علیرضا میرجمال، از سن ۹ سالگی نزد استاد حسین سعادتی در کاروانسرای چیتسازها به مدت سه سال مهارتهای اولیه این رشته را فراگرفته و از محضر استاد حسین صدیقی و میرزا اسدالله هفتبرادران که برجستهترین استادکاران رشته قلمکاری هستند بهره برده. این هنرمند از سال ۱۳۵۸ بهصورت مستقل فعالیت خود را آغاز کرده و تنوع در طرح، رنگ، نقش و همچنین ظرافت پارچه ازجمله شاخصههای آثار اوست.
میرجمال درباره وضعیت امروز خود به ایسنا میگوید: من به دلیل نیاز مالی مجبور شدم بسیاری از آثارم را به قیمتهای پایین و در واقع با قیمت تجاری قدیم بفروشم. البته من که بههرحال باید کار تولید کنم و بفروشم اما نه به این شیوه و کنار خیابان ایستادن و دستفروشی کردن.
این هنرمند صنایعدستی با شرح فراز و نشیبهایی که تا رسیدن به مرحلۀ استادی در هنر قلمکارسازی طی کرده، ادامه میدهد: پدرم در این شغل نبود اما عمویم محمدحسین میرجمال در هنر قلمکارسازی فعالیت داشت و من نیز که خردادماه ۱۳۴۱ در اصفهان، در محلهای که الان به آن فلکه شهدا میگویند به دنیا آمدم، نزد سه استاد به نامهای حسین سعادتی، هفتبرادران و رضا صدیقی کارکردم و حالا، ۴۹ سال است که قلمکار ساز هستم.
از او میپرسم: بیمه نیستید؟ و توضیح میدهد: بیمه تأمین اجتماعی هستم اما فعلاً فقط باید پول بدهم و منتظر باشم تا روزی بازنشسته شوم؛ البته اگر بشوم! الان حدود ۱۸ سال بیمه دارم. قبل انقلاب چهار سال بیمه رد کردم و زمان انقلاب جزو انقلابیون آمدم و مجروح انقلاب شدم. بعد بیمهام قطع شد اما نرفتم بگویم من جانبازم؛ با اینکه مدارکم هست، آثارش روی بدنم هست، گفتم در و دکان نشود. خلاصه نتوانستم به این شغل ادامه دهم و به شغلهای دیگر روی آوردم چون پایم دیگر تا نمیشد و قلمکارسازی به نحوی است که باید مینشستم و پاهایم تا میشد. بهاینترتیب حدود هشت سال از این کار بیرون رفتم و وقتی برگشتم دیگر بیمهام را ادامه ندادم تا حدود بیست سال پیش. به همین خاطر اکنون حدود ۱۸ سال بیمه دارم.
میرجمال دربارۀ اینکه چرا مجبور شده آثارش را کنار خیابان به فروش برساند میگوید: همه مسائل دستبهدست هم داده که چنین شود. ما منتظر بودیم صنایعدستی در دوره آقای روحانی کمی رشد کند و چهارتا توریست بیایند و بروند اما کارمان هر روز بدتر شد. الان هم که کرونا به آن اضافهشده است.
او میافزاید: سال ۱۳۹۸، ماه آذر و دی سفارش گرفتم و تا ماه بهمن سفارشها را تمام کردم که کرونا سررسید. شخصی که به من سفارش داده بود و آدم خوبی هم هست، به من گفت صبر کن و خرد خرد پرداخت کرد و خودش هم داستان سوزناکتری از من دارد؛ دو تا دکان اجاره کرده یکی ۱۶ میلیون و دیگری ۱۱ میلیون، هر دکان هم هفت تا هشت میلیون هزینه کارگر داشته که هر دو یکدفعه کامل بستهشده و بااینحال هنوز باید اجاره یکی از آنها بپردازد. آن هم وقتی مشتری نیست. بههرحال همۀ ما چشمبهراه هستیم که یک روز وضع بهتر شود و مدام به خودمان میگوییم «بزک نمیر، بهار میاد.»
این هنرمند پیشکسوت قلمکار سازی خاطرنشان میکند: کارگاه من در خورزوق است. در قدیم کارگر داشتم اما چند سال است که نمیتوانم کارگر داشته باشم و مدتی است که مجبورم آثارم را کنار خیابان و در شهرهایی که من را نمیشناسند بفروشم. خیلی از آثارم را به همین ترتیب در لنجان، نجفآباد، درچه، پیربکران و شهرهای دیگر فروختهام. من میدانم که باید تولید کنم و بفروشم اما نه با این قیمتها و نه با این سبُکی که بایستم کنار خیابان و بفروشم.
میرجمال درباره وامهایی که برای حمایت از هنرمندان در دروان کرونا وعده دادهشده بود، میگوید: وامهایشان آنقدر مشکل دارد که من نتوانستم بگیرم. گرفتن این وام برای ما غیرممکن است. عدهای را سراغ دارم که وام ۱۰ میلیون تومانی حمایتی را گرفتند اما اصلاً هنرمند نبودند! وام دیگری هم بود که میگفتند قرار است ضرر و زیان ما را در این دوران بدهد اما خدا میداند چه شد، هنوز که هنوز است قرار است جوابش از تهران بیاید.
او در پاسخ به این سؤال که خواسته شما از مدیران حوزه صنایعدستی چیست؟ اظهار میکند: آنها که نمیتوانند مدیریت کنند بروند، اگر میتوانستند مدیریت کنند تابهحال کاری کرده بودند. مدیریت را بدهند دست دیگران و خودشان تماشا کنند آدمهایی که بلد هستند چطور این کار را میکنند.
انتهای پیام