به گزارش ایسنا، متن یادداشت این محقق و پژوهشگر تاریخ بدین شرح است:
تدلیس رئالیسم در عصر سورئالیسم
آش شلهقلمکاری به نام تاریخ شفاهی ایران با ملغمهای از چاشنیهای عامهپسند و مزههایی از جنس روایتسازیهای امتزاج یافته با سخنان مشاهیر علمی غرب، از هتک کانت گرفته تا بازی با فروید؛ همیناندازه مسحورانه، همینقدر مکارانه. روایتگران «چپ آمریکایی» تلاش کردهاند تا در لایههای ملونِ کار فکریشان به هر طریقی که شده چهرههای رژیم پهلوی را توجیه، تطهیر و حتی در قامت یک قهرمان به مخاطبان نسل جدید بشناساند. پروژهای سترون که به سردمداری حبیب لاجوردی به سراغ بازندگان و مطرودین رفته و با استناد به حکایتهای سورئال، نوشتهها، پژوهش ها و پروژههای تحقیقاتیشان را میآیند و با درهم آمیختن راستیها با ناراستیها، با بهره جستن از قلمی ادبی و رمانگونه تقلای فراوانی در این تدلیسِ تاریخی هوشمندانه برای توجیه و تأویل فعالیت چهرههای سرشناس پهلوی تقلای میکنند.
برساختِ افسانهای شهدآگین و خیالی
پروژه تاریخ شفاهی ایران عنوانی پر طمطراق برای برنامه و پروژهای فکریای است که در آن با شماری از ایرانیانی که در تاریخ معاصر نقشی (به زعم ارائه کنندگان، تأثیرگذار) داشتهاند گفت و گو شده است. هدف این طرح، جمعآوری و نگهداری خاطرات افرادی بوده که در رویدادهای سیاسی و تصمیمات مهم ایران نقشآفرینی کردهاند. این مجموعه با حمایت مستقیم مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد ایالات متحده آمریکا و در بیست مجلد تهیه شده است، اما این ساختمان ناموزون و به ظاهر گسترده خود بخشی از پروژهای بزرگتر است که در چندین دهه گذشته با حمایت مادی و معنوی غرب برای نوعی تاریخسازی راه افتاده است. یکی از همفکران و اثرگذاران در این گفتمانسازی تاریخی عباس میلانی مدیر برنامه مطالـعات ایران در دانشگاه استنفورد و یکی از سرپرستان پروژه دموکراسی ایران در مؤسسه هــوور است که خود صاحب آثاری متعدد در مورد شخصیتها و رویدادهای تاریخ معاصر ایران است. «ایرانیان نامدار: زنان و مردانی که ایران مدرن را ساختند» یکی از آثار همسو و مرتبطی است که در دو جلد از میلانی در 1285 صفحه، توسط انتشارات سیراکیوز در سال 2008 منتشر شده است؛ اثری که هممسیر با پروژه تاریخ شفاهی ایران به چهرههایی پرداخته که در زمان حکومت محمدرضا پهلوی ایفاگر نقشی بودهاند که به زعم میلانی «تأثیرگذار در توسعه مدرنیسم در ایران» بودهاند؛ سلسله آثاری که با ساختار غیرواقعی و غیرمستند، روایت های برساخته تولید و با نثری شهدآگین افسانهای تخیلی به نام تاریخ ایران معاصر خلق میکنند.
میاندیشم اما نیستم!
تاریخ و تاریخنویسی پدیده حساس و گذرگاه خطیری است که در نتیجه آن سیر تحولات اجتماعی و سیاسی، ماهیت شخصیتی و نوع عملکرد انسانها به نگارش درآمده و به یک معنا در بوته قضاوت تاریخنگار و در مرحله بعدتر قضاوت مخاطبان گذاشته میشود. از این رو نمیتوان و نباید عرصه تاریخنگاری را به تمسک به ژستهای روشنفکرانه آن هم از نوع نوکانتیاش به سمت و سوی قلمفرساییهای غرضورزانه، پیشفرضانه، هوسزده یا روی آوردن به تحلیل های تخیلی و توهمزده کشاند.
نمیتوان با داعیه بازنگاری وقایع بر خلاف آن چه تاکنون نوشته شده و آن هم با توسل به شکگرایی مطلق، تاریخی جهتدار، با قضایایی فرضی به نگارش درآورد و با سوءاستفاده از نظریات فیلسوفان سرشناس (در این جا امانوئل کانت) مدعی شد که چیزی جز همین ذهن شکاک واقعیت ندارد.
میلانی در آثارش با زیرکی تمام اصول بنیادین تاریخنگاری را به سخره میگیرد و با منشی ابهامآمیز و مرموز، خود را از تبار کانت میشمارد تا مجوز شکاکیت در تمام آن چه توسط او و پروژه فکریاش بیان و نوشته میشود را به خویش داده باشد. شاید از همین رو باید او و همداستانانش را افسانهسرایانی دانست که نه قصد تاریخنگاری دارند و نه به کوششهای پیشینیان احترام مینهند.
میلانی در واقع با مغلطهای شبهعلمی و زیرکانه، روش فلسفیای را که از مفروضات آن«بحث عقلی آزاد» است با روش «علم تاریخ» که متمرکز بر اسناد و قرائن خارجی است، جا به جا استفاده میکند و ضمن آنکه شبهه طبیعتشناسانه کانت و منش فلسفی او را به شبههای معرفتشناختی آنهم در علمی مانند تاریخ که موضوعش پرداختن به جزئیات است تقلیل میدهد، مجوز نفی همه زحمات علمی تاریخنگاران را به زبالهدان شکاکیتِ کانتی انداخته و در تعبیری صریحتر با نگاههای منفی بافانه مخاطبان را به سمت نوعی گمراهی در فهم جریانات تاریخنگاری هدایت میکند.
آقای تاریخ شما متهمید!
«باید این فرض را بپذیریم که دانستهها و شنیدههای پیشینمان شاید به قصد گمراهیمان بوده . . . تنها با ذهنی پالوده از رسوبات گذشته میتوان به گرتهای از حقیقت دست یافت.» (معمای هویدا / صفحه 10) میلانی در این مانیفست شورانگیز(!) اشاره نمیکند که اگر قرار بر بیاعتمادی در رهیافتهای تاریخنگاریِ گذشته باشد به کدامین دلیل باید تاریخبافتههایی از این دست مورد اعتماد خوانندگان قرار گیرد؛ اعتباری که مبنای روشنی جز بیاعتنایی به روشهای عقلایی و مرسوم تاریخنگاری ندارد. او حتی پا را فراتر گذاشته و جرأت میکند که همه مستندات و استدلالات روشن تاریخی پیش از خود را نادیده گرفته و آنها را «رسوباتی به قصد گمراهی خوانندگان» بنامد.
میلانی در پروژه فکریاش 2 عامل را مانع اساسی زندگینامهنگاری شخصیتهای ایران معاصر میداند: اول وجود نوعی توطئه و دوم وجود شایعات پیرامون زندگانی شخصیتهای ایران. نسخه میلانی برای عبور از این موانع اما اتکاء به شیوهای دنکیشوتوار است که در آن واقعیتهای شخصیت موردنظر واگذاشته شده و جای خود را به سایهای مخلوق از اوهام و اشباح میکند. نکته تردیدافکنانه میلانی را باید در ادامه جریان وسیع رسانهای تحلیل کرد که در پی القای آن هستند که نهتنها هیچ توطئهای در حال حاضر در مورد مردم و ایران در جریان نیست که اساساً در تاریخ معاصر ایران نیز چنین چیزی در حد یک توهم بیپایه است.
تیم فکری و کاری میلانی پا را فراتر گذاشته و همه آنهایی که با تکیه بر اسناد تاریخیِ قطعی به افشای خیانتها یا ارتباطات زیانآور برخی از شخصیتهای معاصر در معامله با منافع ملی به نفع قدرتهای استعماری هستند را به توهم توطئه محکوم کرده و درصدد تطهیر برخی شخصیتهای سیاسی و تاریخیای برمیآیند که از قضا در پیشگاه تاریخ در زمره ناسالمترینها بودهاند.
چرخش قلم و ژست تاریخی یا ژست قلم و چرخش تاریخی!
نکته قابلتأملی که جریان تاریخنگاری معاصر را دچار انحرافی سترگ کرده، شکستن مرزهای نگارش علمی و خزیدن در دامن ادبیات است؛ ادبیاتی که از نظر خواننده، پر جاذبه، پر کشش، گیرا، پر از استعاره، آرایه، کنایه و واگویههای نغز و حتی در بسیاری از موارد، تخیلی و در نتیجه انباشته از گزارههایی غیر واقعی است. گرچه با پیوند تاریخ و ادبیات، روایتهای خواندنیای پدید میآیند که ریشهای در واقعیت نیز دارند اما پر واضح است که چنین نوشتههایی هرگز متونی تاریخی به حساب نمیآیند چراکه چنین تاریخ با آن حساسیتی که در ذهنیت خوانندگان ایجاد میکند و موجب قضاوت آنان در مورد پدیدهها، تحولات و شخصیتهای واقعی میشود به شدت نیازمند پرهیز از ابهامگویی، کلیگویی، عبارات غیرعلمی و غیرصریح است؛ چه آنکه در غیر اینصورت، قلم در هر چرخشش پدیدهای تازه میآفریند که هیچ منشأیی در خارج از ذهن نویسنده ندارد یا پدیدهای وقوعیافته را به گونهای دیگر یا کاریکاتوری، غیر ملموس و غیر از آنگونه که اتفاق افتاده روایت میکند. این رویه خطرناک و غیرحرفهای در آثار میلانی وقتی به خلق یک پارادوکس مضحک تبدیل میشود که نویسنده چنین روایت ادبی که در آن تنها ایدههای ادبیاش را از تاریخ گرفته، ژست تاریخنگاری حرفهای به خویش میگیرد و داعیه مستند سخن گفتن دارد.
تاریخ ایرانی به روایت دانشگاه آمریکایی
با وجود اینکه بسیاری از منتقدان شیوه کاری میلانی را آمیخته با نوعی افسانهبافی میدانند او اما هیچ ابایی از پذیرفتن این نقیصه ندارد و از قضا آن را عملی گریزناپذیر در نگارش شخصیتهای معاصر ایرانی میشمارد. پیشفرض اساسی میلانی این است که اساساً همه نوشتههای موجود در پی گمراهیاند و باید طرحی نو در تاریخنگاری درانداخت که در آن شکاکیت کانتی مبنای کار باشد. همچنین زندگی نامهنویسی نیز به طریقه مرسوم منطقی و با روشهای تاریخنگاری عقلایی ناممکن بوده و باید با روشی دنکیشوتی به نگارش زندگی افراد مؤثر در تاریخ معاصر دست یابید!
این سردرگمی و سرآسیمگی و تشتت علمی در مبانی تاریخنگاری میلانی قرینه مهمی در قضاوت دقیق پیرامون پروژه فکریای است که او همراهانش با تمسک به آن شیوه کار و روایت خود را تدوین میکنند. تاریخ در دستگاه روایی آنها (یا واضحتر به روایت دانشگاه هاروارد) چیزی در مایههای یک رمان با بنمایههای افسانهای است. در این شیوه نویسنده به راحتی میتواند برای تبرئه شخصیت مورد نظر و مورد علاقهاش دستاوردهای علمی تاریخنگاران پیشین و آثار آنان را گرفتار تئوری توهم توطئه بداند؛ دسیسههایی که از زوایی مخدوش و محدود و اغلب مغرض و مغلوط به معرفی شخصیت های مهم سیاسی معاصر پرداختهاند.
تطهیر در عصر بیآبـــی
گرچه حقایق تاریخی با نادیده گرفتن و تحریف از بین نمیروند، اما تطهیر رژیم پهلـوی فرصتها و تهدیدهایی در خود برای انقلاب اسلامی دارد که در ابعادی وسیعی توسط دستگاه اندیشهسازی و اتاقهای فکر رسانههای فارسی زبان در حال جریان است. این تطهیرها تلاش دارند زمینهسازی برای مقایسه کارنامه رژیم پهلوی با انقلاب اسلامی، جابه جایی جایگاه خائن و خادم در اذهان عمومی و در نهایت القای ناکارآمدی انقلاب اسلامی باشد. این تحریفات، ذهنیت تاریخی مخاطب را به شدت مورد هجمه قرار میدهد و اگر مخاطب ایرانی به عمق فجایع رژیم پهلوی آگاه نباشد نمیتواند برای علل وقوع انقلاب اسلامی و یا استمرار آن دلیل موجه بیابد؛ غایتی که در نقطه کانونی هدفگذاریهایی نظیر «پروژه تاریخ شفاهی ایران» نهفته شدهاند.
منابع:
پروژه تاریخ شفاهی ایران (دانشگاه هاروارد)، حبیب لاجوردی، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد
«ایرانیان نامدار: زنان و مردانی که ایران مدرن را ساختند»، عباس میلانی، انتشارات سیراکیوز
«معمای میلانی»، سهراب مقدمی، فصلنامه پانزده خرداد، بنیاد تاریخپژوهشی و دانشنامه انقلاب اسلامی (قم)
«راهبرد تطهیر پهلوی توسط رسانههای فارسی زبان»، زهرا پاشیده، گروه تاریخ اندیشکده برهان
«معمای هویدا»، عباس میلانی، انتشارات اختران
انتهای پیام