به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «امروز یا فردا بیتاب دیدن دشتها دل به کوه و جنگل خواهیم زد. لابد مثل برگشت به دامان پرمهر مادر بعد از قرنطینه، که حالا قدرش را بیشتر میدانیم. مانند دوباره دیدن دوستی که در غیابش نقشههای زیادی برای معاشرت دیگرباره با او کشیدهایم. حال که فراق از طبیعت را تجربه کردهایم بد نیست برای برخورد تازه با آن هم طرحی نو دراندازیم. مگر نه این که بارها شنیدهایم ویروس کرونا حاصل خشم طبیعت است؟ لابد به خودتان قول دادهاید که دیگر در دامن طبیعت آشغال نخواهید ریخت، اما نه، این کافی نیست. ما در گفتوگو با کارشناسان میخواهیم از آسیبهایی بگوییم که شاید کمتر از آن شنیدهاید. از تأثیر «خشکهدارها» در اکوسیستم جنگل که به چشم ما تنها به هیزم میمانند، از قارچها، از حشراتی که تنها زیستگاه آنها جنگل است و «فرسایش ناودانی».
عارف علینژاد، فعال محیط زیستی معتقد است: «جنگل با رویههای گوناگونی در معرض تخریب است؛ از جمله نمونههای سیستماتیک آن میتوان به اجرای پروژهها و یا فعالیتهای برنامهریزی شده مانند عملیات بهرهبرداری، قاچاق چوب، ساخت و سازهای غیر قانونی، ایجاد محلهای دفن زبالههای شهری و روستایی و رسوب فزاینده شیرابهها احداث معادن، ایجاد مسیرهای غیر ضروری مواصلاتی، حفر مسیرهای گاز و نفت و آب که تخریب بسیاری را در عرصههای منابع طبیعی ایجاد کرده است، اشاره کرد.»
اما کدام کارفرما یا سیستمی است که نداند توسعهای که راهش از میان جنگلها و عرصههای طبیعی میگذرد چه آسیبی به میراث طبیعی و کهن زمین میزند؟ پس از گفتن هزاران باره چه سود؟ در واقع این گزارش با چشمپوشی تنها به مجموعه فعالیتها و عملکردهای روزمره گردشگران و اهالی بومی نظر دارد تا شاید از این راه به نتیجه ملموستری دست پیدا کند.
بد نیست با خاطرهای از اسماعیل کهرم، بومشناس و فعال محیط زیستی شروع کنیم که با خنده از سالهای دوری میگوید که در پارک ملی گلستان فعالیت میکرده است: «آنجا هر ماشینی میایستاد و ما نگاهی به صندوق عقب ماشین میانداختیم پر از شاخه بود. وقتی با تعجب میگفتیم این همه شاخه به چه کار شما میآید؟ میگفتند میبریم بکاریم یا نشا کنیم. واقعاً تاسفآور است اما هنوز هم وضعیت همان است و یکی از راههایی که جنگل را از بین میبریم همین بریدنها و قطع کردن شاخههای درختان است. به خیال این که آنها را از بین نمیبریم و در باغچه خانه به رشدشان کمک میکنیم اما نمیدانیم چه بلایی سر جنگل میآوریم.»
علینژاد با جزئیات بیشتری از مجموعه فعالیتهای افراد بومی و غیر بومی در استفاده از محصولات فرعی جنگل میگوید که باعث آسیب به بافت و اکوسیستم جنگل میشود. لیستی بلندبالا که ای کاش در ورودی هر پارک جنگلی در معرض دید قرار میگرفت: «برداشت انواع قارچهای خوراکی، گیاهان کف جنگل، استفاده از میوههای درختان و درختچههای جنگلی مانند ازگیل جنگلی، ولیک، آلوچه، سیب و گردو، همچنین برداشت گیاه همیشک به همراه قطع شاخ و برگ درختان سوزنی برگ نراد و کریپتومریا برای فروش در گل فروشیها، جمع آوری بذرهای درختان بلوط و گیاه (نیمه انگلی) دارواش برای تغذیه دام به همراه قطع شاخ و برگ درختان مادری در جمع آوری بذر و تأمین نیاز نهالستانهای تولید بذر و نهال و ... را هم باید به این لیست اضافه کرد.»
اسماعیل کهرم از پایاننامه فوقلیسانس یکی از همدانشگاهیهایش در انگلستان میگوید که تحقیقی روی تأثیر قدم زدن در جنگل بوده. شاید کمی افراطی به نظر برسد: «تحقیقات نشان داده قدم زدن در جنگل به «فرسایش ناودانی» منتهی میشود. یعنی هر بار جنگل گود و گودتر میشود و کم کم قسمتی از جنگل کچل میشود و بافت آن تغییر میکند.»
با حرفهای او یاد همه راههای جنگلی کچل شدهای میافتم که با وجود سبز بودن اطراف آن قدر پا خوردهاند که دیگر هیچ گیاهی از آن سر بلند نمیکند. اما این بومشناس باسابقه راهکاری هم ارائه میدهد: «سعی کنیم حداقل در جاهایی که گیاهان سبز هستند پرسه نزنیم، به گیاهان دست نزنیم و حیوانات و پرندگان را همراه خود به شهر نبریم. با این کار جنگل را تهی میکنیم و باعث تخریب میشویم.»
او از پروسه تبدیل شدن سنگ به خاک در طبیعت میگوید که بیش از ۴۰۰ سال طول میکشد و همین سالخوردگی نشان از اهمیت نگهداری خاک دارد. خاکی که براحتی در هر بار آتش درست کردن در کف جنگل خواص و حاصلخیزی خود را از دست میدهد و موجب از بین رفتن موجودات زنده کوچکی میشود که در بافتهای پایینی آن زندگی میکنند.
علینژاد از اهمیت افزایش آگاهی عمومی در مورد یکی از اجزای به ظاهر کم اهمیت و بدون استفاده در جنگل حرف میزند: «خشکهدارها یا درختان خشک جزء لاینفک اکوسیستم جنگلهای طبیعی هستند. به عنوان درخت، زیستگاهی شناخته شده دارند و وظایف و کارکردهای متعددی در زمینه ایجاد «روشنه»، محل زیست و تغذیه پرندگان، پستانداران، دوزیستان و خزندگان فراهم میآورند. خشکهدارها همچنین محل تمرکز خزهها، قارچها و به ویژه حشرات هستند. تا آنجا که بدون اغراق میتوان یکی از مهمترین نقشهای خشکهدار را در حفظ و تنوع گونهای حشرات و به ویژه سوسکهای چوبخوار دانست.»
این فعال محیط زیستی ذخیره کربن، پویایی اکوسیستم و حفظ تنوع زیستی را از دیگر خاصیتهای خشکهدار میداند که به لحاظ فیزیکی در دو گروه افتاده و سرپا در جنگل وجود دارند: «خشکهدارهای افتاده مشتمل بر درخت کامل، تنه افتاده، شاخههای درشت و شاخههای خرد و خشکهدارهای سرپا نیز شامل درخت خشک سرپا، تنه شکسته و کنده هستند.»
شاید این آدرسهای دقیق به شما کمک کند که این عضو مهم جنگل را از یاد نبرید و آن تصور کلیشهای رایج را در مورد بیخاصیت بودن هر چیزی که روی زمین افتاده است، از ذهن خود دور کنید.
پیش از همه این توصیههای کارشناسانه باید از خود بپرسیم آیا میخواهیم نسبت به طبیعت مسئولانه برخورد کنیم یا خیر؟ آیا اهمیت نگهداری از این گنج کهنسال را حالا که حدود سه ماه شاید هم بیشتر از دیدنش محروم بودهایم بهتر درک کردهایم یا نه؟ عارف علینژاد تدوین قوانین سختگیرانه زیستمحیطی و افزایش آموزش را دو محور اساسی برای دستیابی به سلامت عرصههای منابع طبیعی و حفظ محیط زیست میداند و میگوید: «بیشک لحاظ کردن قوانین و مقررات حفظ محیط زیست میبایست از مراحل تدوین و اجرای پروژههای کوچک و بزرگ تا رعایت آداب و وظایف شخصی افراد یک جامعه در قبال حفاظت از عرصههای منابع طبیعی را شامل شود.»
اسماعیل کهرم اما با یادآوری رودخانههای شفاف و پر از ماهی خطه شمال به حرفهای خود پایان میدهد: «متأسفانه یکی از عوامل نابودی طبیعت شیرابه زباله است. این خبیثترین محصول دست انسان است که براحتی در خاک نفوذ میکند و ریشه درختان را نابود میکند، به رودخانهها میرود و آب و خاک را آلوده میکند...»
غم در صدای او مثل موج دریای خزر خیز برمیدارد و در ناامیدی پس مینشیند: «ما در حال هدر دادن و نابود کردن آب و خاک هستیم.»
انتهای پیام