/تحلیل- نیویورک‌تایمز/

دونالد ترامپ فاجعه ملی ماست

«در بهار سال جاری، سمیناری با موضوع "هنر اقناع سیاسی" در دانشگاه شیکاگو (البته از طریق اپلیکیشن زوم)، تدریس کردم. در این سمینار راجع به متخصصان عالی هنر و از میان آن‌ها لینکلن، پریکلس، کینگ، اورول، هاول و چرچیل مطالبی خواندیم و آن را با مطالعه‌ توییت‌های دونالد ترامپ، به عنوان بخشی از کلاس با موضوع "عوام‌فریبی" به پایان رساندیم.»

به گزارش ایسنا، "برت استفنز" از ستون‌نویس‌های روزنامه نیویورک‌تایمز که در سال ۲۰۱۳ جایزه پولیتزر را از آن خود کرد، در مطلبی برای این روزنامه نوشته است: «اگر چه موضوع پایانی سمینار غم‌انگیز بود، حداقل از نظر زمان‌بندی مناسب به نظر می‌رسید.

ما در میانه یک فاجعه بی‌سابقه ملی هستیم. این فاجعه بیماری همه‌گیر کرونا، رکود اقتصادی، پلیس‌های قاتل، شهرهای غارت شده یا نابرابری‌های نژادی نیست؛ چرا که همه این‌ موارد سابقه‌دار هستند. بی‌سابقه آن است که برای نخستین بار تحت رهبری مردی قرار گرفته‌ایم که مضمون خطابه دومین افتتاحیه ریاست جمهوری لینکلن را کاملاً اینگونه معکوس می‌کند: "بدخواهی نسبت به همه، خیرخواهی نسبت به هیچکس!" هشت کلمه‌ای که همه آنچه رئیس جمهور هست، خلاصه می‌کند.

انسان از خواندن سخنرانی‌ها و متون عالی سیاسی چه چیز می‌آموزد؟ آن لغات به دقت انتخاب شده، بهترین راه برای معنابخشی به کردار گذشته و آینده هستند. "جهان به آنچه ما اینجا می‌گوییم توجه زیادی ندارد و آن را به سختی به یاد خواهد آورد"، تنها بخش اشتباه از "نطق گتیسبرگ" لینکلن است. "نبرد گیتسبرگ" نیز کمتر به خاطر اهمیت نظامی آن، بلکه بیشتر به خاطر تغییر اهداف جنگ داخلی از سوی لینکلن در نطق معروف او- که احتمالات آمریکا را بازآفرینی کرد- در حافظه ملی ذخیره شده است.

نوشتار سیاسی نه فقط معنا و هدف، بلکه عزم، امید و دستورالعمل نیز فراهم می‌کند.

"واسلاو هاول" در کتاب "قدرت ناتوانان" که در یکی از دوره‌های شوم استبداد کمونیستی نوشته شده، بیان می‌کند که چرا سیستم بسیار ضعیف‌تر و فرد بسیار قوی‌تر از آنی است که هر یک از طرفین بدانند. وینستون چرچیل در سخنرانی "مبارزه در سواحل" که بعد از "نبرد دانکرک" ایراد شد، به بریتانیایی‌ها از "پیروزی در این رستگاری" گفت؛ دلیلی دور از دسترس برای تصمیم و خوشبینی.

مارتین لوترکینگ جونیور در کتاب "نامه‌ای از زندان بیرمنگام"، توضیح داده است که چرا صبر، پاسخی به بی‌عدالتی نیست. "زمانی که شاهد لعن کردن، لگد زدن، خشونت‌ورزی و حتی کشتن برادران و خواهران سیاه‌پوست خود از سوی پلیسان پر از نفرت، آن هم با مصونیت از مجازات هستید، آنگاه متوجه خواهید شد که چرا برای ما انتظار دشوار است".

در یک کلام، هدف نوشتارها و کلام‌های سیاسی، ارتقا و رشد است. اما انسان از گفته‌های ترامپ چه چیزی می‌آموزد؟

هدف ریاست جمهوری ترامپ، خوار کردن، و نخست از همه نیز خوار کردن استفاده از کلام است. از همین جهت است که ترامپ از استخدام سخنرانی نویسان با صلاحیت سر باز می‌زند و در تیم ارتباطات او افرادی همچون "دن اسکاوینو"، "استفنی گریشام" و "سارا سندرز"حضور دارند!

به همین دلیل هم هست که توییتر، رسانه ارجح ترامپ برای برقراری ارتباط است. توییتر برای سخنرانی‌های تحریک‌آمیز و تحقیرآمیز طراحی شده؛ برای آنکه باعث تکبر طرفداران و جوشیدن مخالفان شود و برای آنکه گفتمان ملی را به کری خواندن‌های متقابل تقلیل دهد.

این سطح برای ترامپ مناسب است چرا که سطحی است که در آن برتری دارد! هر کس که توییت‌های ترامپ را به دقت بخواند، از جایگاه بالای او در هنر عوام‌فریبی شگفت‌زده می‌شود. او مانند سایر سیاست‌مداران، پایگاهش را رهبری نمی‌کند بلکه برای آن دست به شخصیت‌پردازی می‌زند. او طوری با طرفدارانش صحبت می‌کند که گویی خود آن‌هاست؛ خشم آن‌ها را می‌کارد، نفرت آن‌ها را تصدیق می‌کند، رقیبانش را شر جلوه می‌دهد. ترامپ از خودش تجلیل می‌کند تا طرفدارانش در سایه این تجلیل، بیاسایند.

هر آنچه این‌ها برای ترامپ یا طرفدارانش به ارمغان آورده، برای ما یک فاجعه است. در زمانی که بیماری کرونا بیش از ۱۰۰ هزار خانواده آمریکایی را عزادار کرده، رئیس جمهوری داریم که قادر است دلشکستگی یک ملت را ابراز کند. در یکی از لحظات تلخ و اندوهگین تبعیض نژادی از سال ۱۹۶۰ به این سو، ما دارای رئیس جمهوری هستیم که در سرمایه اخلاقی دفتری که رئیس آن است، ورشکسته شده است.

و در لحظه‌ای که آمریکایی‌های بسیاری، به ویژه محافظه‌کاران، از فوران غارت و شورش به دنبال اعتراضات مسالمت‌آمیز در بهت هستند، ما رئیس جمهوری داریم که می‌خواهد اسلحه را جایگزین قانون کند. اگر ترامپ حالا با طغیانی از سوی رهبری (فعلی و سابق) نظامی و غیرنظامی کاخ سفید علیه تمایل او به استقرار سرابازان ارتش در شهرهای آمریکا مواجه است، به خاطر این است که کلمات او در نقش فرمانده کل، از ته‌مانده‌ خلاقیتش جاری می‌شود.

من این‌ها را به عنوان کسی می‌نویسم که هر مشکل ملی را تقصیر ترامپ نمی‌اندازد و سعی دارد هر جا که لازم باشد به او اعتبار ببخشد.

مسئولیت ترامپ در قبال پلیس مینیاپولیس چیزی بیشتر از مسئولیت باراک اوباما در قبال پلیس فرگوسن نیست. در این که این بیماری همه‌گیر از سوی دولت هیلاری کلینتون بهتر مدیریت می‌شد هم تردید دارم، به ویژه با در نظر گرفتن خطاهای فاجعه‌آمیز قضاوت از سوی افرادی همچون "بیل دی بلازیو" و "اندرو کومو". و مشکلات اقتصادی ما عمدتاً نتیجه استراتژی قرنطینه بوده که از سوی منتقدان ترامپ نیز پذیرفته شده است.

اینجا اما نکته این نیست که ترامپ مسئول جراحات ملی است؛ نکته این است که او دلیل وخامت برخی از این جراحات و بهبود نیافتن آنها حداقل تا زمانی است که بر سر کار باشد. تا زمانی که رئیس جمهوری داریم که- مانند لینکلن در افتتاحیه نخستین دوره ریاست جمهوری خود-  می‌تواند بگوید "ما دشمن نیستیم بلکه دوست هستیم" و در این غائله مورد باور قرار گیرد، عذاب ملی ما تنها بدتر خواهد شد.»

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۱۸ خرداد ۱۳۹۹ / ۱۰:۳۰
  • دسته‌بندی: گزارش و تحلیل
  • کد خبر: 99031810510
  • خبرنگار : 71605