زندگیِ هر آدمی مثل یک دفتر است؛ یک دفتر، پر از کلمه، تصویر، صدا و حتی عطر، که هیچکس صفحات ابتداییاش را بهدرستی به خاطر نمیآورد. شاید اگر آن اشتباه پزشکی نبود، امروز برای روایت آنچه در این ۳۲ سال بر آریا جعفری گذشته، نباید تا سهماهگیاش به عقب برمیگشتیم؛ به زمانی که با یک تزریق اشتباه پای او آسیب دید و از رشد طبیعی بازماند.
او هم در ایران و هم خارج از کشور، پروسۀ درمان را دنبال کرده، چون عملاً پای راستش یکسوم پای چپ رشد داشته. ۹ ساله بوده که پزشکان آمریکایی تشخیص میدهند اگر ورزشی را دنبال نکند، آنقدر ستون فقراتش کج میشود که مجبور است برای همیشه دنیا را نشسته، از روی ویلچر تماشا کند.
با یک برادر قایقران و پسرعمههایی که عضو تیم ملی قایقرانی بودهاند، میشد حدس زد که کدام ورزش آریای ۱۰ ساله را بهسوی خود صدا میزند. از آن زمان به بعد، قایق، پای او میشود و پارو دستهایش. هم درس میخوانَد، هم تمرین میکند و یک آن به خودش میآید و میبیند که ۱۴ ساله است، در مسابقات قهرمانی کشور مدال گرفته و دعوتش کردهاند به حضور در تیم ملی قایقرانی...
نزدیک به سی مدال ملی و بینالمللی حاصل سالها فعالیت آریا در این رشته است. او آرزو داشته با پرچم کشورش در المپیک حضور پیدا کند اما سال ۲۰۰۸ به خاطر چند ثانیه تأخیر، از مدال طلا که دروازۀ ورود به المپیک بوده محروم شده و سال ۲۰۱۲ که به خاطر برخی مسائل، فدراسیون جهانی ورزشکاران ایران را به مدت دو سال از حضور در مسابقات محروم کرده نیز دومین شانس خود را برای حضور در المپیک از دست داده است. به قول خودش: «بارها دست، پا یا صورتم حین ورزش شکسته اما هیچچیز بهاندازۀ این محرومیت به روح من آسیب نزده.»
با تعطیلی مسابقات، او خودش را میسپارد به عملهای جراحی و به همین خاطر سال ۲۰۱۶ نیز نمیتواند برای حضور در المپیک آماده شود. سال ۲۰۲۰ همه چیز برای رسیدن به این خواسته مهیا بوده که به خاطر رخدادهای پاییز سال گذشته، تصمیم میگیرد پا روی دلش بگذارد و برای همیشه از تیم ملی قایقرانی خداحافظی کند.
شایعاتی که زمان خداحافظی از تیم ملی دهانبهدهان میچرخید، به گوش خودش هم رسیده و پاسخش این است: «حتماً مرا نمیشناسند و نمیدانند تمام موقعیتهایی که طی این سالها برای رفتن از ایران داشتهام، پسزدهام تا اینجا بمانم، بجنگم و کشورم را آباد کنم. من ایران را ترک نمیکنم و تا وقتی نفس کشیدنم را در این خاک ممنوع نکرده باشند، به این عهد پای بندم.»
زندگی او در ورزش خلاصه نشده، بلکه فصلی دارد به نام عکاسی که سابقۀ آن نیز مثل ورزش به کودکیاش برمیگردد: «پدرم به دوربین علاقه داشت و به هر بهانهای دست کوچک ما را به درست گرفتن این جعبۀ سیاه عادت میداد. وقتهایی که به اردوهای قایقرانی میرفتم، دوربین را هم با خودم میبردم و از صحنههای مختلف عکس میگرفتم. مجلههای ورزشی برای درج اخبار از فدراسیون قایقرانی عکس طلب میکردند و فدراسیون هم از من میخواست عکسهایی که گرفتهام به آنها بدهم. در واقع ورزش، سببساز ورود من به دنیای عکاسی خبری شد.»
سال ۱۳۷۹ دیگر یک عکاسِ حرفهای بوده اما از ۱۳۸۴ عکاسی مطبوعاتی را با مجلۀ «دنیای آشنا» شروع میکند. بعد هم در خبرگزاریها و روزنامههای مختلف این کار را ادامه میدهد و حالا، عکاس خبرگزاری ایسناست.
این جمله را همیشه گفته و میگوید: «من سلامتیام را مدیون ورزش و زایندهرودم. زایندهرود، مادر دوم من است. در آغوش گشوده و بخشندۀ این رود بزرگ شدهام و دیدن خشکی آن بیاندازه آزارم میدهد.»
کسب نشان سال عکاسی مطبوعاتی ایران و نشان جشن تصویر سال که به نام «محسن رسول اف» معروف شده، ازجمله مهمترین افتخارات آریا جعفری در زمینۀ عکاسی است. رتبههای اولی و دومی و سومی جشنوارههای استانی و کشوری را هم که به این مجموعه اضافه کنید، ایمان میآورید که او در دنیای عکاسی هم مثل دنیای ورزش خوش درخشیده.
سیل باشد یا زلزله، سقوط هواپیما باشد یا آتشسوزی، شمال باشد یا جنوب یا شرق و غرب، فرقی نمیکند، او خودش را موظف میداند به محل حادثه برود و در کنار کمک به امدادگران، مختصات درد مردم را هم از دریچۀ دوربینش ببیند و ثبت کند.
گلایه دارد از ناهماهنگیهایی که حین همراهی مقامات بلندپایه، او و دیگر عکاسان را دچار مشکل میکند؛ میگوید: «محافظان این افراد درکی از کار عکاس و خبرنگار ندارند و به انحای مختلف مانع انجام کاری میشوند که خبرگزاری رسمی کشور بر عهده آنها گذاشته. مثلا میگویند دوربین و ریکوردر را بدهید و بعد ما را همراهی کنید! آخر بدون این وسایل چه کار خبریای از ما برمیآید؟ به خاطر همین برخورد با محافظان، یکبار دوربینِ یکی از دوستانم به دیوار خورد و آسیبدید.»
آریا جعفری از سال ۱۳۹۱ دوندگیهای بسیاری کرده تا بتوانیم بگوییم اولین عکاسی است که موفق شده تصاویر بانوان ورزشکار ایران را در رشتههای فوتبال، فوتسال و ... ثبت کند؛ این همه تلاش برای این بوده که گوشهای از زحمات دختران افتخارآفرین ایران را به همگان نشان بدهد اما حالا دلخور است: «بیهیچ توضیحی سال ۱۳۹۸، عکاسی از ورزش زنان را ممنوع کردند.»
تاریخ زندگی او هم مثل همۀ ما به دو دورۀ پیش و پس از کرونا تقسیمشده. قبلاً صبحها مشغول عکاسی بوده، ظهرها در خانه، عصر مشغول فعالیتهای متفرقه مثل غارنوردی و شب، همنشین دوستان. این روزهایش هم خلاصهشده در عکاسی از بیمارستانها و سرگرم شدن با کتاب و خبر، در خانه.
او با اطمینان میگوید که از زندگی چیزی نمیخواهد، چون ورزش و عکاسی باعث شده هیچوقت زندگی یکنواختی نداشته باشد و هیجانهای مختلف را تجربه کند. مسئولیت فنی تیم امداد و نجات سیلاب و رودخانههای ایران زیر نظر فدراسیون قایقرانی، عضویت در کمیتۀ استعدادیابی این فدراسیون و هیأت مدیرۀ انجمن عکاسان مطبوعاتی اصفهان، همچنین فعالیتهای محیط زیستی بهویژه در حوزۀ آب، برگهای دیگری از دفتر پربار زندگیاش را به خود اختصاص داده.
«اگر آن اشتباه پزشکی نبود آیا آریا جعفری همین مسیر را در زندگیاش دنبال میکرد؟» او حتماً این سؤال را قبلاً از خودش پرسیده که بهمحض روبرو شدن با آن پاسخ میدهد: «در این ۳۲ سال، به خاطر همان اشتباه بیشتر از شش عمل سنگین جراحی داشتهام اما من آن پزشک را در همان روزهای کودکی بخشیدم. فکر میکنم اگر این اتفاق نمیافتاد شاید من هم در مسیر ورزش حرفهای قرار نمیگرفتم. راستش را بخواهید به تجربهای که پیدا کردهام و انگیزهای که به من داده میارزد.»
انتهای پیام