به گزارش ایسنا، یاری در ابتدای مطلبش با ادای دین به استاد خود که این روزها به دلیل بیماری آلزایمر خانهنشین شده، نوشته است:
«دستم بگرفت و...
میخواهم روز بینالمللی عکاسی را بهانه کنم و به عکاس نازنین و هنرمندی تبریک بگویم که در زندگیام نقشی بسیار تاثیرگذار داشته و الفبای تصویر و عکس را از او آموختهام:
«استاد محمدعلی داوری، معروف به همایون»
تمام علایقام به تصویر، نوشته، روزنامه، حتی عشق و رفاقت، همیشه پیوند میخورد به این چهرهٔ شاخص و نازنین.
افسوس که او چند سالی است بخاطر آلزایمر خانهنشین شده و در خلوت و تنهایی روزگار میگذراند. سال گذشته وقتی دوستان و همشهریانم در نشریهٔ «رازان» برایم بزرگداشت گرفته بودند، بخشی از خوشحالیام این بود که استاد داوری در ردیف اول تماشاگران در سالن حضور دارد.
او با ویلچر به سالن آمد و تا پایان مراسم که بسیار طولانی شده بود، بدون آن که خم به ابرو بیاورد و بیقراری کند، چشم به صحنه دوخته بود. استاد داوری در تمام سالهای نوجوانیام، نه فقط یک رفیق که بهترین استاد و راهنمایم بود. زوایای غبارگرفتهٔ ذهنم را او روشن کرد. تمام سایههای ذهنیام را او رتوش کرد و تصویرهای محو را او برایم فوکوس کرد. من شاید همان کاغذ عکاسی سفید بینقشی بودم که وقتی در تاریکخانه، داخل داروی ظهور وارد میشود، یواش یواش رویش تصویر شکل میگیرد. عکاسی و نگاه ژورنالیستی را او به من یاد داد. از خانه که بیرون میآمدم یا از مدرسه که در میرفتم سرِ قدم هایم را بلندتر بر میداشتم تا خودم را به عکاسخانهاش برسانم.
گاهی شاگردی بودم که پشت میز کارش مینشستم و وقتی نبود، مشتریها را میفرستادم داخل آتلیه، بعد نورهای آتلیه را روشن میکردم و آنقدر آنها را جابهجا میکردم تا یک کلوزآپ هنری روی شاسی فیلم تخت ثبت شود. اوایل این کار را با مشتریهای روستایی انجام میدادم که نیاز به عکسهایی پرسنلی برای ادارهٔ کشاورزی یا اصلاحات ارضی داشتند. آن ها حساسیت و وسواس زیادی به فیگور و نور عکسشان نداشتند. وقتی دوربین آلمانیاش را دستم میداد خیال میکردم با ارزشترین الماس دنیا در دست من است. به این خاطر صدای تپشِ قلبم را میشنیدم. هنوز هم هر زمان دوربینی دستم میگیرم به یاد او و آن روزهای سرشار از عشق میافتم و دلم برای او و آن روزها تنگ میشود...
روز جهانی عکاسی است، به دوستان عزیز و هنرمندم در این فضای سرشار از عشق تبریک میگویم و به استادان بزرگوارم، استاد محمدعلی داوری در اراک و عزیزجان ساعتی که سهم بزرگی در ارتقا دانستههای من در عکاسی داشته اند، آنها با عشق بسیار تلاش زیادی برای آموزش شاگردانشان داشته اند، کمبودها از خود من بوده و هست.»
او همچنین در توضیح عکس بالا که به مناسبت ۱۹ آگوست روز جهانی عکاسی منتشر کرده، نوشته است:
"نزدیک به پنجاه سال از گرفتن این عکس در عکاسخانه دوست و استاد نازنینم محمدعلی داوری (عکاسی همایون)، در اراک میگذرد. من در کنار دوستی نشستهام که اتفاقا کار مطبوعاتی را با هم از دوران مدرسه و با روزنامه دیواری آغاز کردیم؛ البته از همان ابتدا به نوعی با هم رقیب هم بودیم، بعدها و از همان دوران دبیرستان، من خبرنگار مجلههای (تهران مصور و صبح امروز) و روزنامهٔ کیهان شدم و او خبرنگار مجله جوانان شد. استاد داوری معلم زندگی و عکاس خبریام بود که برایش آرزوی سلامتی و لب خندان دارم. زمان خدمت نظام دوسالی از صحنهٔ عکس و خبر دور بودم؛ در برگشت از سربازی که بخاطر معدلِ کم سرباز صفر شده بودم، به تهران مهاجرت کردم اما همکار مطبوعاتیام که اهل ورزش کشتی و بدن سازی هم بود کار مطبوعاتی را در اراک ادامه داد تا امروز.
این عکس را (اسفند سال ۱۳۴۸) بعد از اعتراضها و شورشهایی که به دنبال بالا رفتن قیمت بلیت اتوبوسهای شرکت واحد در تهران پیش آمده بود، در همان عکاسی همایون گرفتیم، تیتر اول روزنامه هم از عادی شدنِ اوضاع تهران خبر میدهد. در آن سال شرکت واحد در مسیر اتوبوسها تغییراتی انجام داده بود و نرخ بلیتها افزایش پیدا کرده بود. پس از این افزایش دانشجویان در مقابل دانشگاه، اتوبوسهای شرکت واحد را سنگباران کردند و چندین اتوبوس را به آتش کشیدند. پلیس با معترضان درگیر شد و عدهای کشته و زخمی شدند. این ناآرامی دو روز بعد، پس از تشکیل جلسهٔ ویژهٔ هیئت دولت و برگشت قیمتها به حالت قبل متوقف شد."
انتهای پیام