به گزارش ایسنا، تبعید روح الله موسوی الخمینی از ترکیه به عراق و سپس از عراق به فرانسه در ۱۳ مهر ماه ۱۳۴۴ نقطه عطفی در شکل گیری روح جمعی و متحد شدن تدریجی آحاد و طبقات مختلف اجتماعی در عصر پهلوی بود. مرور شرایط سیاسی و اجتماعی دهه ۱۳۴۰ به خصوص مقطع تاریخی اخراج امام از کشور و تبعید اجباری به ترکیه در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ درست یک سال و نیم پس از شکست قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، به مرور موجب برانگیخته شدن حساسیت سرمایه اجتماعی نسبت به شخصیت و منش این فقیه شیعه و بزرگتر شدن تدریجی دایره دوستداران این مرجع تقلید شد.
بررسی و بازخوانی مصاحبه ها و دست نوشته های محمدرضاشاه و خاطرات و نوشته های منسوبین به دودمان پهلوی و امرای ارتش که پس از سقوط سلطنت منتشر شد در کنار اسناد فاش شده از سفارت سقوط کرده آمریکا در ایران هیچ تردیدی را در ذهن خواننده باقی نمی گذارد که در این مدت شاه و دربار پهلوی همچون عروسک خیمه شب بازی عامل بی اراده تصمیم ها و جریان های داخلی با منشاء دول غربی - عبری بودند. نظام شاهنشاهی در ایران در دو دوره پهلویِ پدر و پسر از چنان وضعیتی رنج می برد که حتی تعیین وزرا و امرای ارتش و تنظیم لوایح حساس کشور با اراده و تصمیم سازمان های جاسوسی موساد، سی آی ای و ام آی سیکس، یا در سفارت امریکا نوشته می شد یا در سفارت انگلیس پخت و پز می شد.
و صد البته تبعید رهبری مبارز، خداترس و شجاع از نوادگان حسین بن علی (ع) از وطن، به دستگاه امنیتی تحت امر شاهنشاه، توهم رفع مانع برای پیاده کردن تمدن بزرگ مدنظر اعلی حضرت را نوید می داد. در آن سالها ترویج فرهنگ غرب و هرزگی و بی بند و باری، به یغما بردن منابع ملی به وسیله شرکت های آمریکایی و اروپایی، از بین بردن زیرساخت های بخش مولد کشور، توسعه صنایع مونتاژ، وابسته و غیرضروری، نفوذ بیش از پیش نیروهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی در دستگاه های نظامی، فرهنگی، علمی، سیاسی و اقتصادی به اشاره سیاستمداران غربی و به دستور شاه و دربار پهلوی به اجرا در می آمد.
بر اساس اسناد انقلاب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نقطه اوج مبارزات جامعه روحانیت کشور به پیشگامی امام خمینی بود. هر چند که این قیام سرکوب شد و رهبر معنوی آن بازداشت شد اما مخالفت با رژیم همچنان ادامه یافت. رژیم پهلوی بر این باور بود که وجود یک رهبر مذهبیِ با نفوذ در کشور حتی با وجود حبس و حصر و مراقبت شدید دستگاه اطلاعاتی کشور ممکن است مجددا اقشار جامعه را به خروش آورد به همین دلیل در پی مخالفت امام (ره) با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید یا همان مجموعه اصلاحات اقتصادی معروف محمدرضا شاه، بهانه تبعید ایشان به ترکیه را دست ساواک داد.
تبعید رهبر فقید کشورمان به ترکیه در زمان ریاست سرلشکر حسن پاکروان بر ساواک انجام شد. وی حضور امام در کشور را ضد امنیت ملی و خطرناک می دانست از این رو طرح از قبل برنامه ریزی شده کماندوهای مسلح پهلوی پس از هماهنگی سازمان اطلاعات و امنیت کشور با دستگاه اطلاعاتی ترکیه و دستور مقامات سفارت آمریکا در ایران، سیدروح الله را در منزلش در قم محاصره و بازداشت کردند و سحرگاه ۱۳ آبان ۱۳۴۳ تحت الحفظِ مأموران امنیتی و نظامی از فرودگاه مهرآباد با یک فروند هواپیمای نظامی به آنکارا منتقل کردند و هشت روز در آنجا نگه داشتند. به دنبال این شیوه اخراج اجباری امام از کشور، ساواک در اطلاعیه ای اعلام کرد: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد لذا در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ از ایران تبعید گردید».
با وجود فضای امنیتی ناشی از این تبعید موجی از اعتراض به صورت تظاهرات در بازار بزرگ تهران، تعطیلی طولانی مدت دروس حوزه های علمیه و ارسال طومارها و نامه ها به سازمان های بین المللی و دفتر مراجع تقلید عظام شکل گرفت.
محل اقامت اولیه امام، هتل بولوار پالاس آنکارا بود اما یک روز بعد برای مخفی نگاه داشتن محل اقامت ایشان امام را به محلی دیگر در خیابان آتاتورک آنکارا منتقل کردند. رژیم عثمانی برای منزوی تر کردن امام امت و قطع هرگونه ارتباط، محل تبعید ایشان را به شهر بورسا واقع در ۴۶۰ کیلومتری غرب آنکارا انتقال داد و البته دو ماه بعد حاج آقا مصطفی خمینی فرزند ارشد امام را که سحرگاه ۱۳ آبان همراه امام بازداشت و زندانی کرده بودند را نزد پدر به بورسا تبعید کردند.
در طول مدت زمان حضور امام در ترکیه امکان هرگونه عملکرد سیاسی از امام سلب شد و ایشان تحت مراقبت مستقیم ماموران ساواک و نیروهای امنیتی دولت ترکیه بودند. در مدت حضور امام در کشور شمال غربی کشورمان رژیم شاه با شدت عمل بی سابقه ای بقایای مقاومت مردمی در کشور را در هم شکست و در غیاب امام خمینی دست به اصلاحات آمریکایی زد، البته ناگفته نماند که رژیم در چند مورد بر اثر فشار مردم و علما ناگزیر شد با اعزام نمایندگانی از آنان از حال امام و اطمینان از سلامت ایشان موافقت کند. اقامت اجباری امام در ترکیه فرصتی مغتنم برای نوشتن جلد اول کتاب تحریرالوسیله بود. رهبر فقید انقلاب اسلامی در این کتاب که حاوی فتاوای فقهی ایشان بود برای نخستین بار احکام جهاد، دفاع، امر به معروف و نهی از منکر و مسائل روز را از کنج کتابهای فقهی به سر زبانها انداختند.
حضور ۱۱ ماهه رهبر فقید انقلاب اسلامی در ترکیه اعتراضات گسترده ای را متوجه حکومت های عثمانی و فارس کرد. فشار افکار عمومی در داخل و خارج از کشور به حکومت های ایران و ترکیه و ترس رژیم پهلوی از قیام و انتقام عمومی در نهایت باعث شد رژیم برای آرام کردن اوضاع امام خمینی را از ترکیه به عراق تبعید کند. رژیم پهلوی این تغییر محل تبعید را مفری برای خلاصی از اعتراضات داخلی و خارجی می نگریست. به گواه اسناد ساواک و سران سیاسی رژیم پهلوی انتخاب تبعیدگاه دوم با مقاصد زیرکانه ای از جمله شکستن شخصیت علمی و مقام و موقعیت امام خمینی با این تصور که وی در مقایسه با علمای نجف توانایی علمی کمتری دارد و در نتیجه پایگاه اجتماعی خود را به تدریج از دست خواهد داد همراه بود.
اما اینکه چه انگیزه ای دستگاه پهلوی را واداشت امام را از ترکیه به عراق تبعید کند، ممکن است قدری عجیب به نظر برسد زیرا از پیش معلوم بود که وارد شدن امام به عراق و اقامت در مراکز تشَیع که پیوندهای سنتی با مراکز مشابه در ایران داشتند، موجب افزایش ارتباط بین امام و مردم و دسترسی آسانتر پیروان به ایشان بود، موضوعی که در ترکیه تا حد زیادی تحت کنترل ساواک در آمده بود.
ساواک تصور می کرد با حضور قابل توجه علما، روحانیون و طلاب شیعه در عتبات عالیات و اختلافاتی که بعضاً در روابط بین آنان وجود داشت در آینده ای نه چندان دور با استفاده از امکانات سفارت و کنسولگری های کشور در عراق و توانایی نیروهای امنیتی خود در این کشور خواهد توانست رابطه امام با مراجع تقلید عراق را بهم زده و موجب انزوای ایشان شود. سازمان اطلاعات و امنیت کشور با این رویکرد تمام تلاش خود را برای مقابله با اقدامات این مرجع تقلید برجسته شیعه به کار بست و از امکانات و تلاشش برای رسیدن به این اهداف کم نگذاشت.
از دیگر سو با روی کار آمدن حزب بعث در عراق و دشمنی این حزب با حرکت های اسلامی، سختی های بیشتری پیش روی نهضت امام خمینی به وجود آمد. با شدت گرفتن اختلافات بین رژیم پهلوی و حزب بعث عراق در سال ۱۳۴۸ حزب بعث بسیار کوشید تا از دشمنی امام خمینی با رژیم ایران بهره ببرد با این حال پس از امضای موافقت نامه ۱۹۷۵ الجزایر بین محمدرضا و صدام (معاون وقت رییس جمهور عراق) و پایان خصومت های دو رژیم شرایطی به مراتب سخت تر از گذشته در مسیر مبارزات امام به وجود آمد.
امام خمینی در ۱۳ مهر ۱۳۴۴ با برنامه ریزی های رژیم ایران به عراق منتقل شدند و البته برخلاف پیش بینی ها و تصورات سران رژیم از همان بدو ورود با استقبال بسیاری از علما، روحانیون، طلاب و ایرانیان مقیم عراق روبرو شدند. ساواک که از ادامه یافتن مبارزات امام در نجف ترس داشت تصمیم گرفت تمام اقدامات و سخنرانی ها و نوارهای ایشان در عراق را تحت کنترل درآورد به همین دلیل اداره کل امنیت داخلی ساواک در ۱۷ مهر ۱۳۴۴ مأمور تهیه طرحی برای تحت نظر گرفتن ایشان شد. هدف سازمان اطلاعات و امنیت کشور از این کار کنترل و زیر نظر گرفتن امام، ممانعت از چاپ و توزیع اعلامیه، رساله و کتاب های ایشان، قانونی شدن شایعه سازی و تبلیغات علیه ایشان، جلوگیری از مطرح شدن مرجعیت امام، پیشگیری از رسیدن وجوهات شرعی به ایشان و ایجاد تفرقه و اختلاف میان امام و علمای طراز اول نجف بود.
ساواک برای دست یافتن به اهداف مذکور عملیات ها و طرح های گوناگونی را طراحی و اجرا کرد. از جمله این که درصدد برآمد افرادی را که مورد اعتماد امام بودند جذب کند و آنان را برای جاسوسی ایشان بگمارد تا بتواند از تمام فعالیت ها و حرکات ایشان و اطرافیان ایشان مطلع شود که البته در این راه توفیقی چندان به دست نیاورد. برخوردهای هوشیارانه امام خمینی و رعایت اصول امنیتی، نقش زیادی در خنثی کردن توطئه های گوناگون ساواک داشت. به گفته یکی از مطلعان چه بسا اتفاق می افتاد امام اعلامیه ای صادر می کردند و در ایران چاپ و توزیع می شد ولی ماموران و خبرچینان ساواک در نجف از آن بی خبر بودند و خبر صدور آن را از مرکز، در حالی که چند ماهی از آن می گذشت دریافت می کردند.
از دیگر اقدامات ساواک جلوگیری از مسافرت علما، روحانیون و طلاب طرفدار امام خمینی به عراق برای ملاقات ایشان بود. رییس ساواک به نمایندگی های این سازمان در عراق دستور داده بود کلیه رفت و آمدهای منزل امام در نجف تحت کنترل باشد و ماموارن مشخصات افراد و اتومبیل ها را به ایران مخابره کنند همچنین زائران ایرانی که با ایشان ملاقات می کردند را شناسایی و معرفی کنند.
به گواه اسناد انقلاب پس از توافقنامه الجزایر و رفع اختلافات ایران وعراق در اواخر سال ۱۳۵۳ سازمانهای امنیتی دو کشور در سالهای بعد جلسات مشترکی را برگزار کردند که بخشی از این جلسات در ارتباط با ایجاد محدودیت برای فعالیت های امام خمینی بود. این مسأله منجر به تذکرات مقامات عراقی به امام شد که البته با مخالفت رهبر فقید کشورمان روبرو شد. بخشی از همکاری های اطلاعاتی ایران وعراق در دوران ریاست نصیری و بخشی پس از ریاست او بود. تشدید محدودیت های حکومت عراق موجب تصمیم امام خمینی برای ترک عراق و مهاجرت به فرانسه شد.
با وجود تمام محدودیت های نصیری برای رهبر فقید انقلاب اسلامی در دوران تبعید، ایشان از همان آغاز حضور در ترکیه و سپس عراق، اعتراضات خود را آشکارا بر ضد حکومت ادامه داد. اما در سخنرانی ها، اعلامیه ها و موضع گیری های سیاسی خود در دوران تبعید، مخالفت های صریحی با حکومت و اقدامات ساواک داشتند. از جمله در نامه سرگشاده ای که در ۲۷ فروردین ۱۳۴۶ خطاب به امیرعباس هویدا نوشتند انتقادات تندی را متوجه ساواکی ها و اقدامات غیر انسانی ساواک بیان کردند. ایشان از نقش سازمان اطلاعات و امنیت در ایجاد فضای سیاسی و اجتماعی ناسالم و غیر قابل تحمل در کشور سخن گفتند و با اشاره به فرار دهها نفر از متخصصان کشورمان و اقامت در کشورهای خارجی، عملکرد نادرست ساواک را عمده دلیل گسترش روزافزون این پدیده ارزیابی کردند.
ایشان در سخنرانی ها و اعلامیه های خود به اعمال شکنجه از سوی ساواک و تضییع بدیهی ترین حقوق سیاسی، اجتماعی، فردی و خصوصی مردم ایران اشاره می کردند و از جنایاتی که توسط این سازمان به مردم روا شده بود سخن می گفتند. با آغاز حرکت مردم کشورمان برضد رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۶، انتقادات امام از عملکرد سوء ساواک افزایش یافت و در اکثر قریب به اتفاق سخنرانی ها، مصاحبه ها و اعلامیه های خود به انتقاد از این سازمان پرداختند.
رژیم شاه پس از آنکه از سکوت امام ناامید شد، دست به فعالیتهای سیاسی برای محدود کردن ایشان و اخراج ایشان از عراق زد. در پی این تصمیم اول مهر ۱۳۵۷ منزل امام در نجف به وسیله قوای بعثی محاصره شد و رفت و آمدهای امام کنترل و محدود شد. انعکاس این خبر با خشم گسترده مسلمانان در ایران، عراق و دیگر کشورها مواجه شد. رییس سازمان امنیت عراق در دیدار با امام خمینی گفته بود که شرط ادامه اقامت ایشان در عراق دست کشیدن از مبارزه و عدم دخالت در سیاست است و امام نیز با قاطعیت پاسخ داده بودند که به خاطر مسؤولیتی که در مقابل امت اسلام احساس می کند حاضر به سکوت و هیچ گونه مصالحه ای نیست.
ایشان که به هیچ وجه حاضر به ترک مبارزه نبودند، تصمیم به مهاجرت از عراق به سمت سوریه گرفتند اما به علت تیرگی روابط عراق و سوریه، قرار شد که از طریق کویت عازم سوریه شوند. روز ۱۲ مهر، امام خمینی نجف را به قصد مرز کویت ترک گفت. با آنکه جهت ورود امام به کویت ویزا صادر شده بود اما دولت کویت با اشارهِ رژیم پهلوی از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد. مقامات دولت کویت دستور جلوگیری از ورود ایشان به خاک کویت را صادر کردند. امام (ره) شب را در بصره گذراندند و پس از مشورت با فرزند بزرگشان تصمیم گرفتند به پاریس هجرت کنند.
۱۳ مهر ۱۳۵۷ روز تاریخی دیگری در هجرت امام از نجف به پاریس بود. امام خمینی (ره) پس از جلوگیری کویت از ورودشان به این کشور به بصره رفتند و فردای آن روز به فرانسه هجرت کردند. ایشان هنگام هجرت به پاریس در پیامی به ملت ایران دلایل این هجرت را چنین بیان کردند: «اکنون که من به ناچار باید ترک جوار امیرالمومنین علیهالسلام را نمایم و در کشورهای اسلامی دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستید، باز نمیبینم و از ورود به کویت با داشتن اجازه، ممانعت نمودهاند، به سوی فرانسه پرواز میکنم. پیش من مکان معینی مطرح نیست؛ عمل به تکلیف الهی مطرح است. مصالح عالیه اسلام و مسلمین مطرح است. ما و شما، امروز که نهضت اسلامی به مرتبه حساسی رسیده است، مسؤول هستیم. اسلام از ما انتظار دارد.»
عصر روز ۱۴ مهر ماه ۱۳۵۷، امام و همراهانشان از نجف به بغداد منتقل شده و روز بعد، هجرتی تاریخی را در راه رضای خدا انجام دادند و به پاریس مهاجرت کردند. دو روز بعد در منزل یکی از ایرانیان در نوفل لوشاتو (حومه پاریس) مستقر شدند. مأمورین کاخ الیزه نظر رییس جمهور فرانسه مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی را به امام ابلاغ کردند. ایشان نیز در واکنش تندی گفته بودند که این گونه محدودیت ها خلاف ادعای دموکراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور برود باز دست از هدف هایش نخواهد کشید. ژیسکاردستن، رییس جمهور وقت فرانسه در خاطرات خویش نوشته است که دستور اخراج امام از فرانسه را صادر کرده بود ولی در آخرین لحظه ها نمایندگان سیاسی شاه که در آن روزها در نهایت درماندگی قرار داشت، خطر واکنش تند و غیرقابل کنترل مردم را گوشزد کرده و در مورد عواقب آن در ایران و اروپا از خود سلب مسئولیت کرده بودند.
در مدت اقامت چهار ماهه امام در پاریس، نوفل لوشاتو مهمترین مرکز خبری جهان بود و مصاحبه های متعدد و دیدارهای مختلف امام دیدگاه های ایشان را در زمینه حکومت اسلامی و هدف های آتی نهضت برای جهانیان بازگو کردند. به این ترتیب جمع بیشتری از مردم جهان با اندیشه و قیام ایشان آشنا شدند و از همین جا بود که بحرانی ترین دوران نهضت در ایران را رهبری کردند.
این هجرت ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در پی سقوط دولت بختیار و فرار وی از کشور پایان یافت و قلب تپنده انقلاب در اوج عزت و احترام به میهن برگشت.
انتهای پیام