فتوبلاگ

عکس ماه - خرداد ۹۹

عکس، ثبت لحظه‌هاست. این جمله کلیشه‌ای، تعریفی بارها شنیده‌شده از عکس و عکاسی است؛ اما گاه در پس هر کدام از این لحظات، قصه‌ و روایتی نهفته است؛ روایتی که گاه ماجرای عکس را بازگو می‌کند و گاه تکنیک یا انگاره‌های پیدا و پنهان عکس را آشکار می‌سازد. عکاسان ایسنا در یک ماه اخیر، هفت عکس خود را به عنوان عکس‌های منتخب ماه انتخاب کرده‌اند و حالا در اینجا، تجربیات خود در زمان عکاسی را نقل می‌کنند.


بی‌آبی در روستای بشیرآباد / عکس: علیرضا معصومی - ایسنا 

چیزی به غروب نمانده بود و چند ساعتی از حضور من در روستا می‌گذشت. در کنار قنات ایستاده و منتظر تاریکی هوا بودم. زنان و کودکان همچنان در حال پر کردن دبه های آب بودند.  زنی در بین آنها توجه مرا به خودش جلب کرد، در حال ریختن آب در دبه‌اش بود که به دلیل وزش شدید باد قطرات آب در هوا پخش می‌شد و همین زمان پُر کردن آنرا را برایش بیشتر و طاقت‌فرسا می‌کرد. به گالن حلبی مانندی که در گوشه‌ی حیاط خانه‌ یکی از اهالی روستا بود فکر میکنم که به محض خروج من از خانه به دلیل کج بودن پایه آن و سنگین بودنش به روی زمین افتاد تمام آب جمع‌آوری شده آنها در طی روز که به سختی جمع شده بود ، کف آفتاب خورده حیاط ریخته شد. فکر می‌کنم به صحبت‌های زنانی که به دلیل جابه جایی دبه‌های ۲۰ لیتری فرزندان خود را سقط کرده بودند و با این حال باز هم از حرف زدن درباره آن ترس داشتند.
 

*********


داستان گندم / عکس: معصومه باقری - ایسنا 

اواخر پاییز سال ۹۸ بود که پروژه عکاسی از مراحل کاشت گندم را آغاز کردم. تصمیم گرفته‌بودم این داستان را با فریم‌هایی از برداشت گندم، مراحل تهیه آرد، پخت نان و سفره خانواده‌ها تکمیل کنم. برای عکاسی از کاشت گندم مشکلی نداشتم و هوا هم خنک بود، اما باتوجه به اینکه عکاسی در فصل گرما در خوزستان بسیار سخت است، تصمیم گرفتم به شهرستان اندیکا بروم. این شهرستان درفاصله ۱۲۰کیلومتری از  شهر مسجدسلیمان قرار دارد. مطمئن بودم که دست خالی از آنجا برنمی‌گردم. در نهایت روستای «بابا زاهد» را که بین کوههای «لیله و دمه» قراردارد، انتخاب کردم‌. قبل ازعکاسی تا چندساعت به دوربین دست نزدم؛ فقط باکشاورزان صحبت می‌کردم تا حضورم برای آن‌ها عادی شود. این دو زن دوست داشتنی و مهربان از همان ابتدا نظرم را جلب کردند.آن زن سیاه پوش که کفش آبی پوشیده، با اینکه خیلی خسته است ، از ته دل می‌خندد . اسمش گلاب است، بسیار سرزنده، شاد و سخت‌کوش. این عکس را زمانی گرفتم که آنها از فرط خستگی روی تپه کوچکی از گندم‌ها درازکشیده بودند و باهم شوخی می‌کردند. می‌خواستم علاوه بر روایت سختی‌ها و تلاش‌هایشان، شادی و خنده آنها را هم به تصویر بکشم، که به زیبایی رقص باد بود در گندمزار .
 

*********


خائیز در آتش / عکس : علیرضا محمدی - ایسنا

روز شنبه ۱۰ خردادماه خودم را به جنگل‌های شعله‌ور خائیز در شهرستان دهدشت، استان کهگیلویه و بویراحمد رساندم. در طول مسیر مدام از سوختن درختان زبان بسته خبرهایی به گوش می‌رسید. بی‌تاب رسیدن به دهدشت بودم که ‌شنیدم آتش مهار شده است. در طول راه آتش بزرگ دیگری به چشمم خورد.  مسیرم را به سمت روستای علمدار در نزدیکی محل آتش‌سوزی تغییر دادم. اکیپ‌های کوهنوردی در حال اعزام به محل بودند که خودم را به آن‌ها رساندم؛ از آنها خواستم که من را با خود به محل آتش‌سوزی ببرند، اما به علت نداشتن کفش و لباس مناسب کوهنوردی مخالفت کردند. اصرار کردم، اما باز هم موافقت نکردند. ناامید به مسجد روستا رفتم. گروه کوهنوردی دیگری از شهرستان رامهرمز آنجا مستقر شده بودند که در نهایت پذیرفتند مرا با خود به منطقه خائیز  ببرند. ساعت ۲ بامداد روز یکشنبه، ۱۱ خردادماه به سمت محل آتش‌سوزی حرکت کردیم. تا چشم کار می‌کرد سیاهی شب بود. پس از سه ساعت طی کردن مسیر، به محل آتش‌سوزی رسیدیم. گروه کوهنوردی ۱۰ نفره، بدون تجهیزات و با شاخه‌های درخت بادام مشغول خاموش کردن آتش شدند. من شروع به عکاسی کردم، اما از شدت دود نمی‌توانستم چشم‌هایم را باز نگه دارم. محلی‌ها می‌گفتند اگر نیرو و امکانات کافی در اختیار داشتند، شاید می‌توانستند کاری کنند. ساعت‌های حضور در میان آتش از هرآنچه تا امروز تجربه کردم متفاوت‌تر بود.

*********


ایران زیباست؛ «دشت ماران» / عکس: سید محمد آل رسول - ایسنا

اوایل خرداد بود که به پیشنهاد یکی از دوستانم برای عکاسی به منطقه‌ای بکر رفتیم. «ماران کوه» یا «دشت ماران»  یکی از مناطق دیدنی شهرستان مینودشت استان گلستان است. جایی که فقط تعریفش را از دیگران شنیده بودم. بعد از رسیدن به مینودشت وارد مسیری جنگلی شدیم که با خودروی معمولی به سختی می‌توان از آن عبور کرد. بعد از دو ساعت رانندگی در جنگل ، به مکانی که برای کمپ انتخاب کرده بودیم رسیدیم. از این نقطه تا دشت ماران باید یک‌ساعت پیاده‌روی می‌کردیم. بعد از پیاده روی یک ساعته در جنگل به دشتی وسیع و سبز رسیدیم. تا آن روز دشتی به زیبایی ماران کوه ندیده بودم. فقط مراتع سبز و گله‌های حیوانات وحشی و اهلی پیش چشمانمان بود. در طول مسیر منتظر بودم که بتوانم از زیبایی این فضا و حیواناتش عکس بگیرم. در این دشت گله‌ای از اسبان وحشی چشمم را گرفت؛  پشت سر هم حرکت می‌کردند و فضای بسیار زیبایی ایجاد شده بود که در نهایت توانستم این تصویر را ثبت کنم.
 

*********


جزیره «شیف» / عکس: پریسا جفره ای - ایسنا

 مدت‌ها به عکاسی از جزیره «شیف» فکر می‌کردم؛ جزیره‌ای در فاصله ۱۲ کیلومتری شهر بوشهر که  فرهنگ و محیطی کاملا متفاوت با سایر نقاط استان دارد. نوع پوشش، زبان عربی و دور بودن از تجملات شهری مهم‌ترین ویژگی‌ این منطقه است.  برای ایجاد ارتباط بهتر با مردم جزیره، مثل آنها لباس پوشیدم و بعد از چندین بار رفت‌وآمد و ارتباط برقرار کردن با آنها، عکاسی را آغاز کردم. در همین مدت متوجه شدم این جزیره در عین زیبایی، بسیار محروم است. با وجود همه این مشکلات کودکان، زنان و دختران جزیره در هیاهوی روزهای شرجی آن امیدوارانه زندگی می‌کنند. این عکس نشانه‌ای از قدمت بندری قدیمی است که روزی مرکز صادرات و واردات از ایران به کشورهای حاشیه خلیج فارس بوده است؛ بندری که این روزها دیگر اعتباری ندارد. با دیدن اسکله و لنج‌های بسیار قدیمی و فرم لنگرگیری آنها متوجه قدمت آن شدم و احساس کردم برای ثبت این فرم زیبا به عکس هوایی نیاز دارم. بار دیگر به همراه یکی از دوستانم که کوادکوپتر دارد ، به جزیره رفتم. بعد از بررسی محیط، هلی شات را به بالای لنگرگاه کشتی ها هدایت کردم و این عکس را گرفتم، که هنوز هم عظمت یک بندر پر رونق را می‌توان در آن پیدا کرد.
 

*********


مرگ خاموش محیط زیست / عکس: رحیم بنی‌ اسد آزاد - ایسنا

زیبایی مسحور کننده طبیعت چهارفصل کرمان، همیشه برایم لذتی وصف‌نشدنی داشته است، اما دیدن زباله‌ها و تخریب طبیعت برایم آزار دهنده است. زمانی که به مناسبت روز محیط زیست تصمیم گرفتم از طبیعت عکاسی کنم، می‌دانستم قرار است با چه صحنه‌هایی روبرو شوم. مثل همیشه دشتی فرش‌شده با زباله دیدم. مشغول عکاسی بودم که تک درختی خشکیده، اما استوار توجهم را جلب کرد که تلی از نخاله کنارش بود. دوربینم را به سمتش گرفتم تا آخرین نفس‌هایش را ثبت کنم. به این امید که آخرین بازمانده این دشت نباشد.
 

*********
 


مسجدسلیمان؛ ۱۱۲ سال پس از کشف اولین چاه نفت خاورمیانه / عکس: معصومه باقری - ایسنا

مسجدسلیمان بدلیل کشف اولین چاه نفت درخاورمیانه و گازهای طبیعی، که از اعماق زمین این شهر بیرون می‌آید، معمولا مترادف نفت و گاز است، و در اذهان عمومی نفت، تداعی کننده رفاه وثروت است . اما به مدت دوسال با مطالعه ،تحقیق میدانی و پیاده روی در کوچه پس کوچه ها و توجه به زندگی ساکنان شهر متوجه تناقض شدیدی درباره این موضوع شدم. لوله های نفتی ازکنار اغلب خانه ها می‌گذرند،اما فقر در ابعاد گسترده ای، مسجدسلیمان را به یک شهر حاشیه ای تبدیل کرده است‌. شعله های آتش درکوچه ها زبانه می کشد، درحالی که خانه ها از لوله کشی گاز بی بهره‌اند. بجز نفت و گاز که ثروت خدادادی است، این شهر به علت وجود اولین منابع و امکانات تفریحی،فرهنگی و رفاهی که بدلیل حضور انگلیسی ها در دوران اکتشاف نفت شکل گرفته اند، به شهر اولین ها مشهور شده، درصورتی که اکنون درتمام موضوعات ذکر شده در رده ی آخرین‌هاست. در این پروژه عکاسی سعی کردم به جنبه های متضاد این شهر بیشتر دقت کنم. زمانی که  مسجد سلیمان را عکاسی می‌کردم،  شخصیت و فرهنگ مردم، پوشش محلی، آداب و رسوم و مراکز  مهم شهر و حضور گردشگران ارمنی و انگلیسی که بدلیل وجود نفت در این شهر رفت و آمد داشته‌ و دارند توجه مرا به خود جلب کرد. تاثیرات مثبت و منفی که نفت در طول سالیان طولانی بر این شهر و مردمانش داشته، چهره ای متفاوت و متناقضی بر شهر مسجد سلیمان داشته است.

  • شنبه/ ۷ تیر ۱۳۹۹ / ۲۱:۴۳
  • دسته‌بندی: فتوبلاگ
  • کد خبر: 99040705423
  • خبرنگار :