این منتقد ادبی و مترجم در گفتوگو با ایسنا درباره حدود استفاده از اغراق در ادبیات و نیز تحریف تاریخ در آثار ادبی اظهار کرد: اغراق، به قول قدیمیترها مبالغه یا گزافهگویی از شگردهای ادبی است و در همه کارهای هنری - از آنجایی که کار هنری مقدمتا با تخیل سر و کار دارد - نقش زیادی دارد. طبیعتا این را در گفتمانهای دیگر مثل فلسفه یا علم نمیبینیم، دانشمندان یا حتی گزارشگران ورزشی نمیتوانند در کارشان مبالغه کنند.
او با بیان اینکه حوزه مبالغه یا اغراق، ادبیات است گفت: مبالغه حد و حدودی دارد؛ چه در وجه تاریخی و چه در وجه غیرتاریخی. البته مبالغه بیشتر خود را در شعر نشان میدهد چون یکی از صناعات شعری است؛ هر چند که داستاننویس هم مجاز است این کار را انجام دهد، ولی به هر حال مقدمتا و نوعا در شعر کاربرد دارد. مبالغه یا اغراق در سطحی که سنخیتی با عقلانیت داشته باشد نه تنها برای خواننده بد نیست بلکه برایش خوشایند هم هست. هر چند که ممکن است مقداری از آن چارچوب عقلانی و خردورزی فراتر برود اما مورد قبول است، چنانچه در صحبت معمول هم از آن استفاده میکنیم؛ مثل «قربونت برم».
علایی ادامه داد: در ادبیات هم مثلا ممکن است کسی محبوب یا معشوقش را به خورشید یا دریا تشبیه کند، و خواننده هم خوشش میآید، هرچند که میداند چنین چیزی وجود ندارد و محبوب یا معشوق (وجه شبه) از هر جهت پایینتر از مشبهبه است. ولی ما در شعر اینها را قبول میکنیم. البته برخی موارد واقعا حاکی از یکجور بیخردی، بیشعوری و نوکرصفتی است.
این منتقد ادبی به اهمیت چارچوب در استفاده از مبالغه اشاره و بیان کرد: مثلا در چارچوب حماسی، خیلی نمیتوانیم از مبالغه ایراد بگیریم. اسم همین نوع مبالغه افراطی را هم اصلا «مبالغه حماسی» میگویند و آن را در حماسهها میبینیم. ولی طبیعتا اگر کسی همان حرفها را در زندگی روزمره یا در چاچوب ادبیات رئالیستی بزند، قبول نمیکنیم. در چارچوب ادبیات علمی - تخیلی هم مجددا مورد قبول است پس همه چیز به آن چارچوب بستگی دارد. مثلا یکی از شاعران ما میگوید «نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای/ تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد»، اینجور موارد، نوکرصفتیها و بندهخوییها با ذهنیت مدرن جور درنمیآید. بعضی موارد هم آنقدر پیچیدگی دارد که خواننده اصلا متوجه آن نمیشود؛ مثل مواردی که در سبک هندی داریم.
او افزود: اما آنجایی از ادبیات که به تاریخ مربوط میشود به دلیل اینکه داستاننویس، هنرمند و یا حتی منظومهسرا تاریخنگاری نمیکند، از او توقع تاریخنگاری نداریم؛ تاریخنگار است که باید نعلبهنعل با تاریخ حرکت کند. اغراق در چارچوب داستانی که به تاریخ برمیگردد همانند کاری است که ویکتور هوگو در «بینوایان»، تولستوی در «جنگ و صلح»، دولتآبادی در «کلیدر» و گلشیری در «شازده احتجاب» کرده است. این رمانها موضوعاتی تاریخی دارند اما لزومی ندارد آنچنان به تاریخ وفاداری داشته باشند چون در غیر این صورت کافی است مخاطب کتابهای تاریخی مربوط را بخواند. در این حدود نویسنده میتواند اغراق را کنترل کند مگر اینکه قصدش به کلی بیاعتبار کردن تاریخ باشد. در برخی از آثار داستانی چنین چیزهایی را هم داریم، نویسندگانی که اعتقادی به این مباحث ندارند و میگویند که خود داستان جوری تاریخنگاری است.
مشیت علایی سپس اظهار کرد: من با اینکه باید حدودی برای مبالغه قائل شد، موافقام. درست است که اغراق یا مبالغه به تخیل مربوط است اما جوری نباشد که تاریخ را تحریف کنند. اگر نویسنده بخواهد آنقدر در این مسئله افراط یا تفریط کند که تاریخ را تحریف یا خدشهدار کند، یا تفسیر نادرستی از آن ارائه کند، جزء ایرادات کار او است.
او در ادامه با اشاره به تاریخنگاریهایی که در آنها مبالغه شده است گفت: اینها جزء تاریخنگاری و مبالغههای تاریخی در جهت این است که چهرهای حماسی از یک شخصیت تاریخی بدهد. هر چند که دادن چهرهای حماسی هم مقداری فاصله گرفتن از تاریخ است اما از این موارد دیده میشود.
مشیت علایی در پایان بیان کرد: ما ادبیات داستانی مربوط به گذشته نداریم، و هر چه از گذشته هست در چارچوب نثر تاریخی است. مثلا در «تاریخ بیهقی» مبالغه دیده نمیشود، هرچند که موضعگیری نویسنده مشخص است، اما چهره آرمانیای از حسنک یا سلطان محمود دیده نمیشود، چون اصلا کار تاریخنگار این نیست؛ در ادبیات است که این خطر وجود دارد. ادبیات پستمدرن ککش نمیگزد که مبالغه یا تحریف در تاریخ انجام شود، اما ادبیات مدرن یا رئالیستی محتاط عمل میکند ولی به هر صورت دستشان باز است.
انتهای پیام