کیش‌ومات رفیق استالین

سیاست احمد قوام در برابر خروج نظامی شوروی از ایران چه بود؟

به گزارش ایسنا، روزنامه همشهری نوشت: «وقتی فرمان «عدل مظفر» را می‌نوشت شاید در نگاه بسیاری او یکی از منشیان دربار مظفری با خط‌ خوش بود که تن‌دادن شاه به فرمان مشروطیت را کتابت کرده است. اما او سودایی دیگر در سر داشت. احمد قوام معروف به قوام‌السلطنه زندگی توفانی‌ای در تاریخ معاصر ایران داشته؛ از منشی‌گری در دربخانه سلطنتی گرفته تا پنج بار نخست‌وزیری و در نهایت بدنامی در سیاست ایران و تبعید. در تاریخ ایران اما به سیاست‌ورزی شهره است و اگر سیاه و سفید نگاه نکنیم در کارنامه سیاسی او تلاطم‌های تاریخی در مقاطع مختلف را می‌توان درک کرد.

احمد قوام اما در مقطعی مهم از تاریخ ایران، منشأ خدمتی بزرگ شده که شایسته تجلیل است. او را می‌توان نمونه‌ سیاست‌ورزی ایرانی با هوش و ذکاوتی دانست که در مذاکره با قدرتی بزرگ، برتری یافته و نتیجه خوبی هم گرفته است. احمد قوام در چهارمین دوره نخست‌وزیری‌اش در شرایطی در زمستان ۱۳۲۴ به نخست‌وزیری رسید که ۳ سال قبل با بلوای نان و کشتاری که قوای نظامی از مردم در شورشی که برای اعتراض به  قحطی و کمبود مایحتاج کرده بودند، عده‌ای کشته شدند و همین زمینه‌ای را برای سقوط دولتش به‌ وجود آورد.

در سال‌های بعد که نیروهای اشغالی در ایران حضور داشتند، دولت‌های مستعجل چندماهه روی کار آمدند تا این که در بزنگاهی که طبق قرارداد سه کشور شوروی، انگلیس و آمریکا پس از پایان جنگ جهانی باید ایران را ترک می‌گفتند، شوروی با ماندن در ایران و اعلام جمهوری خودمختار در آذربایجان تحت رهبری پیشه‌وری و جمهوری مهاباد با ریاست قاضی محمد عملا نشان داد که حاضر نیست خاک ایران را ترک کند و شاید زمینه‌ای برای جداسازی دو بخش مهم و تاریخی ایران را از نقشه جغرافیا پی می‌گرفت. احمد قوام، ابتدا در عرصه داخلی بر رقیبان خود مثل سیدضیاء طباطبایی که با شلوغ‌کاری و ایجاد جنجال‌های سیاسی شهره بود فائق آمد و آنها را بازداشت کرد و بعد به سراغ شوروی‌ها رفت. قوام با حسابگری می‌دانست که عملا دو دولت خودخوانده در آذربایجان و کردستان تحت سیطره شوروی هستند و به جای مشغول‌شدن در عرصه داخلی باید با ارباب آنها یعنی برادر بزرگ‌تر، رفیق استالین صدر حزب کمونیست شوروی، ببندد.

قوام پیش از مذاکره با شوروی‌ دست به یک ابتکار عمل جنجالی زد و دولتی ائتلافی متشکل از نمایندگانی از حزب توده ایران، حزب سمپات و پی گیرنده سیاست شوروی در ایران تشکیل داد تا با چراغ سبز به شوروی برای تفاهم گام بردارد. همین مسئله بسیار در سیاست داخلی کشور آشوب به پا کرد اما قوام می‌دانست که برای پیشبرد اهداف خود باید راهی باز کند. او دریافت که درخواست اصلی شوروی برای خارج‌شدن از ایران، انعقاد قرارداد نفت شمال است و به همین‌ خاطر به مسکو رفت تا با آنها بر سر این موضوع مذاکره کند. قوام در روز اول اقامت در مسکو با مولوتف، کمیسر امور خارجه شوروی، ملاقات کرد. در روز دوم، قوام با استالین دیدار و درباره تخلیه ایران از قوای نظامی شوروی به صحبت نشست. استالین پیشنهاد قوام را مبنی بر تخلیه نیروهای نظامی از ایران بنا بر ماده ششم معاهده ۱۹۲۱ که حق حضور قوای نظامی در خاک ایران را به شوروی می‌داد، رد کرد و در مورد مسئله آذربایجان، آن را یک موضوع داخلی و مربوط به ایران خواند و اعلام کرد  که شوروی چشمداشتی به اراضی ایران ندارد.

به این ترتیب نخستین ملاقات قوام و استالین نتیجه‌ای در پی نداشت. در این میان دولت شوروی یادداشتی را به هیأت اعزامی ایران به مسکو تسلیم کرد که طبق آن «چون طرف ایرانی پیشنهادهای شوروی را قبول نکرده است، دولت شوروی امتیاز نفت شمال ایران را می‌خواهد.» با این عمل مسکو، قوام تصمیم گرفت به حالت قهر از شوروی خارج شود. او این تصمیم خود را به اطلاع مولوتف، کمیسر وزارت خارجه، رساند. استالین تصمیم گرفت برای دلجویی، ضیافتی برای هیأت ایرانی ترتیب دهد و آنها را از ترک خاک مسکو منصرف کند. گفته می‌شود قوام در این سفر با استالین توافق کرد که برای آذربایجان حقوق اداری و فرهنگی که در سازوکار انجمن ایالتی در قانون اساسی دیده شده در نظر بگیرد و البته در موضوع نفت موافقت خود را با امتیاز نفت شمال ایران اعلام کرد و گفت که در مجلس بعدی که به‌زودی انتخاباتش برگزار می‌شود، ترتیب این کار را می‌دهد. این مسئله به قرارداد قوام ـ سادچیکف (سفیر شوروی در ایران) معروف شد؛ قراردادی که البته هیچ‌گاه به اجرا درنیامد و اساسا مجالی برای مطرح‌شدن در مجلس بعدی نیافت.

قوام هم‌زمان که در مسکو بود، در شورای امنیت علیه شوروی‌ برای ترک‌نکردن ایران اقامه دعوا کرد. این مسئله به‌ صورتی درآمد که قدرت‌های دیگر مثل آمریکا و انگلیس که از سیاست‌های شوروی در ایران نگران بودند به مقابله با شوروی‌ها پرداختند. قوام موضوع ایران را از مسئله‌ای داخلی به موضوعی بین‌المللی تبدیل کرد و از سوی دیگر با استفاده از فشارهای بین‌المللی سعی کرد به تفاهمی حداقلی با شوروی دست پیدا کند و آنها را متقاعد کند که از ایران بروند. همین مسئله باعث پیروزی قوام در این بازی شد و او همانند شطرنج‌بازی ماهر، استالین را مات کرد. در ابتدای سال ۱۳۲۵ رادیو مسکو اعلام کرد که ارتش سرخ از ایران می‌رود.

قوام البته در دوره بعدی نخست‌وزیری‌اش در تیرماه ۱۳۳۱ به خوش‌شانسی پنج سال قبل نبود و در شرایطی که محمد مصدق با دلخوری استعفا کرد، قبول کرد که به جای او بنشیند اما تنها ۳ روز نخست‌وزیر بود و با قیام مردم در روز ۳۰تیر مجبور به استعفا شد. خانه‌اش در خیابان امروزی ۳۰تیر که پیش از این روز به خیابان قوام‌السلطنه معروف بود ویران و غارت شد و خودش به اروپا رفت و بعدها در ۱۳۳۴ در تهران درگذشت.

احمد قوام را می‌توان نمونه بارز یک سیاستمدار ایرانی دانست که روزگاری در اوج قدرت است و اندکی بعد در زندان و تبعید؛ مثل تاریخ ایران، توفانی.»

انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۱۹ شهریور ۱۳۹۹ / ۱۷:۱۸
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 99061914529
  • خبرنگار :