینطوری و بی‌هیچ» حرفی زیر «سایبانی از حصیر» به آینده نظر دوخته است تا صبح دولتش بدمد.

مهران بقایی به مناسبت درگذشت اصغر عبداللهی در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: اصغر عبداللهی متعلق به نسل سوم داستان‌نویسان معاصر ایران بود؛ نسلی که در اواخر دهه ۵۰ خورشیدی و اوایل دهه ۶۰ مکتوبات داستانی خودش را به جامعه کتاب‌خوان ارایه داد.

وی با بیان اینکه عبدالهی ریشه در جنوب تفتیده داشت و برآمده از آبادان پرماجرا بود، خاطرنشان‌کرد: خوزستان و خاصه آبادان در مکتب ادبی ـ داستان خوزستان ـ نقشی انکارناپذیر دارند. نفت و مهاجرت و گرما و بندر و محرومیت و اقلیم و درد و گم‌گشتگی هویت و هر آنچه که در رنگ‌پذیری ادبیات خوزستان موثر بوده است در قلم و اندیشه نویسندگان نسل‌های دوم و سوم داستان‌نویسی در این خطه به وضوح دیده می‌شود.

وی ادامه داد: اگر نویسندگان نسلِ قبل همچون احمد محمود و محمد ایوبی و عدنان غریفی و پرویز مسجدی و بهرام حیدری و علی‌مراد فدایی‌نیا و... خوزستان را در رگ و پی‌اش برآمده از محرومیت‌هایی می‌دیدند که آدم‌های آن نقش چندانی در به وجود آمدن شرایط نابه‌هنجارش ندارند و مجبورند مقهور ستم و جور روزگار باشند و روز را به امید فردایی ـ شاید بهتر ـ به شب برساندند و شب را در زیر نور مهتابی کومه‌های حصیری خود به روز عطشناک پیوند بزنند، نسل بعد اما نگاهی دیگر داشت.

بقایی معتقد است: اصغر عبداللهی، قاضی ربیحاوی و قباد آذرآیین با خوزستان و آدم‌هایی روبه‌رو بوده‌اند که خسته از تلاش‌های بی‌ثمر مبارزات چندین ساله برای زندگی بهتر و شرایط مساعدتر اکنون سرخورده و ملول با چشمانی اشکبار از چاله‌ای به چاله دیگر درغلتیده بودند و با تجربه‌ای دردناک‌تر به «جنگ» خونریزی نگاه می‌کردند که نیستی و مرگ را هم به فهرست دردهای لاعلاج جنوب پیوند داده بود.

این منتقد تصریح کرد: آدم‌های جنوب این بار اما دیگر آن آدم‌های دست‌وپا بسته مقهور گذشته نبودند. سال‌ها مبارزه و زندان و دربه‌دری و گرسنگی و تحقیر، از آنها شخصیت‌های متفاوتی ساخته بود که پایی در گذشته دردناک و پایی در «تردید» روزهای آمده داشتند. این تردید حاصل «روزگار سپری شده بر مردم سالخورده‌ای» بود که مشتاقانه نگاه به آینده‌ای بهتر داشتند اما به یکباره در کوران خون و آتش به خاکسترنشینی‌اش نشسته بودند. به همین دلیل راویان داستان جنوب تصمیم گرفتند «حل این معما» را به دستان جادویی قصه بسپارند.

وی یادآوری کرد: اصغر عبداللهی یکه‌تاز این روایت شد و خیلی زود پس از آنکه «قصه‌های پاییزی» را اول بار در ۱۳۵۸ و «پشت آن مه» را در ۱۳۶۹ منتشر ساخت با «سایبانی از حصیر» در همان سال با جدیت به روایت این آدم‌ها نشست همچنان که قاضی ربیحاوی در «از این مکان» و «نخل و باروت» و «وقتی که دود جنگ در آسمان دهکده دیده شد». اما این همه ماجرا نبود.

او در همین زمینه ادامه داد: دهه ۶۰ خورشیدی برای خوزستانی‌ها تعریف دیگری داشت ـ دارد ـ در لابه‌لای نیستی‌های جنگ راویان قصه‌های جنوب تصمیم گرفتند سلاحِ قلم برگیرند و آنچه می‌بینند به سِحر داستان بسپارند بلکه از زهر مرگ‌آور آن کاسته شود اما جنگ بی‌رحمانه‌تر از آن بود که بتوان در مقابل آن دوام آورد. در این میانه اصغر عبداللهی راهی دیگر در پیش گرفت و همچون سلف خود ناصر تقوایی آداب پرده نقره‌ای را آموخت و به سینما متمایل شد. فیلمنامه‌های او این بار از منظری دیگر به ایرانی نگاه می‌کرد که در مرز گذشتن و ساختن سرگردان مانده بود «چتری برای دو نفر»، «در کمال خونسردی»، «جستجو در جزیره»، «حریم مهرورزی» و به خصوص «خانه خلوت» که سیمرغ جشنواره سینمایی فجر را از آن او ساخت بخشی از کارنامه فیلمنامه‌نویسی او است.

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۹ دی ۱۳۹۹ / ۱۱:۴۴
  • دسته‌بندی: خوزستان
  • کد خبر: 99100906548
  • خبرنگار :