به گزارش ایسنا، جعفر شهری در جلد دوم کتاب "طهران قدیم" خود درباره برگزاری آیینهای عزاداری و دستهجان سینهزنی مردم در قرن ۱۳ نوشته است: "به جز روضه و عزاداری در مساجد و تکایا و حسینیهها نوع تعزیهداری دوم نیز وجود داشت و آن به راه انداختن دسته و سینه زن و عزادار سیار بود که هر محل در عزاخانهها هیئتها و دستههایی جهت نمایش و حرکت به دور کوچه بازارها به راه میانداختند که قویترین و معروفترین آنها دسته "میدان" و دسته "عربها" و بعد از اینها دستههای "قزاقخانه"، "سنگلج"، "قناتآباد"، "ترکها" و بعد از اینها دستههای محلی و غیر محلی مانند دسته "بزازها"، "نانواها" و "زرگرها"و دستههایی که هر یک به کوچه و گذر و بازارچه و مسجد و تکیه و سقاخانه و امامزادههای منسوب بوده به نام آن راه میافتادند.
*شبیهسازی عاشورا توسط مردم در قرن ۱۳
این دسته ها از روز هفتم به حرکت درآمده به بازارها میآمدند و آمدن آنها هم به بازار که حتمیت داشت از آن جهت بود که اولاً مساجد معتبر مانند "مسجد شاه" و "مسجد ترکها" و "مسجد حاج سید عزیزالله" و "زرگرها" و "مسجد جامع" در بازار قرار داشت و دیگر گرمی و جوش و جلوه آنها در بازار و زیر سقف زیادتر به نظر میآمد و حرکت آنها در اثر محدودیت مکان و تنگی مسیر منظمتر و جمعیت آنها زیادتر و طول دسته بلند تر و صدای مزقان (گرفته شده از موزیکان و موسیقار) و موزیک نیکوتر و پرنورتر به گوش میرسید.
هر دسته عبارت بود از چند بیدق کوچک و بزرگ، تکی فرد و پیوسته بهم مثلث در اول که بعضی دوسر آنها با گرهی بهم متصل شده به دست کودکان و نوجوانان ۱۰ دوازده ساله میدادند و اطفال و کودکانی چند سیاه پوشیده و سفید پوشیده به صورت سقا، آراسته به پیشبند و "چهل بسم الله" و "کشکول"، که نوحه خوان و سینه زنان از دنبال آن و سرانِ دسته و ریش سفیدها و معتبرین محل و معممین با سر و پای برهنه و گِل به سر و ریش مالیده و خاک و کاه به سر و رو پاشیده و شال عزا به گردن انداخته سر به زیر و با قدم های آهسته و با نوحه نوحهخوان ملایم و متین مشت به سینه می کوفتند، از دنبال ایشان راه می افتادند و بیدقهایی چند دیگر که بر یکی آنها که از مخمل و ماهوت و به شکل مستطیل بود و با دو چوب که بر دو طرف داشت توسط دو بیدقدار به صورت پارچه نوشته های شعار نگاه داشته بود نام هیئت و محل و دسته به روی آن چرخ دوزی و کاموا دوزی شده بود و بیدقهایی نقوش از اشعار مراثی و آیات قرآنی "انا فتحنا" و "نصر من الله" و تصاویر حضرت عباس با دست و بیدست و علیاکبر و غربت و بیکسی و امام حسین (ع) و بالاسر حضرت عباس و بر سر نعش علی اکبر نشسته بود.
از عقب ایشان حرکت میکرد و دستهای موزیک به مناسبت اهمیت و کم مقداری دسته مشتمل بر طبل و شیپور و سنگ و نی و قره نی و فلوت و دهل پشت سر آنها راه میافتاد و علامتی از پس آن و دستههای سینهزن از دنبال علامت و اگر دسته همراه شبیه سازی و تعزیه نیز همراه بود صورتهایی از وقایع کربلا و لابلای آن ها و بازدیدها و علمهایی به رنگهای مختلف و دنبال هر علامت باز سینه زن و قمه زن به همین صورت امتداد میگرفت.
اگر دسته همراهِ "تعزیه" یعنی شبیه سازی بود حرکت شبیه خوانان بر اساس روایات مقاتل و ورود کاروان امام حسین به صحرای کربلا، انجام می شد.
این شبیه سازی در دستهها که نمایشگر یک صحنه کامل از وقایع کربلا بود در روز ۱۰ محرم به اوج کمال خود رسیده تمام اتفاقات این روز در آن نمودار می شد، به حدی که فریاد (وای حسین کشته شد _ نور دو عینم چه شد) سینه زنها و تماشاچیان به آسمان میرسید و سردستهها برگشته خلاف نظم و ترتیب تا این ساعت، شوریده و شتابزده و بینظم حساب برای ناهار روانهی مساجد و تکایا میشدند.
*روایت سفیر فرانسه از عزاداری مردم قرن ۱۳
این دسته ها را نه هر بیاطلاع ناواردی میتوانست داره کند که باید کاردیده ترین تعزیه خوانان و ورزیده ترین تعزیه گردانها در آن دخالت داشته باشند و این شبیه خوانیها و نمایشات با چنان قدرت مهارتی انجام میگرفت که گویی واقعه عاشورای حسینی با تمام جزئیاتش تجدید میشد آنچنان طبیعی و صحیح کارگردانی شده هنرنمایی می شد که دل هر سنگدلی را به لرزه درآورده اشک از دیدگان خُرد و کلان سرازیر میکرد.
تا آنجا که وقتی سفیر فرانسه آن را تماشا کرده از او درباره ان سوال شده بود، گفته بود: "با آن که از مطالب اجرا کنندگان سر در نمیآورم ولی بیخودانه سرشک به گونهها میغلطید"! و از این روی هم بود که چون صحنههای آن سوار و پیاده میگذشت شیونی بود که زن و مرد و کوچه و بازار را اشباع مینمود و دشنام و لعن و طعنی بود که بر قتلهی حسین به هوا میرسید.
*دستههای معروف عزاداری تهرانیهای قدیم و زمان بیرون آمدن آنها از تکیه
این دستهها هر یک از محله و تکیه حرکت میکردند و خود را به بازار رسانیده دو سر مسجد را دور زده مراجعت می کردند که در واقع بازار مرکز و محل اصلی هنرنمایی آنها به شمار میآمد.
نخست دسته قزاقخانه بسر دستگی "رییس دیویزیون قزاق سرتیپ رضاخان" و پیشاهنگی چند سرتیب و سرهنگ و یاور سر و پا برهنه از میدان مشق به طرف میدان توپخانه و ناصریه و سبزه میدان و بازار اروسی دوزها و مسجد ترکها و بازار پاچنار و خیابان جلیلآباد و قزاقخانه در آخر مسیر میرفتند.
دسته دوم سنگلج شامل چند دسته از بچه های محله سنگلج و توابع مانند تکیه سنگلج و کوچه شریف دوله و کوچه گذرهای ابوابجمعی از تکیه حرکت و از خیابان جلیل آباد وارد گذر پاچنار شده از بازار بزازها بیرون رفته خیابان جباخانه را طی کرده به خیابان جلیل آباد و تکیه بر میگشتند.
دسته میدان از چندین دسته از جمله دسته "عربها" از بچههای میدان امین السلطان و دروازه شاه عبدالعظیم و میدان کاهفروشها و مال فروشها و کهنه فروشها و اسبفروشها و بازار دروازه و کوچه سید اسماعیل و چهارراه اسماعیل بزاز و چهارسو بزرگ و چهارسو کوچک گذشته و از بازارچه زعفران باجی عبور کرده و بعد از گذر از کوچههای باغ ایلچی و کوچه قاطرچیها هر کدام راه تکیه و حسینیه خود را در پیش میگرفتند.
دسته قنات آباد نیز شامل چند دسته از اهالی قنات آباد و دروازه غار و گود عربها و گود اختر گور و کوچه بازارچههای آن که خیابان قنات آباد به راه افتاده بازار عباس آباد به بازار باغ ایلچی و بازار پاچنار میرفتند از خیابان جلیل آباد سرازیر میشدند.
از سوی دیگر دستههایی مانند دسته شاهآباد، لاله زار، علاالدوله، عین الدوله، سرچشمه، کوچه قجرها و سرپولک مستقلاً حرکت کرده هر کدام خیلی عظیمی را تشکیل میدادند و هدفشان بازار و مرکز خودنمایی شان سرپوشیده ها و مساجد مرکزی شهر بود که از چهار گوشه تهران به آن رو میآوردند.
در میان دستهجات دسته "میدان" از همه شریف تر و پر آزارتر بود و کمتر سالی بود که مشاجره و منازعهای برپا نساخته قتل و کشتاری به راه نیندازند و رجزهایی برای تحریک و بهانه و هم پریدن داشتند که در سینه زدن به جای نوحه به کار میبردند به این صورت که میدانیها برای سنگلجیها میخواندند؛
(شیر سنگلج مشدی حسن لش/ اول خودشو بعد پسرعمهاش) و سنگلجیها میخواندند؛(سر میدون یکیشون حاجی خداداد/که پس خونه به پیش خونه گرو داد// خنازیری دوم مرد مددکار /که با یک چک دمر شد توی بازار) و شعاری از طرف میدانیها برله یکی ازبکی بزن های میدان (قربون دو بازوت حاجی معصوم /که برق قدارت تهرونو لرزوند)
اما جامع ترین و کاملترین دستهها، دسته عربها به ریاست حاجی قاضی بود که آخرین صحنهاش درست هنگام ظهر در حضور درباریان که در ایوانِ سر در شمس العماره نشسته بودند و در میدان شمس العماره انجام میگرفت."
منبع: شهری، جعفر. (۱۳۷۱). طهران قدیم، ج۲. چاپ هفتم. نشر معین. تهران. صص ۳۸۳ - ۳۹۳
انتهای پیام