غزل «من اسیر توام» از دفتر «ای اشکها بریزید»
حبیب چایچیان
سر به دریای غمها فرو میکنم
گوهر خویش را جستوجو میکنم
من اسیر توام، نی اسیر عدو
من تو را جستوجو کوبهکو میکنم
تا مگر بر مشامم رسد بوی تو
هر گلی را به یاد تو، بو میکنم
استخوانم شود آب از داغ تو
چون تماشای آب و سبو میکنم
صبر من آب چشم مرا سد کند
عقدهها را نهان در گلو میکنم
تا دعایت کنم در نماز شبم
نیمهشب با سرشکم وضو میکنم
همکلامم تویی روز بر روی نی
با خیال تو شب گفتوگو میکنم
جان عالم تو هستی و دور از منی
مرگ خود را دگر آرزو میکنم
حبیبالله چایچیان متخلّص به «حسان» در سال ۱۳۰۲ در تبریز متولد شد و در ششسالگی همراه خانوادهاش به تهران آمد. او نخستین شعرش را در پانزدهسالگی سرود و پس از اولین سفر کربلایش، طبع شعر خود را وقف ۱۴ معصوم کرد و در حوزه شعر آیینی و مذهبی به فعالیت پرداخت. از آثار او میتوان به «ای اشکها بریزید»، «خلوتگاه راز»، «گلهای پرپر» و... اشاره کرد. همچنین «امشب شهادتنامه عشاق امضا میشود»، «آمدم ای شاه پناهم بده» از شعرهای معروف چایچیان است.
حبیبالله چایچیان در روز پنجشنبه، ۹ آذر ۱۳۹۶ درگذشت.
انتهای پیام