اصفهان؛ هدیه زاینده‌رود

همان‌طور که مصر را هدیه نیل دانسته‌اند، اصفهان نیز هدیه زاینده‌رود است.

شهر اصفهان در حاشیۀ کویرهای حوزه داخلی ایران، بخش مهمی از اعتبار و عظمت تاریخی، علمی، اقتصادی، هنری و سیاسی خود را مدیون زاینده‌رود و تداوم جریان و توزیع متناسب آن در سطح شهر است؛ چه اصفهان، بدون زاینده‌رود هرگز قادر نبوده به چنین ویژگی‌هایی که در مجموع آن را به نصف جهان موصوف نموده، نائل شود.

اصفهان به‌طور طبیعی از نظر عرض جغرافیایی تقریباً با شهرهای اردکان، میبد، یزد و ... هم‌عرض است، حتی شهرهای یزد و اردکان و میبد به ‌واسطۀ قرار گرفتن در پای ارتفاعات بلند شیرکوه و بارندگی متوسط سالانه ۱۸۰ میلی‌متر از اصفهان با متوسط طولانی‌ مدت حدود ۱۱۰ میلی‌متر به ‌مراتب دارای منابع آب زیرزمینی بیشتر و عملاً مرطوب‌تر هستند، اما آنچه اصفهان را به این آوازه در جهان رسانده تنها رودخانۀ زاینده‌رود است و بدون زاینده‌رود بهتر است گفته شود از نظر امکان زیست طبیعی چیزی در حدود شهرهای نائین، انارک و خور است.

با تأملی نه‌ چندان ژرف می‌توان به‌آسانی آثار زاینده‌رود را در همۀ احوال این شهر دریافت و به همین دلیل همان‌ طور که مصر را هدیۀ نیل دانسته‌اند، اصفهان نیز هدیۀ زاینده‌رود است. اصفهان از لحاظ موقعیت جغرافیایی از سه سوی در محاصرۀ کویر _شرق، شمال و جنوب_ قرار گرفته و جبهۀ غربی آن نیز با متوسط ۵۰ سالۀ بارندگی، سالانه حدود ۱۱۰ میلی‌متر و تبخیر بیش از ۱۸۰۰ میلی‌متر در واقع یک شهر کویری است، اما طی تاریخ گذشته، سهم شهر اصفهان و حومۀ بلافصل آن در همۀ حالات _سال‌های خشک یا مرطوب_ همواره حدود شش سهم از ۳۳ سهم کل آب زاینده‌رود _۱۸ درصد_ و ۹ سهم از آب تونل اول کوهرنگ بوده است که از طریق نهرهای متعدد و شعب آن‌ها، هم در سطح باغات و مزارع شهر _۱۵۸ باغ و مزرعه حقابه دار_ و هم در سطح محلات و هم در حومۀ پیرامون آن توزیع می‌شده است. به همین دلیل خشکی و قطع جریان این رودخانه در شهر اصفهان به‌ندرت صورت گرفته است. آن‌هم براساس تقویم آبیاری هرگز از ۱۱ روز در هر ۱۸ روز فراتر نرفته است. البته شاید اهل تاریخ بگویند که در فلان سال _مثلاً حدود سال ۱۲۸۸ هجری قمری_ بستر زاینده‌رود در حوالی پل خواجو خشک بود و مردم که با حفر چاه‌هایی در بستر رودخانه آب شرب به دست می‌آوردند با مشکل آب شرب مواجه شدند. البته قابل‌قبول است اما توجه به طومار تقسیم آب زاینده‌رود نشان می‌دهد که در فصل تابستان آب رودخانه از پل مارنان _مدخل مادی نیاصرم_ پایین‌تر نمی‌آمد...

در سال‌های ۱۳۸۰ تا ۸۲ که قطع مداوم آب زاینده‌رود برای اولین بار در تاریخ این سرزمین حادث شد اندیشمندان و صاحب‌نظران رشته‌های مختلف تخصصی هر یک به‌نوعی در ارتباط با آن تأثر خود را ابراز داشتند زیرا عظمت و اعتبار اصفهان در همۀ ابعاد به‌طور عمده وابسته به تداوم آب زاینده‌رود بوده ... هویت و آبروی تاریخی اهل اصفهان پیوندی جدی با این مهم دارد.

مردم اصفهان از قدیم‌الایام بقای اصفهان را به حفظ تعادل هیدرولوژیک آن وابسته می‌دانستند به همین دلیل نسبت به آن توجه ویژه‌ای چه در روی زمین و چه در زیرزمین مبذول می‌داشتند که این وضع البته بدون وجود زاینده‌رود و جریان دائمی آن به‌آسانی میسر نبوده است. ازجمله:

۱.تعدیل هوای خشک شهر از طریق حفظ سطح وسیعی از مزارع و باغات در سطح شهر و درخت‌کاری در حاشیۀ نهرها و داخل مساکن.

۲. ایجاد آب‌نما (حوض) در حیاط منازل به‌گونه‌ای که این امر به‌عنوان یک سنت واجب محلی در همۀ منازل عمومیت‌یافته بود و احداث این حوض‌ها به‌عنوان یک ارزش مذهبی و اجتماعی در همۀ منازل از تأسیسات اصلی و در حکم نوعی ارزش اجتماعی ضروری بود، اما وسعت و آب‌گیری آن‌ها بسته به وضع مالی ساکنین فرق می‌کرد.

۳. آب‌پاشی معابر و داخل حیاط منازل بار مذهبی یافته و اعتقاد بر این بود که هر کس به مدت چهل روز قبل از طلوع آفتاب بیرون از منزل خود (معبر عمومی) را آب‌پاشی کند، علاوه بر نیل به ثواب معنوی، مهم‌ترین آرزوی او نیز برآورده می‌شود.

همۀ این آب‌ها یا مستقیماً از زاینده‌رود و نهرهای منشعبه از آن و یا از نفوذ آب رودخانه در لایه‌های زیرین شهر تأمین می‌شد.

توجه به حفظ تعادل هیدرولوژیک فضای شهر، نم نسبی آن را تعدیل می‌کرد به‌طوری‌که تا چند سال پیش متوسط حداقل نم نسبی اصفهان از ۲۰ درصد در ساعت ۱۲:۳۰ ظهر پایین‌تر نرفته بود. طبیعی است که بالا بودن نم نسبی بر روی تغییرات درجه حرارت شب و روز و فصول و حفاظت کاشی‌کاری‌های نفیس شهر از فرسایش فیزیکی تأثیر ویژه دارد.

فروانی آب زیر بستر شهر نیز تحت تأثیر ضخامت نه‌چندان زیاد لایۀ رویین و نفوذناپذیری لایه زیرین، احتمال بالا آمدن سطح آب‌های زیرزمینی و زه دار شدن بیش‌ازحد معمول زمین و نیز وارد شدن خساراتی بر آثار تاریخی ماندگار شهر، برای همگان امری شناخته‌شده بود. ازاین‌رو معماران گذشته علاوه بر به‌کارگیری مصالح ساختمانی مقاوم (ساروج) در احداث فونداسیون این‌گونه آثار، یک سیستم زه کشی فراگیر نیز برای شهر ایجاد کرده بودند که عموماً متناسب با شیب عمومی شهر در سمت شرق و شمال شرق ایجادشده بود. ازجمله در مورد ساختمان مسجد جامع عباسی گفته‌شده است که «در افواه مهندسان و معماران شهر و مشهور میان ایشان آن است که محوطۀ مسجد را تمام کنده، به آب رسانیده و ازآنجا سنگ و ساروج به محاذات زمین رسانده‌اند و جدار و سقف نهاده» (الاصفهانی، ۱۳۶۳، ص ۶۲)

بدیهی است که برای عموم ساختمان‌های مهم و ماندگار مثل پل‌های زاینده‌رود، مناره‌ها، مساجد بزرگ و کاخ‌ها احتمالاً این شیوه اجتناب‌ناپذیر بوده است.

اصفهان از معدود شهرهایی است که از قدیم‌الایام دارای سیستم زه کشی محاسبه‌شده‌ای بوده است. زه کشی شهر از سه طریق تأمین می‌شده؛ دو سیستم آن طبیعی _بازگشت آب‌های زیرزمینی به خود زاینده‌رود و چاله شمالی شهر در منطقه قهاب_ و دیگری سیستم زه کشی مناطق مرکزی شهر از طریق احداث چند رشته زه کش دست‌ساز بوده است که در منابع مربوط به اصفهان آن را چشمه می‌نامند.

 به‌غیراز زاینده‌رود و چاله شمالی شهر به‌عنوان زه کش طبیعی، در بخش‌هایی از شهر معماران گذشته به حفر زه‌کش‌هایی در مناطق مختلف جهت حفاظت آثار تاریخی و بازیابی آب‌های نفوذی در گسترش کشاورزی حومه اقدام نموده بودند که تا حدود ۴۰ سال قبل همۀ آن‌ها فعال بوده و آثار آن‌ها هنوز در مناطق مختلف شهر مشهود است ازجمله:

به‌منظور پایدار ماندن مساجد شیخ لطف‌الله و جامع عباسی دو رشته قنات احداث کرده بودند که یک شاخۀ آن از زیر مسجد جامع عباسی و شاخۀ دیگر آن از زیر مسجد شیخ لطف‌الله در محلی که امروز بیت الحسین و سابقاً باغ خلفا نامیده می‌شد به یکدیگر می‌پیوست و احتمالاً تا کنار قلعۀ تبرک ادامه داشت و در آنجا به یکی از سیستم‌های زه کشی عمومی شهر یعنی چشمه خوراسگان وصل می‌شد.

چشمه خوراسگان از دو منطقه باغ مراد _شرق خیابان نشاط_ و دیگری در کنار قلعه تبرک به هم متصل می‌شد و در نهایت به منطقه خوراسگان برده می‌شد. این زه کش به‌صورت خندق طبیعی محافظ قلعه تبرک عمل می‌کرد و به نام چشمه باقر خان موسوم بود.

چشمه راهروان (راران) در شمال چشمۀ خوراسگان که با ابعاد ۱۰*۱۰*۹ احداث‌شده، آب آن پس از عبور از محلات شرقی شهر به قریه راران می‌رسید.

چشمه هفتون با ابعاد ۶*۱۸*۱۵ متر آب‌های محلات دردشت و خوابجان _منطقه میانی خیابان مدرس فعلی_ را به ده هفتون می‌رساند.

چشمه لفتون با ابعاد ۱۲*۴۰*۲۰ متر در خیابان جی، خواجه عمید آب‌های زه کشی را به لفتون و نیز چشمه بهاران (پاران) در خیابان شهید رجایی، خیابان جی می‌برد و در آبیاری روستای بهاران مشارکت می‌جست.

زه کشهای یاد شده دارای آب دهی متفاوت بود که در فصول مختلف سال به‌موازات شدت یا قلت توزیع آب زاینده‌رود بر سطح شهر کم‌وزیاد می‌شد، اما پرآب‌ترین آن‌ها چشمه‌های خوراسگان و هفتون با آبدهی متوسط یک جوی آب بود. زه کشهای اصفهان که در منابع گذشته از سه تای نخست آن‌ها نام‌برده شد، تا حدود چهل سال قبل فعال بود، اما بر اثر تشدید پمپاژ منابع زیرزمینی به‌تدریج خشک‌شده لیکن آثار همۀ آن‌ها اکنون قابل‌مطالعه است.

با قطع جریان آب زاینده‌رود و عدم توزیع موزون آن در سطح شهر اصفهان و پیرامون آن‌ همزمان با پمپاژ شدید منابع آب زیرزمینی بیم آن می‌رود که:

۱.خشکی شدید لایه‌های رس زیرزمینی شهر موجب پیدایش گالی هایی (شکاف‌ها) در لایه‌های زمین یا رانش و جابجایی طبقات آن شده و در نتیجه خسارات شدیدی به آثار گران‌بهای تاریخی شهر وارد کرده و این گنجینه‌های عظیم تمدن ایران‌زمین که بعضی از سیاحان خارجی احداث آن‌ها را نوعی معجزه دانسته و ساختن آن‌ها را به دست بشر، مورد تردید قرار داده‌اند با خطر تخریب مواجه شود.

۲.با کاهش فضاهای سبز حائل بین اصفهان و کویر، آثار کویر به داخل شهر هجوم می‌آورد که هم‌اکنون طلایه‌هایی از آن به‌سرعت در حال مشاهده است.

۳.هم‌زمان با کاهش نم نسبی هوا تفاوت درجه حرارت بین شب و روز و فصول سال و در نتیجه فرسایش مکانیکی حاصل از آن افزایش‌یافته و کاشی‌کاری‌های مساجد شهر شکسته شود که یقیناً امکان بازسازی آن‌ها در دوران ما وجود نخواهد داشت.

۴.فضای سبز باقیمانده از شبکه سنتی آبیاری شهر که سندی گویا از هویت فرهنگی ماست نابودشده و جای آن را فضاهای سبز کلیشه‌ای پرهزینه پر کند.

۵.مصالح ساختمانی ساروجی نیازمند رطوبت که پی بناهای عظیم تاریخی شهر را تشکیل می‌دهد خسارت پیداکرده و ریزش تدریجی آن بناهای شکوهمند را موجب شود.

۶.بیش از ۸۴ هزار هکتار سطح سبز مولد و ۲۵۰۰ هکتار باغ پیرامون شهر به تمامی نابود شود و زراعین وابسته در صف بیکاران قرار گیرند.

۷.به‌موازات کاهش نم نسبی هوا بیماری‌های تنفسی طیور و بیماری‌های پوستی دیگر انواع دام که اکنون روند افزایش تصاعدی داشته دردسرهای جدید و ناشناخته بیشتری را به بار آورد.

بنا به گفتۀ ادوارد براون که در سال ۱۸۶۲ هنگام بازدید از اصفهان یادآور شده «با اینکه دست روزگار و زمامداران بی‌ذوق بسیاری از آثار هنری را از بین برده‌اند، آنچه باقی‌مانده باز زیبا و گران‌بهاست... و آنچه ذوق و سلیقه روح بزرگ ایرانی به وجود آورده دستخوش فنا می‌شود و شیرهای سنگی خرابه‌های پرسپولیس که تا ابد نگهبان آن آثار تاریخی عظیم هستند با جثه‌های بی‌حرکت و متحجر خویش نگران این ملت کهن‌سال هستند که...» پیام زمان ما را به آیندگان تاریخ این کشور برسانند؟ دیگر بار سخن‌سرایان اصفهانی این‌چنین بسرایند که:

اکنون‌که فکنده آسمان‌مان ز نظر

وز او، نه امید فتح بابی‌ست دگر

برخیز که تا کنیم بر ماتم جی

در وادی زنده رود، خاکی بر سر...

منبع: کتاب «اصفهان، رهاورد زاینده رود»، نوشتۀ دکتر سید حسن حسینی ابری، منتشر شده از سوی مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل وابسته به سازمان فرهنگی اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان.

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۲۰ مهر ۱۳۹۹ / ۰۸:۵۷
  • دسته‌بندی: اصفهان
  • کد خبر: 99072014369
  • خبرنگار :