روایت دو سقوط تلخ برای بوشهری‌ها؛

روی بی‌رحم فوتبال!

همه‌ی عشقِ فوتبال‌ها یک جایی در دل و گوشه ی چشم برای این شبها خالی گذاشته اند. حالا شاهین سقوط کرده، و پارس هم یکی دو گل کم آورد و «افتاد». پیش بینی اش اما سخت نبود، شاهین هیچ چیز برای رقابت نداشت، پارس هم که از فصل قبل کفگیرش به ته دیگ خورده بود و کارش هر روز به اعتصاب و تمرین نکردن کشیده بود...

«بی مایه فطیره!». این یکی از ماندگارترین مونولوگ های فوتبال ماست. روزگاری غلام پیروانی بود که فوتبال را بدون پول بی معنی می دانست و جملاتی از سر درد به زبان آورد که تبدیل شد به ضرب‌المثل‌های فوتبال ایران. «ژ۳» های معروف «شاغلام» که باید به جنگ تانک می رفتند، گویی شاهینِ این فصل بود، پارس بود و شاید کل ورزش این استان زرخیز...

راه فوتبال را جدا کنیم

فوتبال امروز یک صنعت است. پول کلان، اسپانسر قوی، تبلیغات درآمدزا و ده ها مدل درآمدزایی دیگر لازمه ی فوتبال حرفه ای است. تیم های ما -استان بوشهر- هیچکدام از این ها را ندارند. شاید در قیاس با استان هایی که صنایع فولاد، مس، خودروسازی و... تیمداری می کنند، ما حقانیت کمتری برای حضور در سطح اول فوتبال کشور را داریم.

فوتبال همین اندازه بی رحم و واقع گراست. هزینه های میلیاردی را نمی شود با خواهش و تمنا از این مسئول و آن نهاد دولتی تامین کرد. یک بار برای همیشه باید تکلیف ورزش بوشهر با صنایع مستقر در استان روشن شود، اگر امیدی به تیم‌داری آنها نیست، راه فوتبال را جدا کنیم که این روش کجدار و مریز صدماتش بیشتر خواهد بود.

فوتبالِ وابسته 

روی دیگر ماجرا اما، تجربه ی نه چندان موفق خصوصی سازی در فوتبال ایران است. سرنوشت بسیاری از باشگاه های خصوصی گواه این نکته است که فوتبال در ایران وابسته به صنایع و بودجه دولتی است. 

خوب یا بد، سرمایه گذاران به این نتیجه رسیده اند که خصوصی سازی با وجود روابط غیر شفاف و تصمیم های مشکوک در سطح کلان فوتبال، صرفا هدر دادن پول و یا مفری برای پولشویی است. آفتی که قطعا مضرتر از دولتی بودن ورزش ماست.

با این اوصاف آسیب های تیمداری دولتی و آینده ی مبهم باشگاه های خصوصی، فوتبالِ ما را بیش از پیش به سمت آماتور شدن پیش می برد.

مدیریت ناکارآمد!

همه ی این ها البته به کیفیت کار و نفوذ مدیران ما بستگی دارد. فوتبال ما از ضعف مدیریتی رنج می برد، پول و مدیریت رابطه ی علت و معلولی دارند. پول جایی می آید که مدیران قوی حضور داشته باشند، مدیران مجرب هم سمت تیم های بی پول نمی روند.

علاوه بر این، روابط حاکم بر فوتبال، نفوذ و لابی قوی در سطوح بالا را می طلبد؛ چیزی که به کلی از آن بی بهره ایم. تجربه ی سالها پیش شاهین در لیگ برتر و این چند فصل پارس جنوبی جم و شاهین شهرداری بوشهر، گویای این نارسایی بزرگ است. مدیران ما نه راهروهای فدراسیون را بلد بودند نه زد و بندها و لابی گری های رایج در آن را می شناختند.

فقر امکانات!

فوتبال حرفه ای لوازم و ابزار خود را می طلبد. امکانات نیم بند، مدیریت فشل، نداشتن اسپانسر و حتی کمبودهایی مثل نبود هتل مناسب یا امکانات تمرینی با کیفیت، چیزهایی نیستند که با تعصب بازیکنان یا شور هواداران قابل جبران باشند. واقع بینانه که نگاه کنیم در قیاس با تیم هایی که در کورس ماندن در لیگ برتر بودند، این حق ما بود که آن شبِ تلخ را تجربه کنیم، ما در برابر شهرهایی مثل تبریز و کرمان و اصفهان و... هیچ چیزی برای عرضه در سطح اول فوتبال نداریم. همان تک ستاره های این سالها هم به لطف رفتن به تیم های بزرگ، چهره شدند.

فوتبال جنگ دارا و ندار است، استعداد ها صرفا بخشی از دارایی تیم ها هستند. داشتن هوادار پرشور یا بازیکنان متعصب و با کیفیت تضمینی برای بقا و پیشرفت نیست، کما اینکه برای سپیدرود، ابومسلم، استقلال اهواز و... هم نبود. نقطه مشترک همه ی این تیم ها، بی پولی و پاسکاری شدن بین مالکین مختلف بود.

تیمداری به سبک مدیران ما!

شاهین با «ویسی» مربی جوان و بازیکن سازی که سابقه قهرمانی لیگ برتر را داشت شروع به کار کرد، اما به شش هفته نرسید که او وضعیت آشفته شاهین را تاب نیاورد و عطای سکان هدایت شاهین را به لقایش بخشید، آمد و رفت «کریمیان» و «میشو» هم نتوانست وضعیت آشفته شاهین را بهبود ببخشد.

همان بارقه ی امیدی که عملکرد «میشو» در دل هواداران شاهین ایجاد کرد با شیوع کرونا و عدم بازگشت وی رو به خاموشی گذاشت. در این میان کریمیانِ جوان هم آنقدر تنها بود که نتواند ناجی تیمش باشد و ما شاهد افت دوباره شاهین باشیم.

یاد می آوریم که وقتی شاهین بوشهر از سوی فیفا تعلیق شد، شهرداری بوشهر شاهین شهرداری را ساخت، گرچه که این شاهین تازه متولد شده باب دل خیلی از مردم بوشهر نبود. بعد از صعود به لیگ برتر، این فصل به پایان نرسیده، «سعید مسیگر»؛ مدیرعامل شاهین بوشهر از عدم تمایل شهرداری برای تیمداری می گفت.

مسیر لیگ یک

پارس جنوبی جم هم از همین مدل مدیریتی پیروی کرد. جدای از مصوبات وزارت نفت و عدم تمایل به تیمداری، رفتار مدیران پارس جنوبی و حتی مسئولان ورزشی استان هم در راستای سقوط پارس و آسودگی از گرفتاری های تیمداری در لیگ برتر بود.

حذف مدیر موفق سال‌های گذشته، فراری دادن مربی جوان و کاربلد پارس جنوبی، رفتن بخش بزرگی از بازیکنان فصل قبل و مشکلات مالی، دست آخر مسیر لیگ یک را جلوی پای تیم محبوب مردم جم گذاشت.

آمدن فراز کمالوند با حاشیه های تمام نشدنی اش، رفتن او و هدایت پارس به دست مربیان بی تجربه ی بعدی و سپس آمدن هومن افاضلی که کارنامه او در سقوط تیم هایش گواه توانایی فنی اش است و این اواخر آمدن سیروس پورموسوی که خیلی دیر اتفاق افتاد، تنها اتفاقات یک فصلِ فوتبالی پارس جم بود.

باید اعتراف کرد هر تیمی در هر سطحی که باشد با این حجم از حاشیه و بی ثباتی قادر به ماندن در لیگ برتر نیست.

اینها را که بگذارید کنار بلوکه شدن چند میلیارد پول پارس جم، بسته شدن ضعیف ترکیب دو تیم، دخالت های اعضای شورای شهر بوشهر در مدیریت شاهین و چندین و چند دلیل فنی و غیر فنی دیگر، قطعا به این نتیجه خواهید رسید که از روز اول اراده ای در سطح کلان مدیریتی برای بقا و موفقیت دو تیم وجود نداشت.

چه باید کرد؟!

فوتبال حرفه ای، ساختار باشگاهی و تشکیلات حرفه ای می خواهد، از مدیر کارآزموده و با تجربه که توان جذب منابع مالی را دارد تا کادر فنی به روز و با تجربه. امکانات سخت افزاری همچون زمین و کمپ تمرینی و محل اسکان بازیکنان و ورزشگاه مدرن و مجهز. همه ی اینها در کنار پشتیبانی تضمین شده ی صنایع مستقر در استان و حمایت مسئولان ضامن موفقیت در فوتبال است. 

با این شرایط است که می توان از هدر رفتن استعدادهای جوان استان جلوگیری کرد. بپذیریم که امروز فوتبال یک ویترین برای کل استان است، از بخش مدیریتی گرفته تا معرفی و نمایش فرهنگ هواداری همه زیر سایه ی فوتبال به نمایش در می آید. اگر خواهان رشد و توسعه ی فوتبال در استان بوشهر هستیم باید زیرساخت ها و تشکیلات فوتبال را به استانداردهای روز نزدیکتر کنیم. تنها در این صورت است که می توان انتظار موفقیت و صعود داشت.

گزارش از: «حیدر کاشف»، خبرنگار ایسنا بوشهر

انتهای پیام

  • شنبه/ ۱ شهریور ۱۳۹۹ / ۰۷:۰۱
  • دسته‌بندی: بوشهر
  • کد خبر: 99060100045
  • خبرنگار : 50147