این نویسنده در گفتوگو با ایسنا، درباره کمیت و کیفیت اقتباس از داستانهای ایرانی در سینما و تجربههایی که در این زمینه اتفاق افتادهاند اظهار کرد: در سالهای اخیر نمونه شاخصی که تجربه موفقی بوده باشد، ندیدهام. چند اقتباس امیدبخش از داستانهایی که نسبتا خوب بوده و از نویسندگانی که میشود گفت توانستند آثارشان را به دنیای سینما هم منتقل کنند، اتفاق افتاده است. اما درباره اینکه نسخه سینمایی اینها چقدر اتفاق شاخصی بوده و به جریان تبدیل شده است باید بگویم که من هنوز خیلی مطمئن نیستم این اتفاق کامل رخ داده یا نمونه شاخصی وجود داشته باشد.
او افزود: چند نمونه کلاسیک در سینما و ادبیات ایران وجود دارد که به سالهای گذشته مربوط است؛ اقتباسهای معروفی مثل «دایی جان ناپلئون»، «گاو» و ... . اما فکر میکنم در شرایط فعلی هنوز شاهد یک اتفاق شاخص نیستیم و این یک دلیل خیلی ساده و عمده دارد؛ ادبیات به شکلی که در سینما قابل استفاده باشد کمتر نوشته میشود.
محمودی ایرانمهر با بیان اینکه ادبیات ما بیشتر به درونگرایی و ذهنیتگرایی رو دارد، گفت: سینما کمتر میتواند از این جنس ادبیات استفاده کند و به کنش، اتفاق و ماجرا نیاز دارد. ادبیات داستانی معاصر ما کمتر واکنشمحور است و کمتر در آن اتفاقهایی که ظرفیت سینمایی داشته باشد دیده میشود، به همین ترتیب سینما هم هنوز سازوکار خیلی قدرتمندی برای اینکه بخواهد آثار ادبی را بخواند، فیلتر کند و داستانهای مورد استفاده برای اقتباس را انتخاب کند ندارد. سینما هم مشکلات، ضعفها و کمبودهای خاص خود را دارد و سیستم قدرتمند و آدمهایی که توانمند باشند تا بتوانند این کار را انجام دهند، کمتر دارد.
این نویسنده سپس به تمایل کارگردانان برای اقتباس از نمونههای خارجی اشاره و بیان کرد: من بارها و بارها دیدهام که کارگردانان و تهیهکنندگانی آثار خارجیای را به من دادهاند که اگر میشود از روی آنها اقتباس کنیم، البته هیچکدام به سرانجام نرسید، ولی تمایل به این کار میان آنها بسیار است؛ چون کارگردانها میدانند که بخش عمدهای از سینمای دنیا بر اقتباس استوار است. این را هر کارگردانی هم که تازه شروع به کار کرده باشد میداند که حداقل هفت مورد از 10 اثر بزرگ تاریخ سینما از روی آثار داستانی اقتباس شده، بنابراین این را هر کسی میداند. اما اینکه چطور بتوانند از آن استفاده کنند، بحث دیگری است. چون هم به کارگردانی که ظرفیت و توان چنین کاری را داشته باشد و هم نویسندهای که بتواند واقعا اقتباس کند نیاز دارد، این یک تخصص کاملا ویژه است. شاید خیلی از داستاننویسان نتوانند کارشان را به نسخه سینمایی تبدیل کنند و خیلی از فیلمنامهنویسان هم نتوانند جانمایه داستان را به نحوی دریافت کنند که قابلیت تبدیل شدن به یک نسخه سینمایی را داشته باشد.
او در ادامه ادبیات و سینما را دو قطب که اکنون در کشور ما از هم دور هستند دانست و گفت: خلأ در سینما و تلویزیون وجود دارد و تا زمانی که اقتباس از ادبیات اتفاق نیفتد، نه وضعیت سینمای ایران و نه وضعیت ادبیات ایران سامانی نمیگیرد. باید بین این دو قطب بزرگ ارتباط مؤثر و تعامل ایجاد شود، ولی در حال حاضر این ارتباط خیلی کم است، چون به ندرت اثری از ادبیات در سینما میبینیم و سینما هم طبیعتا نمیتواند ادبیات را تغذیه کند. در بسیاری از کشورهای دنیا بخشی از درآمد تولید آثار ادبی از طریق سینما تامین میشود. اما این اتفاق خیلی خیلی به ندرت در اینجا رخ میدهد و سینما و ادبیات دو قطب دور از هم هستند که ارتباطشان هنوز خیلی برقرار نشده است.
این داستاننویس در پایان به تفاوت میان کارگردانانی که امروزه فعالیت میکنند نسبت به کارگردانان گذشته اشاره و اظهار کرد: در سالهایی که من بیشتر کار میکردم وضعیت حادتر بود، کارگردانهایی که من آن زمان با آنها در ارتباط بودم یا دانش ادبیات را نداشتند تا بفهمند ادبیات چیست یا تمایلش را نداشتند و به هر حال از ادبیات دور بودند. ولی به نظر من امروزه اوضاع بهتر شده و کارگردانان جوانتر، باسوادتر، تحصیلکرده و پختهتر هستند و امیدوارم این اتفاق توسط افراد توانمندتر که دانش و علاقه بیشتری به برقراری این پیوند دارند انجام بگیرد. به هر حال فکر میکنم افرادی که این روزها کار میکنند، آدمهای امیدوارکنندهتری هستند، اما آنچه باید بشود و شایسته ادبیات و سینمای ایران است هنوز اتفاق نیفتاده است.
انتهای پیام