به گزارش ایسنا در جریان جلسه علنی امروز مجلس شورای اسلامی سخنگوی کمیسیون ویژه حمایت از تولید ملی و نظارت بر اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی گزارش این کمیسیون در خصوص درآمدزایی و خصوصی سازی باشگاه های ورزشی را قرائت کرد.
در بخش هایی از این گزارش آمده است که تجربه خصوصی سازی در کشورهای مختلف جهان و داخل کشور نشان میدهد رویکرد واحدی برای خصوصیسازی و کاهش تصدیگری دولت وجود ندارد، بلکه اجرای موفق این برنامه تابع عوامل و شرایط متعددی بوده و الزامهای خاصی دارد. دراین باره میتوان گفت بدون فراهم شدن زیرساختهای درآمدزایی باشگاهها و تعیین ضوابط حِرف و مشاغل ورزش حرفهای و ضوابط بیمهای و مالیاتی، نوع و روش واگذاری، به تنهایی نمیتواند ضامن موفقیت خصوصیسازی در ورزش حرفهای کشور باشد. برای نمونه، فقدان زیرساختهای درآمدزا برای باشگاهها از جمله عدم بهرهمندی آنها از درآمدهای ناشی از پخش مسابقات ورزشی نیز مسئلهای است که با خصوصیسازی باشگاههای ورزشی گره خورده است.
منابع درآمدزایی باشگاه های فوتبال ایران میتواند مشتمل بر فعالیت تجاری (حق نام گذاری باشگاه، فروش لوازم ممهور به آرم باشگاه، پرورش بازیکن و فروش آنها، نقل و انتقال بازیکن، احداث فروشگاه، رستوران و هتل به نام باشگاه و راه اندازی تورهای گردشگری)، حامیان (حامیان مالی اصلی، حامی لباس و تجهیزات)، رسانه (حق پخش تلویزیونی، حق پخش اینترنتی و رادیویی، موبایل رایت)، تبلیغات (تبلیغات محیطی، تبلیغات روی البسه، صحه گذاری)، درآمد روز مسابقه (بلیط فروشی، درآمد جنبی استادیوم (بوفه، فروش پیراهن، پرچم، فروش غذا و نوشیدنی و فروش و اجاره پارکینگ)، هواداران (حق عضویت هواداران، خرید محصولات باشگاه توسط هواداران، هدایا و کمک های بلاعوض هواداران و خیرین) و سایر منابع (کمک های دولت (واگذاری استادیوم، وام و ...)، شرکت مادر و کمکهای مالی کنفدراسیون فوتبال آسیا و سازمانهای بین المللی مثل فیفا) باشد.
لذا، واگذاری دو باشگاه استقلال و پرسپولیس (به عنوان بخشی از هویت فرهنگی و ورزشی کشور)، تنها بخشی از این مسئله مهم می باشد و لازم است سایر ابعاد مربوط در قالب «نظام ورزش حرفهای کشور و یا نظام باشگاهداری کشور» به تصویب نهاد قانونگذاری کشور برسد. مع هذا، این نیز به سرانجام نخواهد رسید مگر آنکه دولت یک گام برداشته و به واگذاری باشگاه ها اقدام کند و در گامی دیگر، قانونگذار نسبت به تسهیل شرایط و بسترسازی فعالیت اقتصادی باشگاهها و نظام باشگاهداری ورزش حرفهای کشور اقدام نماید.
متن کامل این گزارش به شرح زیر است:
«چکیده
تجربه خصوصیسازی در کشورهای مختلف جهان و داخل کشور نشان میدهد رویکرد واحدی برای خصوصیسازی و کاهش تصدیگری دولت وجود ندارد، بلکه اجرای موفق این برنامه تابع عوامل و شرایط متعددی بوده و الزامهای خاصی دارد. دراین باره میتوان گفت بدون فراهم شدن زیرساختهای درآمدزایی باشگاهها و تعیین ضوابط حِرف و مشاغل ورزش حرفهای و ضوابط بیمهای و مالیاتی، نوع و روش واگذاری، به تنهایی نمیتواند ضامن موفقیت خصوصیسازی در ورزش حرفهای کشور باشد. برای نمونه، فقدان زیرساختهای درآمدزا برای باشگاهها از جمله عدم بهرهمندی آنها از درآمدهای ناشی از پخش مسابقات ورزشی نیز مسئلهای است که با خصوصیسازی باشگاههای ورزشی گره خورده است. منابع درآمدزایی باشگاههای فوتبال ایران میتواند مشتمل بر فعالیت تجاری (حق نامگذاری باشگاه، فروش لوازم ممهور به آرم باشگاه، پرورش بازیکن و فروش آنها، نقل و انتقال بازیکن، احداث فروشگاه، رستوران و هتل به نام باشگاه و راهاندازی تورهای گردشگری)، حامیان (حامیان مالی اصلی، حامی لباس و تجهیزات)، رسانه (حق پخش تلویزیونی، حق پخش اینترنتی و رادیویی، موبایل رایت)، تبلیغات (تبلیغات محیطی، تبلیغات روی البسه، صحهگذاری)، درآمد روز مسابقه (بلیط فروشی، درآمد جنبی استادیوم (بوفه، فروش پیراهن، پرچم، فروش غذا و نوشیدنی و فروش و اجاره پارکینگ)، هواداران (حق عضویت هواداران، خرید محصولات باشگاه توسط هواداران، هدایا و کمکهای بلاعوض هواداران و خیرین) و سایر منابع (کمکهای دولت (واگذاری استادیوم، وام و ...)، شرکت مادر و کمکهای مالی کنفدراسیون فوتبال آسیا و سازمانهای بینالمللی مثل فیفا) باشد.
لذا، واگذاری دو باشگاه استقلال و پرسپولیس (به عنوان بخشی از هویت فرهنگی و ورزشی کشور)، تنها بخشی از این مسئله مهم میباشد و لازم است سایر ابعاد مربوط در قالب «نظام ورزش حرفهای کشور و یا نظام باشگاهداری کشور» به تصویب نهاد قانونگذاری کشور برسد. معهذا، این نیز به سرانجام نخواهد رسید مگر آنکه دولت یک گام برداشته و به واگذاری باشگاهها اقدام کند و در گامی دیگر، قانونگذار نسبت به تسهیل شرایط و بسترسازی فعالیت اقتصادی باشگاهها و نظام باشگاهداری ورزش حرفهای کشور اقدام نماید.
از سوی دیگر، مطابق حکم بند «هـ» تبصره «2» قانون بودجه سال 1398، وزارت ورزش و جوانان باید حداکثر تا پایان شهریورماه ١٣٩٨، شرایط پذیرش دو شرکت فرهنگی ـ ورزشی استقلال و پرسپولیس را در بازار پایه فرابورس فراهم کند. با اینحال، این حکم اجرایی نشد. معالوصف، درصورت اصرار قانونگذار مبنیبر واگذاری دو شرکت فرهنگی ـ ورزشی دو پیشنهاد در این باره مطرح است؛ پیشنهاد نخست اینکه عبارت «و باقی سهام بهصورت خرد» از حکم قانون بودجه سال 1398 حذف شود و این یعنی اینکه درحال حاضر نیمی از سهام دو باشگاه از طریق فرابورس بهصورت بلوکی عرضه شود. پیشنهاد دوم این است که در مقطع کنونی و با اقتضائات و موانع موجود «واگذاری 80 درصد از سهام برند دو باشگاه (داراییهای نامشهود) از طریق فرابورس (بازار دارایی فکری) به شرکتهای سهامی عام دارای حداقل ده هزار سهامدار بهصورت بلوکی و باقی سهام بهصورت خرد به هواداران (در قالب شرکت تعاونی سهامی عام) عرضه شود. در غیر این صورت، واگذاری به روش «پیمان مدیریت» (حفظ مالکیت دولت و مدیریت بخش غیردولتی) از طریق مزایده عمومی سازمان خصوصیسازی پیشنهاد میشود.
مطلب حائز اهمیت دیگر این است برای جلوگیری از حاشیه و هجمههای وارده بر دولت توسط ورزشدوستان و به ویژه هواداران باشگاههای ورزشی شهرستانی، لازم است تا واگذاری هر دو باشگاه، مسئولیت هر دو باشگاه پرسپولیس و استقلال توسط هیأت دولت از وزارت ورزش و جوانان گرفته شود و به وزارت اقتصاد و دارایی واگذار شود.
مقدمه و بیان مسئله
نحوه اداره و مالکیت دو باشگاه ورزشی استقلال و پرسپولیس از دیرباز محل مناقشه و مباحثه سیاستگذاران، مجریان، مدیران و ذینفعان و ذیربطان امر بوده است. واقعیت این است که وضعیت اداره دو باشگاه استقلال و پرسپولیس و موضوع واگذاری آنها به بخش خصوصی به داستانی بیفرجام شبیه است که هر زمان بوی تازگی میدهد. تجربه خصوصیسازی در کشورهای مختلف جهان و در درون کشورمان نشان میدهد رویکرد واحدی برای خصوصیسازی و کاهش تصدیگری دولت وجود ندارد، بلکه اجرای موفق این برنامه تابع عوامل و شرایط مختلفی بوده و الزامهای خاصی دارد.[1] روشهای خصوصیسازی از انتقال درصد کمی از مالکیت سهام دولت تا انتقال صددرصد مالکیت در نوساناند و حتی در برخی موارد بدون انتقال هیچگونه مالکیتی فقط اقدام به واگذاری مدیریت و اداره بنگاهها میشود. در این راستا، قانونگذار این روشها را به رسمیت شناخته است. از منظر شیوه واگذاری نیز، فروش بنگاه از طریق عرضه سهام عمومی در بورسهای داخلی یا خارجی، فروش بنگاه یا سهام بلوکی از طریق مزایده عمومی در بازارهای داخلی و یا خارجی و فروش بنگاه یا سهام بلوکی از طریق مزایده در ماده (20) قانون اجرای سیاستهای کلی اصل چهلوچهارم قانون اساسی محترم شمرده شده است. برخی مطالعات پژوهشی در این حوزه نشان داده است که فروش بنگاه از طریق عرضه سهام در بورس به عموم مردم یا شرکت سهامی خاص، برگزاری مزایده و حتی اجاره باشگاه مورد تأیید متخصصان و مدیران ورزشی میباشد. بنابراین، نباید این موضوع را از نظر دور داشت که در دنیای امروز، ورزش فوتبال فراتر از یک مؤلفه زیربخشی فعالیتهای بدنی است و همچنین باید توجه داشت به اینکه جنس فعالیت این دو باشگاه صرفاً تولید و عرضه کالا نیست، بلکه فوتبال واحدی اقتصادی با ماهیت خدماتی، کسبوکار ورزشی و چندوجهی شامل وجه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، روانی و حتی معنوی و دارای هویت ملی است و لذا، مدیریت این بخش مهم نیازمند یک فرآیند نظاممند و اثربخش است تا از دایره نظام سیاسی و اجتماعی حاکم عدول نکند و به مطلوبیت ورزشی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نائل آید. بنابراین، ضرورت دارد جهت خودکفایی باشگاهها هم منابع درآمدزایی آنها بیان شود و هم الگوهای مدنظر از حیث اداره و مالکیت دو باشگاه بررسی و مناسبترین شیوه واگذاری پیشنهاد گردد.
شیوه مدیریت، مالکیت و عملکرد دو باشگاه استقلال و پرسپولیس در شرایط موجود
هم اکنون باشگاه پرسپولیس به صورت شرکت سهامی عام و باشگاه استقلال به صورت شرکت سهامی خاص ثبت شدهاند و هر دو، تحت مدیریت و مالکیت وزارت ورزش و جوانان قرار دارند. بهنظر میرسد دولت براساس بند «16» سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی[2] و سیاستهای کلی اصل چهلوچهارم قانون اساسی و مصوبات و مقررات مربوط،[3] از یکسو با واگذاری بخشی از امور، خواهان چابکسازی و منطقیسازی اندازه خود است که علاوه بر صرفهجویی در منابع عمومی و کاستن از بار مالی دولت میتواند به گسترش سهم عموم مردم و افزایش سهم بخشهای خصوصی و غیردولتی در اقتصاد ملی کمک کند؛ ازسوی دیگر، شواهد سالیان اخیر حاکی از این است که در دولت چندان تمایل جدی برای واگذاری دو باشگاه استقلال و پرسپولیس وجود نداشته است؛ این موضوع میتواند ریشه در عواملی چون وجود پایگاه قوی اجتماعی ـ سیاسی دو باشگاه و به تبع آن نگرانیهای اجتماعی و امنیتی، نبود زیرساختهای مناسب برای واگذاری، ترس از عدم موفقیت بخش خصوصی در اداره دو باشگاه و در نهایت، منفعت مادی و سیاسی برای برخی افراد داشته باشد. با این حال، برخی اذعان دارند که ادامه روند کنونی به صلاح باشگاهها، دولت و عموم مردم نیست و برخی نیز با توجه به ماهیت فوتبال در ایجاد دو قطبیهای اجتماعی و نیز جایگاه و پایگاه فرهنگی ـ اجتماعی این دو بنگاه به واقع نگران وقایع احتمالی پس از واگذاری هستند.
با این وصف، عملکرد ورزشی و اقتصادی دو باشگاه طی سالیان اخیر با نوسانها و فراز و فرودهایی همراه بوده است؛ هر چند به لحاظ مالی طی سه سال اخیر روند بهتری نسبت به سنوات پیشین داشتهاند و بعضاً با حمایت اسپانسرها، کمک هواداران از طریق سامانههای پیامکی و ثبات مدیریتی نتایج قابل قبولی نیز کسب شده است اما به طور معمول میتوان وضعیت دو باشگاه را در موارد ذیل خلاصه کرد:
1. مطابق تبصره ذیل ماده (13) قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه و تبصره (4) ماده (94) قانون برنامه پنجساله ششم توسعه، پرداخت هرگونه وجه از محل بودجه عمومی کشور به هر شکل و به هر نحو به ورزش حرفهای ممنوع شده است و لذا وزارت ورزش و جوانان به عنوان مالک دو باشگاه نمیتواند هیچگونه پرداختی به دو باشگاه استقلال و پرسپولیس داشته باشد.
2. با این حال، بیش از 80 درصد بودجه وزارت ورزش و جوانان در قالب کمک به فدراسیونها و هیأتهای ورزشی اختصاص مییابد؛ هرچند مطابق گزارش دیوان محاسبات از سال 1392 تاکنون از محل بودجه عمومی کشور هیچگونه وجهی به این دو باشگاه پرداخت نشده است؛ لیکن به استناد مواد (23 و 71) قانون محاسبات عمومی از این حیث که "کمک" هزینه قطعی تلقی شده است و وجوه پرداختی در قالب کمک چندان قابل رصد و پیگیری نمیباشد، ممکن است این حمایتها انجام شده باشد.
3. گمارده شدن افراد سیاسی و بعضاً غیرورزشی به اداره دو باشگاه و ناکارآمدی مدیران و بیثباتی در مدیریت دو باشگاه؛
4. ناتوانی رقابت برخی از تیمها و باشگاههای خصوصی ورزشی با تیمهای دولتی و خارج شدن آنها از گردونه مسابقات و فعالیتهای ورزشی؛
5. کمتوانی و کاهش قدرت دو باشگاه استقلال و پرسپولیس در رقابت اقتصادی، زیرساختی و ورزشی با تیمهای صنعتی یا وابسته به صنایع بزرگ؛
6. فعالیت نه چندان چشمگیر باشگاهها در بخشهای تجاری ـ اقتصادی برای کسب درآمد و استقلال در تأمین بودجه سالانه به جهت نبود زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری جهت کسب درآمد دو باشگاه و عدم بهرهمندی دو باشگاه از حق پخش مسابقات ورزشی، حق مالکیت معنوی و درآمدهای روز مسابقه؛
7. وجود مشکلات مالی و مالیاتی و بدهی به اشخاص حقیقی و حقوقی برای دو باشگاه و وجود مشکلات حقوقی بینالمللی در نحوه اداره دو باشگاه؛
8. عقد قراردادهای هنگفت با بازیکنان و مربیان، صرف هزینههای بسیار و عدم مدیریت صحیح هزینه؛
9. عدم شفافیت مالی و فقدان پاسخگویی به مراجع ذیصلاح درخصوص نحوه هزینهکردها و درآمدها؛
10. عدم سرمایهگذاری در سایر رشتههای ورزشی پایه و نیز کمتوجهی به توسعه ورزش سنین پایه و تقلیل جایگاه حقوقی و عملکردی دو باشگاه ورزشی به دو تیم فوتبال ورزشی.
بنابراین با توجه به مشکلات فوقالذکر و ضرورت اجرای قوانین داخلی و مقررات بینالمللی مبنی بر منع مداخله دولت در اداره امور دو باشگاه ورزشی و با توجه به جایگاه و پایگاه فرهنگی و سیاسی این دو بنگاه عظیم اجتماعی، شایسته است مناسبترین شیوه اداره دو باشگاه اتخاذ شود.
الزامات خصوصیسازی و راههای جذب منابع درآمدی باشگاههای ورزشی
در این مجال، به صورت اجمالی نحوه اداره باشگاههای فوتبال در کشورهای صاحبنام جهان مورد بررسی قرار میگیرد و در ادامه مباحثی مرتبط با نحوه جذب منابع درآمدی ارائه میشود.
1. انگلیس
لیگ برتر فوتبال انگلیس پردرآمدترین لیگ فوتبال جهان است. براساس آخرین اطلاعات ارائه شده (در سال 2018)، نُه (9) تیم باشگاهی لیگ برتر فوتبال انگلیس در میان 20 باشگاه پردرآمد جهان قرار دارند و همه 20 تیم حاضر در لیگ برتر فوتبال انگلیس در لیست 40 باشگاه پردرآمد جهان قرار گرفتهاند. سهم لیگ برتر فوتبال انگلیس از مجموع 9/7 میلیارد یورو درآمد سالیانه (در سال 2018) 20 باشگاه پردرآمد فوتبال جهان، 7/3 میلیارد یورو یعنی حدود 47 درصد میباشد در حالی که این نسبت در سال (2014) حدود 40 درصد بود. لیگ برتر فوتبال این کشور نخستین لیگ اروپا بود که حرفهای شد. باشگاه تاتنهام انگلیس، نخستین باشگاهی بود که در سال ۱۹۸۳ با عرضه سهام خود در بورس بیش از ۳/۳ میلیون پوند درآمد بهدست آورد، باشگاه منچستر یونایتد نیز در سال ۱۹۹۱ وارد بورس لندن شد و طی سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۷، 16 باشگاه دیگر نیز به بورس راه یافتند و درحال حاضر ۲۰ باشگاه مطرح انگلستان در بورس لندن قرار داشته و از این طریق هزاران نفر هوادار فوتبال سهامدار این باشگاهها هستند و از طریق داد و ستد سهام علاوه بر کسب سود، به باشگاههای خود نیز کمک مالی فراوانی میکنند.
باشگاه منچستریونایتد بهعنوان باشگاهی پرطرفدار با میانگین 75.000 تماشاگر در هر بازی، در لیگ 2017-2018 و بهعنوان سومین باشگاه پردرآمد جهان بالغ بر 666 میلیون یورو (معادل بیش از 7 هزار میلیارد تومان) درآمد کسب نمود (47 درصد درآمد از محل فعالیت های تجاری و اقتصادی، 35 درصد درآمد از محل حق پخش رسانه ای و 18 درصد از محل درآمدهای روز مسابقه).
در لیگ برتر فوتبال انگلیس هر سهامدار تنها میتواند سهام یک باشگاه را بخرد. در این شیوه مدیریتی، هیئتمدیره باشگاه با انتخاب مدیرعامل از وی انتظار سود رساندن به صاحبان سهام شرکت را دارد. بنابراین، نگرش مدیریتی به فوتبال در انگلیس کاملاً یک نگرش اقتصادی و بازرگانی است. هر چند، برخی از تیمهای لیگ برتر این کشور توسط یک فرد اداره میشوند و تمام یا بخش عمده سهام آنها به یک فرد یا شرکت تجاری تعلق دارد که ازجمله میتوان به چلسی و منچسترسیتی اشاره کرد. اگر چه در نگاه اول سرمایهگذاری ثروتمندان بزرگ در این کشور باعث رونق فوتبال باشگاهی و افزایش جذابیت لیگ فوتبال آنها شده اما بهنظر میرسد این امر به جهت به خدمت گرفتن ستارههای فوتبالی سراسر دنیا در راستای جلب توجه رسانهها و اسپانسرها و کسب درآمد از این طریق و در پی آن کمتوجهی به بازیکنان بومی و وطنی، سبب تضعیف فوتبال ملی در انگلیس طی سالیان گذشته شده است.
2. آلمان
کشور آلمان بخشی از تولید ناخالص ملی خود را از طریق سرمایهگذاری در صنعت ورزش و رونق اقتصاد ورزش بهدست میآورد. در بیشتر باشگاههای لیگ فوتبال آلمان سهامدار نمیتواند بیشتر از 51 درصد سهام باشگاه را بخرد. کمتر مشاهده میشود که در لیگ آلمان یک نفر سهامدار عمده و مالک اصلی باشگاه باشد. با اینحال، یکی از معضلاتی که سلامت مسابقات را میتواند به خطر بیندازد این است که یک سهامدار ممکن است همزمان سهامدار دو یا چند باشگاه باشد. باشگاه بایرن مونیخ نمونهای موفق از این کشور است که عمدتاً توسط پیشکسوتان خود اداره میشود. این باشگاه با درآمد 629 میلیون یورویی، در حالی بهعنوان چهارمین باشگاه پردرآمد جهان در سال 2018 معرفی شد که مالکیت آن را اعضای باشگاه و هواداران برعهده دارند. این باشگاه حدود 55 درصد از درآمد سالیانه خود را از طریق فعالیتهای تجاری و اقتصادی تأمین میکند. همچنین میزان استقبال هواداران برای تماشای بازی این تیم بسیار بالاست و رقمی حدود 72.882 نفر در هر بازی موجب شده تا درآمد سالیانه این باشگاه از درآمدهای روز مسابقه چیزی حدود 103 میلیون یورو (یعنی بالغ بر هزار میلیارد تومان) باشد.
3. اسپانیا
در کشور اسپانیا معمولاً سهامدار نمیتواند سهمی بیشتر از 5 درصد داشته باشد. در این کشور باشگاههای بزرگی چون بارسلونا و رئال مادرید بهصورت انجمن ثبت شدهاند و مالکیتشان به شکل تعاونی است. بدین معنی که رئال مادرید به هوادارانش تعلق دارد و هواداران رئیس باشگاه را انتخاب میکنند. این باشگاه پرطرفدار و با میانگین حدود 74.000 تماشاگر در هر بازی در حالی بهعنوان پردرآمدترین باشگاه جهان معرفی شده است که با رشد 36 درصدی در کسب درآمد نسبت به سه سال پیش به رقم 750 میلیون یورو درآمد در سال 2018 رسید و بخش عمده این درآمد (47 درصد) ناشی از فعالیتهای تجاری و اقتصادی، 34 درصد درآمد حاصل از حق پخش رسانه ای و 19 درصد درآمدهای این باشگاه از محل فعالیت های روز مسابقه است. باشگاه بارسلونا بهترین نمونهای است که روشن میکند چگونه یک باشگاه فوتبال میتواند بهصورت تعاونی اداره شود و در عین حال در عرصه اقتصادی و ورزشی نیز موفق باشد (با 690 میلیون یورو درآمد در سال 2018). مالکان باشگاه بارسلونا بهعنوان دومین باشگاه پردرآمد جهان، نه تجار و غولهای اقتصادی خارجی، بلکه هوادارانش هستند که تعدادشان بیش از 150 هزار نفر است و اعضا (شرکا) مبلغی سالانه به باشگاه پرداخت میکنند (محل های کسب درآمد همانند باشگاه رئال مادرید به نسبت 47 درصد فعالیتهای تجاری، 32 درصد فعالیت های رسانه ای و 21 درصد درآمد روز مسابقه می باشد). هیئت مدیره و رئیس باشگاه را این اعضاء انتخاب میکنند. این باشگاه با برنامهریزی در زمینه توسعه فوتبال پایه و شناسایی و پروراندن استعدادهای فوتبالی در آکادمی فوتبال خود (لاماسیا) توانسته سرمایه فوتبالی و مالی خوبی را کسب نماید. باشگاه بارسلونا بیش از آنکه به استخدام بازیکنان و ستارههای فوتبالی سرگرم باشد و هزینههای گزافی را صرف خرید آنها کند به پرورش استعدادهای فوتبالی نوجوانان و به شکلدهی، بسط و حفظ انسجام تیمی خود میپردازد و اینگونه موجبات پیشرفت اقتصادی و فوتبالی باشگاه خود را فراهم میسازد. این باشگاه با میانگین 77.000 تماشاگر در هر بازی و کسب درآمد 8/144 میلیون یورویی ناشی از بلیتفروشی در ردیف سرآمدان ورزشی و اقتصادی باشگاههای جهان قرار دارد.
4. ترکیه
در کشور ترکیه سازوکار خصوصیسازی باشگاههای فوتبال عملکرد مناسبی داشته است. در این کشور حق پخش تلویزیونی برای مسابقات حرفهای فوتبال مصوب شد؛ وامهای کلان کمسود و دیربازده برای مالکان باشگاهها در نظر گرفته شد؛ ورزشگاهها در قالب اجارههای بسیار کم در اختیار مالکان باشگاهها قرار گرفت تا باشگاهها بکوشند و پس از آنکه راه درآمدزایی را پیدا کردند، موفق شدند خودشان ورزشگاه بسازند و رشد کنند و فوتبال را به رونق اقتصادی برسانند و چنین شد که باشگاههای فوتبال ترکیه هم به لحاظ ورزشی و هم به لحاظ اقتصادی پیشرفت قابل قبولی یافتند تا جایی که باشگاه گالاتاسرای در برخی سالها بهعنوان هیجدهمین تیم درآمدزای جهان شناخته شد و گفته شده است که با میانگین تماشاگر 41.425 نفر در هر بازی، درآمد سالانهای این باشگاه 9/161 میلیون یورو بوده است.
جذب منابع درآمدی در فوتبال
بهطور خلاصه، مالکیت خصوصی در انگلستان، مدل تعاونی در چند باشگاه اسپانیایی و نیز فوتبال آلمان که سعی کرده یک راهحل بینابین را استفاده کند، موفق بودهاند. این موفقیت جدای از شیوه مناسب مدیریت باشگاه بیشتر مرهون فراهم بودن بستر مناسب و زیرساختهای لازم برای درآمدزایی و رونق اقتصادی است (به طور متوسط 40 درصد درآمدهای باشگاههای پردرآمد جهان در سال 2018 حاصل از فعالیتهای تجاری، 43 درصد از طریق فعالیتهای رسانهای و فروش حق پخش مسابقات ورزشی و 17 درصد در پی فعالیتهای روز مسابقه از طریق فروش بلیت و اقلام باشگاه حاصل شده است). برای نمونه یکی از زیرساختهای موفقیت ورزشی و اقتصادی باشگاههای فوتبال جهان استفاده از درآمد ناشی از «فروش حق پخش مسابقات» است. حق پخش در برخی کشورها نظیر اسپانیا و ایتالیا بهصورت نامتمرکز (فروش حق پخش مسابقات توسط خود باشگاه) و در برخی کشورها مثل آلمان، انگلیس، فرانسه، ژاپن و ترکیه بهصورت متمرکز (فروش حق پخش مسابقات ازسوی سازمان لیگ به شبکهها و شرکتهای تلویزیونی و تقسیم سهم باشگاهها براساس معیارهای مشخص) صورت میگیرد. هرچند باشگاههای مطرح فوتبال دنیا درآمد زیادی از محل «حق پخش تلویزیونی» کسب میکنند، اما در هیچکدام از این کشورها حق پخش مسابقات باشگاهی را رسانههای ملی یا دولتی پرداخت نمیکنند و این شبکههای خصوصیاند که پخش مسابقات را از باشگاهها خریداری میکنند. عمده باشگاههای مطرح در این کشورها، شبکه تلویزیونی اختصاصی نیز دارند که از این طریق نیز با پخش برنامههای مربوط به باشگاه خود و در خلال آن پخش و تبلیغ آگهیهای بازرگانی بهطور مستقیم به درآمدزایی میپردازند.
همچنین، «حق مالکیت معنوی» در این کشورها محفوظ است و این امر باعث شده تا باشگاهها، بخش زیادی از درآمدهای خود را به واسطه فعالیتهای تجاری و فروش لوازم و وسایل ورزشی مربوطه کسب کنند. ایجاد شعب و نمایندگیهای مستقیم فروش کالاهای ورزشی، دایر کردن آکادمی فوتبال در کشورهای مختلف جهان و جذب شرکتهای اقتصادی بزرگ بهعنوان اسپانسر برای تبلیغ محصولات آنها از دیگر راههای کسب درآمد این باشگاهها میباشد. ازسوی دیگر باشگاههای مطرح در این کشورها دارای استادیوم اختصاصی هستند و لذا «درآمد ناشی از فروش بلیت و نیز تبلیغات محیطی» کاملاً متعلق به باشگاه میباشد. بهعلاوه، باشگاههای مذکور، مدارس فوتبالی دارند که اولاً با توسعه فوتبال پایه و پرورش استعدادهای ورزشی زمینه توسعه فوتبال بزرگسالان و ایجاد سرمایههای ورزشی برای آینده باشگاه را فراهم مینماید و در ثانی با فروش برخی از بازیکنان پرورش یافته در مدارس و آکادمیهای فوتبال مربوطه موجبات درآمدزایی بیشتر را فراهم میکنند.
با این حال، در حال حاضر هیچ قانونی در خصوص نظام باشگاهداری ورزش حرفهای یا به عبارتی قوانینی که متضمن حمایت از فعالیتهای اقتصادی، ساماندهی اقدامها و برنامههای ورزشی و توسعه کمّی و کیفی ورزش حرفهای باشد، در کشور ما وجود ندارد. هرچند بند «ب» ماده (117) قانون برنامه چهارم توسعه کلیه دستگاههای اجرایی را به هزینه کرد یک درصد از اعتبارات خود در امور ورزش مجاز دانسته بود، اما عدم رویکرد و جهتگیری مشخص و ضابطهمند نبودن هزینهکردها در این باره باعث شد تا برخی از صنایع مادر به توسعه فوتبال روی آورند و این امر باعث بالارفتن رقم قراردادها و دستمزدهای بازیکنان و مربیان و وابسته بودن بیش از پیش آنها به دولت شد. عملکرد و نتیجه نامطلوب این حکم باعث شد تا قانونگذار در قانون برنامه پنجم توسعه در قالب تبصره ذیل ماده (13)، پرداخت هرگونه وجه از بودجه عمومی کشور را به ورزش حرفهای ممنوع کند، بدون آنکه سایر حقوق متولیان ورزش حرفهای از جمله حق پخش مسابقات ورزشی (درآمدهای حاصل از پخش آگهیهای تبلیغاتی در اثنای مسابقات ورزشی)، حق مالکیت معنوی (انحصار در استفاده از نام و نشان باشگاه) و استفاده از درآمدهای روز مسابقه (درآمد تبلیغات محیطی مجموعه ورزشی، فروش بلیت و واگذاری پارکینگ، فروش مواد غذایی، پرچم، شال و کلاه و...) را مورد توجه قرار دهد. در قانون برنامه ششم توسعه، قانونگذار بر آن شد تا بخشی از ضعف ناشی از قانون برنامه پنجم توسعه را پوشش دهد و لذا در قالب حکم بند «پ» ماده (92) قانون برنامه ششم توسعه دولت را مکلف نمود «تا پایان سال اول اجرای برنامه با مشارکت سازمان صدا و سیما و وزارت ورزش و جوانان، تمهیدات قانونی لازم در خصوص نحوه تقسیم درآمدهای تبلیغاتی ناشی از پخش مسابقات ورزشی را پیشبینی نماید». با این حال، با گذشت دو سال از قانون مذکور، این امر هنوز به نتیجه مد نظر منتهی نشده است. بنابراین، در این شرایط و مادامی که بستر مناسب برای فعالیتهای اقتصادی باشگاهها و دسترسی به حقوقشان فراهم نیست میتوان پیشبینی کرد که واگذاری دو باشگاه استقلال و پرسپولیس به نتیجه مطلوب منجر نمیشود. چه آنکه، برخی کارشناسان حوزه اقتصادی معتقدند که خصوصیسازی شکست میخورد اگر؛ دولت دانش و مهارت کافی برای فراهم کردن شرایط و زمینهها و یارانههای لازم برای حفظ انگیزه مالک خصوصی یا اپراتور خصوصی جدید را نداشته باشد، یا دولت نتواند (یا نخواهد) بستر لازم برای فعالیت اقتصادی بنگاه را در شرایط رقابتی فراهم کند و شرایط مساعد شناخته شده و قانونی شده را ضمانت و حفاظت نماید، یا دولت توان (یا انگیزه) لازم برای تصحیح و جبران مقررات نادرست را نداشته باشد[4].
بنابراین میتوان اذعان نمود که با خصوصیسازی و واگذاری دو باشگاه استقلال و پرسپولیس به بخش خصوصی، لزوماً مسائل و مشکلات مبتلابه آنها برطرف نخواهد شد و واگذاری باشگاهها با همین ساختار و در وضعیت موجود، میتواند بقای این دو باشگاه مردمی را به مخاطره بیاندازد. از اینرو ضروری است جهت سامان بخشیدن به مالکیت و مدیریت دو باشگاه موارد زیر مورد توجه قرار گیرد.
نخست ـ توجه به نقش و جایگاه متفاوت هواداران باشگاه در مقایسه با مشتریان یک شرکت
روابط میان هواداران و باشگاه، چیزی متفاوت از روابط معمول میان یک شرکت و مشتریانش است. هواداران باشگاه فوتبال، ذینفعی کلیدی محسوب میشوند که مشارکتشان در باشگاه به اعلام وفاداری نسبت به تیم محدود نمیشود، بلکه آنها بهصورت فعالانه در زمان مسابقات از تیم حمایت میکنند و در مسائل مالی باشگاه نیز به طرق مختلف کاملاً اثرگذار هستند. لذا، ثبت باشگاههای فوتبال در قالب شرکت سهامی خاص، مشارکت هواداران باشگاهها را به میزان زیادی محدود میسازد. مهمترین پیامد آن عدم حضور هواداران یا نمایندگان آنها در جلسات مجمع عمومی و به تبع آن پاسخگو نبودن هیئتمدیره شرکت در قبال این ذینفعان کلیدی خواهد بود. از این رو ضروری است باشگاههای فوتبال در قالب شرکت سهامی عام ثبت شوند تا هواداران تیمها نیز بتوانند بخشی از سهام باشگاه را در اختیار داشته باشند. تحقق این مهم مستلزم فراهم نمودن شرایط و الزامات پذیرهنویسی و عرضه اولیه سهام این باشگاهها در بورس اوراق بهادار تهران یا فرابورس است که در حال حاضر این باشگاهها برخی از الزامات مربوطه را دارا نیستند.
با سهامداری هواداران، مدیران باشگاه برای عملکرد بهتر تحت فشار قرار میگیرند و باید نسبت به این ذینفعان کلیدی پاسخگویی داشته باشند. در سایر کسبوکارها، سهامداران در صورت مشاهده عملکرد نامناسب مدیران، سهام خود را میفروشند و از شرکت خارج میشوند و به تبع آن با کاهش قیمت سهام شرکت، مدیران نیز تحت فشار قرار میگیرند؛ اما فروش سهام باشگاه، برای هواداران متعصب آنکه به دنبال پیشرفت و شکوفایی باشگاه محبوب خود هستند، به هیچ وجه راهی برای اعمال کنترل و نظارت بر مدیران آن نیست؛ ازاینرو باید مکانیسمهایی طراحی کرد که صدای هواداران و درخواستهای ایشان، در تصمیمات مختلف باشگاه انعکاس یابد. برای اثربخشتر نمودن نقش هواداران در حاکمیت شرکتی باشگاههای فوتبال، بایستی کانونها یا اتحادیههای هواداری حرفهای تأسیس شود و وزارت ورزش و جوانان و فدراسیون فوتبال بر فعالیت آن نظارت مستمر داشته باشند. آنچه از این مبحث میتوان استنباط کرد این است که ماهیت این دو باشگاه و فعالیت آن و نفوذ و اثرگذاری آن در سطح جامعه و نقش متقابل هوادار ـ باشگاه چنین وانمود میکند که باشگاه میبایست به صورت سهامی عام اداره شود.
دوم ـ مهیا نمودن بسترهای قانونی و اقتصادی لازم برای تأمین مالی باشگاهها
درست است که فوتبال چیزی فراتر از یک کسبوکار است و باشگاههای فوتبال علاوه بر دستاوردهای مالی برای جامعه، نوعی سرمایه فرهنگی و اجتماعی نیز محسوب میشوند و کارکردهای اجتماعی، فرهنگی و سلامتمحور دارند؛ اما این بدان معنا نیست که درآمدزایی و سودآوری در اولویت نیست. بهویژه پس از خصوصیسازی، حداقل برای مالکان باشگاهها، اهداف اقتصادی در مقایسه با اهداف اجتماعی و ورزشی در اولویت قرار خواهند گرفت. اقتصاد فوتبال در کشور ما تقریباً بحرانی است و باشگاههای فوتبال به جای درآمدزایی بیشتر محل هزینه تلقی میشوند. عوامل متعددی در شکلگیری این شرایط تأثیرگذارند که بخش عمده آن به زیرساختهای معیوب اقتصادی و قانونی باز میگردد. در وضعیتی که هنوز مسئله حق پخش تلویزیونی، کپیرایت محصولات باشگاهها و بلیط فروشی در استادیومها حل نشده است، نمیتوان مجاری مطمئنی برای تأمین مالی باشگاهها پیشبینی نمود. اگر باشگاههای استقلال و پرسپولیس در این شرایط و بدون تأمین کانالهای تأمین مالی مشخص واگذار شوند، خریداران بیشتر با هدف سامان دادن به هزینههای تبلیغاتی و کسب شأن اجتماعی برای خود، اقدام به خرید باشگاهها مینمایند و بعید نیست در صورت مواجهه با بحرانهای مالی و یا رسیدن به هدف شخصی خود، به سبب کاهش انگیزهی فعالیت، از هزینهها بکاهند.
سرانجام تأکید میشود خصوصیسازی و تجاریسازی تنها به معنای واگذاری مالکیت یک باشگاه از دولت به بخش خصوصی نیست، بلکه مجموعه اقداماتی را در بر میگیرد که باشگاهها به واسط آن میتوانند بهصورت مستقل فعالیت نمایند، بقای خود را حفظ کنند و سودآور باشند و در ضمن آن به عنوان بخشی از هویت ملی و فرهنگی کشور نیز به انجام فعالیتهای اثربخش بپردازند. آنچه مشخص است اینکه در حال حاضر هیچیک از الزامات و اقدامات ضروری مذکور در مورد باشگاههای استقلال و پرسپولیس صورت نگرفته است و در صورت خصوصیسازیِ بدون برنامه و مطالعه، احتمالاً با مدل فوتبالی پدیده نیشکر هفتتپه مواجه خواهیم شد.
بررسی وضعیت اقتصادی لیگ برتر ایران و باشگاههای معتبر جهان
بررسی لیگ برتر فوتبال ایران در سالهای اخیر نشان میدهد که با وجود شرایط مطلوب برای درآمدزایی با توجه به تعادل رقابتی مناسب، همچنان از لحاظ اقتصادی در شرایط دشواری به سر میبرد و از لحاظ درآمدزایی، لیگ و باشگاههای فوتبال در جایگاه مناسبی نیستند.
نگاه دقیق به منابع درآمدی، نقش بارز هواداران را در میزان توسعه اقتصادی لیگ و باشگاهها نشان میدهد. بدین طریق که درآمدهای لیگها و باشگاههای ورزشی به طور مستقیم و غیر مستقیم به هواداران مرتبط میباشد.
منابع درآمدی باشگاهها و لیگهای ورزشی :
- مستقیم: حق عضویت، درآمدهای روز مسابقه شامل بلیتفروشی، کالاهای هواداری، تغذیه، پارکینگ و ...
- غیرمستقیم: حق پخش تلویزیونی، حامیان مالی، تبلیغات استادیوم، حق نام استادیوم، موبایل رایت، انتقال بازیکنان، کمکهای دولت و ....
مهمترین بخش یک رویداد ورزشی میزان توجه هواداران به آن رویداد است. در سرتاسر جهان میلیونها نفر زمان، انرژی و پول خود را برای تماشای ورزش هزینه میکنند و برای نشان دادن اشتیاق خود به ورزش، گاهی مسافتهای طولانی تا محل برگزاری مسابقه را طی کرده و بخش زیادی از درآمد خود را صرف اقامت، تهیه بلیت، غذا و هزینه پارکینگ مینمایند. از طرف دیگر، حضور کثیر مشتاقان ورزش در مسابقات ورزشی و هواداران متعصب تیمها باعث شده که ورزش به عنوان یک صنعت پرطرفدار و پردرآمد شناخته شود. از این رو تماشاچیان برای باشگاهها مهمترین گروه برای کسب درآمد به حساب میآیند. همچنین از نقطه نظر ارزش اقتصادی، حضور هواداران عامل تعیین کنندهی مهمی برای منابع درآمدی دیگر میگردد که به شکل مستقیم (از طریق بلیتفروشی) و یا به شکل غیرمستقیم (از طریق فروش کالاهای مربوط به باشگاه، حامیان مالی و حتی فروش حق پخش تلویزیونی) منافعی را شامل حال باشگاهها میسازد. بدیهی است یک لیگ ورزشی که هوادار بیشتری را نسبت به خود جلب کرده است، پتانسیل درآمدزایی بالاتری خواهد داشت. به طوری که حامیان مالی بیشتری را جذب خواهد کرد، میزان حق پخش تلویزیونی بالاتری خواهد داشت، تبلیغات محیطی گرانتری داشته و درآمدهای روز مسابقه بیشتری کسب خواهد کرد.
جدول 1. منابع جذب درآمدی فوتبال ایران 1397-1393
نهاد متصدی
منابع درآمدی
1397
1396
1395
1394 و 1393
به صورت کامل در اختیار سازمان لیگ
حق پخش تلویزیونی
تبلیغات محیطی
قرارداد:65 میلیارد
دریافت: 20 میلیارد
قرارداد:60 میلیارد
دریافت: 30 میلیارد
قرارداد:45 میلیارد
دریافت:20 میلیارد
قرارداد:160 میلیارد
دریافت: 60 میلیارد
بلیت فروشی
نامعلوم
نامعلوم
نامعلوم
نامعلوم
در اختیار باشگاه
هواداری
80 درصد درآمد باشگاه
80 درصد درآمد باشگاه
80 درصد درآمد باشگاه
80 درصد درآمد باشگاه
اسپانسری
20 درصد درآمد باشگاه
20 درصد درآمد باشگاه
20 درصد درآمد باشگاه
20 درصد درآمد باشگاه
جدول (1) نشان میدهد که فوتبال ایران تقریباً بجز درصدی درآمد از امور تجاری و اقتصادی که بیشتر از محل اسپانسرینگ و تبلیغات محیطی است (نه مالکیت معنوی یا همان کپی رایت) عایدی دیگری ندارد چرا که درآمد حاصل از روز مسابقه که بخشی از آن شامل بلیتفروشی میشود نیز عدد قابل اعتنائی نیست.
درباره درآمد ناشی از حق پخش تلویزیونی که تاکنون توسط صدا و سیما محقق نشده است، باید بر اساس تکلیف قانونی حکم بند «پ» ماده (92) قانون برنامه ششم توسعه موضوع «نحوه تقسیم درآمدهای تبلیغاتی ناشی از پخش مسابقات ورزشی» اقدام شود. در این باره، لازم به توضیح اینکه محل اصلی تأمین اعتبارات مالی سازمان صدا و سیما بهعنوان مؤسسه دولتی، بودجه عمومی کشور بوده و درآمدهای ناشی از تبلیغات و آگهیهای بازرگانی بهعنوان درآمدهای اختصاصی به حساب خزانه عمومی کشور واریز شده تا از طریق ردیف بودجه سنواتی برای مصارف خاص و پیشبینی شده هزینه گردد. لذا، پیشبینی ردیف بودجهای ازسوی دولت (سازمان برنامه و بودجه) برای تحقق این مهم رافع این مسئله است.
بررسی منابع درآمدی باشگاههای برتر جهان نشاندهنده وجود سه بخش عمده میباشد که شامل درآمدهای روز مسابقه، امور تجاری و حق پخش رسانهای است. در ادامه سهم هر یک از این درآمدها در سه باشگاه رئال مادرید، بارسلونا و منچستریونایتد نشان داده شده است.
جدول 2. وضعیت درآمدزایی سه باشگاه برتر فوتبال جهان در سال 2018
باشگاه
فعالیتهای تجاری و اقتصادی
حق پخش رسانه ای
درآمدهای روز مسابقه
رئال مادرید
اسپانیا
47 درصد
34 درصد
19 درصد
بارسلونای
اسپانیا
47 درصد
32 درصد
21 درصد
منچستریونایتد
انگلیس
47 درصد
35 درصد
18 درصد
باشگاههای پردرآمد جهان
به طور متوسط
40 درصد
به طور متوسط
43 درصد
به طور متوسط
17 درصد
جدول (2) نشان داد که 47 درصد درآمد باشگاه رئال مادرید اسپانیا از محل فعالیتهای تجاری و اقتصادی، 34 درصد درآمد حاصل از حق پخش رسانهای و 19 درصد درآمدهای این باشگاه از محل فعالیتهای روز مسابقه است.
همچنین در باشگاه بارسلونای اسپانیا، 47 درصد درآمدزایی باشگاه از محل فعالیتهای تجاری، 32 درصد ناشی از فعالیتهای رسانهای و 21 درصد دیگر نیز از محل درآمدهای روز مسابقه است.
باشگاه منچستریونایتد انگلیس نیز 47 درصد از درآمدهایش از محل فعالیتهای تجاری و اقتصادی، 35 درصد درآمد از محل حق پخش رسانهای و 18 درصد از محل درآمدهای روز مسابقه است.
به طور متوسط 40 درصد درآمد باشگاههای پردرآمد جهان در سال 2018 حاصل از فعالیتهای تجاری، 43 درصد از طریق فعالیتهای رسانهای و فروش حق پخش مسابقات ورزشی و 17 درصد در پی فعالیتهای روز مسابقه از طریق فروش بلیت و اقلام باشگاه حاصل شده است.
عوامل تأثیرگذار در درآمدزایی و خصوصی سازی باشگاهها
شامل قوانین، عوامل اقتصادی، منابع انسانی، ساختارها و زیرساختها میشود.
عوامل اقتصادی:
1. وضعیت کلان اقتصادی، وابستگی به فروش نفت، نبودن صنایع تولیدی بزرگ در کشور، تحریمها و فشار اقتصادی در سالهای اخیر باعث گردیده سرمایهگذاران و صنایع قدرتمند داخلی برای مالکیت و اداره باشگاه وجود نداشته باشد.
2. از طرف دیگر وضع تحریمهای اقتصادی و عدم تعادل در بازار ایران منجر به این شده که سرمایهگذاران خارجی تمایلی برای ورود به سرمایهگذاری در ایران نداشته باشند.
3. درآمدهای حاصل از تبلیغات محیطی لیگ همانطور که در جدول (1) مشاهده شد، قابلیت وصول نداشته و مهمترین دلایل آن علاوه بر ضعف ساختار و منابع انسانی سازمان، موارد اشاره شده به عنوان خروج صنایع و سرمایهگذاران خارجی از اقتصاد ایران و ضعیف شدن صنایع داخلی میباشد.
4. از طرف دیگر صدا و سیما به عنوان عامل انحصاری پخش مسابقات فوتبال هیچگونه همکاری اثربخشی با فدراسیون و باشگاهها نداشته و حق پخش قانونی باشگاهها را پرداخت نمیکند. با توجه به اینکه حق پخش رسانهای حدود 43 درصد میانگین درآمد باشگاههای پردرآمد فوتبال جهان را دربرمیگیرد، در عمل بخش بزرگی از منابع مالی فوتبال در دسترس نیست.
5. با توجه به اینکه باشگاههای استقلال و پرسپولیس استادیوم اختصاصی ندارند و زیرساختهای بلیت فروشی نیز به خوبی فراهم نشده است، این دو باشگاه بخش بزرگی از درآمدهای روز مسابقه را از دست میدهند. این درآمدها علاوه بر فروش مستقیم بلیت، شامل درآمد از محل فروش پارکینگ، فروش مواد غذایی و کالاهای هواداری میشود که در عمل باشگاههای فوتبال ایران از این درآمدها بینصیب هستند. لازم به ذکر است این درآمدها نیز حدود 17 درصد درآمد باشگاههای پردرآمد فوتبال دنیا را شامل میشود.
6. نبود قوانین حمایتی اقتصادی و یا وجود نقص آنها مانند قوانین کپی رایت باعث شده است باشگاهها از درآمدهای تجاری دیگری مانند فروش لباس باشگاه و سایر اقلام هواداری محروم شوند.
منابع انسانی:
بزرگترین عامل موفقیت هر سازمانی منابع انسانی متخصص، ماهر و با تعهد میباشد. در حال حاضر چه در بخشهای حاکمیتی فوتبال مانند فدراسیون و سازمان لیگ و چه در باشگاههای فوتبال، نیروهای متخصص و حرفهای با توجه به حجم فعالیتها و تخصصهای مورد نیاز، وجود ندارد. این موضوع باعث میشود در صورتی که حتی باشگاهها عملکرد مناسبی داشته باشند به دلیل ضعف در سیاستگذاری و عملکرد سازمانهای بالادستی فوتبال و ناتوانی در ایجاد شرایط مطلوب درآمدی، زمینه کسب درآمد فراهم نگردد.
ساختاری و زیرساخت:
نظام باشگاهداری حرفهای: مهمترین موضوع در حیطه فوتبال عدم وجود قانون و نظام باشگاهداری حرفهای میباشد که وجود آن میتواند چارچوبها و ویژگیهای تأسیس و مدیریت یک باشگاه ورزشی را تعریف نماید. به طور کلی تعریف باشگاه، ارکان و منابع درآمدی و هزینه و چارچوبهای راهبردی آن در قانون خالی میباشد.
همانطور که عنوان شد نداشتن مراکز تمرین، استادیوم و کمپهای اردویی مناسب باعث شده بخش زیادی از منابع درآمدی باشگاه ها قابل دستیابی نباشد. نداشتن سایر زیرساختها مانند فروشگاههای هواداری، فَنکلابها، موزه باشگاه، فروشگاههای آنلاین، تلویزیون اینترنتی و ... درآمدزایی باشگاهها را با چالشهای اساسی رو به رو ساخته است.
ارائه چارچوبی جامع برای جذب منابع درآمدی باشگاههای فوتبال ایران
با توجه به مطالعات پیشین و جمعبندی آنها و همچنین انجام پژوهشی در این زمینه و بهرهمندی از آرای 12 نفر از صاحبنظران حوزه اقتصاد ورزشی و مدیریت ورزشی، مؤلفههای اصلی منابع درآمدی باشگاههای فوتبال ایران به همراه زیرمؤلفههای آن در جدول (3) بیان شد.
جدول 3. منابع درآمدی باشگاههای فوتبال ایران
منابع درآمدی
محورهای کسب درآمد
فعالیت تجاری
- حق نامگذاری باشگاه
- فروش لوازم ممهور به آرم باشگاه
- پرورش بازیکن و فروش آنها
- نقل و انتقال بازیکن
- احداث فروشگاه، رستوران و هتل به نام باشگاه
- راهاندازی تورهای گردشگری
حامیان
- حامی مالی اصلی
- حامل لباس و تجهیزات
رسانه
- حق پخش تلویزیونی
- حق پخش اینترنتی و رادیویی
- موبایل رایت
تبلیغات
- تبلیغات محیطی (تبلیغات دور زمین مسابقه و تمرین)
- تبلیغات روی البسه
- صحهگذاری (حق تبلیغ چهرههای تیم)
درآمد روز مسابقه
- بلیط فروشی
- درآمد جنبی استادیوم (بوفه، فروش پیراهن، پرچم، فروش غذا و نوشیدنی)
- فروش و اجاره پارکینگ
هواداران
- حق عضویت هواداران
- خرید محصولات باشگاه توسط هواداران
- هدایا و کمکهای بلاعوض هواداران و خیرین
سایر منابع
- کمکهای دولت (واگذاری استادیوم، وام و ...)
- شرکت مادر (برای نمونه در باشگاههای وابسته به صنایع مثل پیکان و سایپا)
- کمکهای مالی کنفدراسیون فوتبال آسیا و سازمانهای بینالمللی مثل فیفا
مهمترین راهکارها و منابع درآمدزایی در باشگاههای فوتبال حرفهای ایران عبارتند از: فعالیت تجاری، هواداران، رسانه، تبلیغات، درآمد روز مسابقه، سایر و حامیان مالی.
درآمد از طریق برند و فعالیتهای تجاری در رأس منابع درآمدزایی باشگاههای فوتبال ایران قرار دارد. در این راستا میتوان به فروش پیراهن و لوازم ممهور به آرم باشگاه، مدارس فوتبال، بازاریابی مشارکتی، احداث فروشگاه، رستوران و هتل با نام باشگاه، نقل و انتقال بازیکنان، راهاندازی تورهای گردشگری و ... اشاره کرد. فروش اقلام تجاری، امروزه در کشورهای پیشرو در فوتبال، جزو اصلیترین منابع درآمدزایی باشگاهها به شمار میروند. به عنوان نمونه باشگاههای منچستریونایتد، بایرن مونیخ و پاریسن ژرمن به عنوان سه باشگاه پردرآمد دنیا در سال 2016، بیشترین درآمد را از این محل در بین تمام باشگاههای دنیا، به ترتیب معادل 363، 342 و 305 میلیون دلار که 53، 58 و 58 درصد از مجموع درآمد این سه باشگاه بود، کسب کردند[5]. اما در ایران متأسفانه فروش اقلام تجاری مانند پیراهن ورزشی و کالاهای هواداری، سهمی در درآمدهای باشگاههای فوتبال ندارد. همواره ضعف در قوانین مربوط به کپیرایت در ایران به عنوان دلیل اصلی محرومیت باشگاهها از این منبع درآمدی مهم عنوان میشود، درحالیکه به نظر میرسد باشگاهها میتواند با پشتکار و پیگیری حقوقی، از حقوق خود در برابر جاعلین دفاع کند. ضمن آنکه، علاوه بر آن با مدیریت درست بازاریابی هم میتوان حتی با قوانین موجود درآمد کسب کرد. یکی از بهترین شیوهها در این راه میتواند بازاریابی مشارکتی باشد که امروزه بسیار رایج است و باشگاهها در ایران میتوانند از آن در ارتباط با شرکای تجاری خود، ازجمله اسپانسر، تأمین کننده البسه ورزشی و همچنین تولیدکنندگان اقلام تجاری ممهور به نام و نشان باشگاه برای هواداران، استفاده کنند.
باشگاهها میتوانند با احداث و راهاندازی فروشگاه در نقاط مختلف کشور جهت فروش مستقیم و یا فروش اینترنتی و آنلاین محصولات تا حدودی بر این مشکل فایق آیند. مدارس فوتبال نیز در صورت مدیریت صحیح میتواند به منبع مهم درآمدزایی باشگاههای ما تبدیل شود.
مدرسه فوتبال اختصاصی بارسلونا معروف به لاماسیا از سن 7 سالگی افراد مستعد را پرورش میدهد تا بعدها از آنان در تیم اصلی استفاده کند یا با قیمتی بالا بفروشد. ستارگان بزرگی چون مسی، ژاوی، اینیِستا، گواردیولا و فابرگاس محصول این مدرسه فوتبال هستند. باشگاه بوکاجونیورز نیز بیش از350 بازیکن در یک دهه اخیر به باشگاههای معتبر ترنسفر کرده است به طوری که به کارخانه بازیکنسازی معروف است.[6] در صورت مدیریت صحیح و ایجاد مراکز دیدهبانی و استقرار سیستم استعدادیابی و استعدادپروری، باشگاههای فوتبال در ایران میتواند از این طریق درآمد بالایی کسب کند؛ چنانکه باشگاه فولاد خوزستان در این زمینه در بین باشگاههای داخلی پیشرو است.
حامیان مالی دومین منبع مهم درآمدزایی باشگاهها هستند. رابطه فوتبال و تجارت یک رابطه دوطرفه است و بنگاههای تجاری از طریق سرمایهگذاری در فوتبال هم برای خود اعتبار بالایی کسب میکنند و هم میتوانند برند خود را در بازار تثبیت کنند. به همین خاطر است که شرکتهای بزرگ خودروسازی، بیمه، لوازم ورزشی، بانکها و سایر شرکتها، سالانه میلیونها دلار در فوتبال سرمایهگذاری میکنند تا نسبت به رقبایشان موقعیت بهتری در بازار کسب کنند.
حامیان مالی در آلمان و انگلیس بیش از 40 درصد از کل درآمد باشگاه را شکل میدهد. در اسپانیا، ایتالیا و فرانسه نیز باشگاهها حدود یک سوم درآمدشان را از محل حامیان مالی به دست میآورند[7].
نقش نمایش تلویزیونی در جذب حامیان مالی، بسیار مهم است. شفافیت مالی و اقتصادی باشگاهها عامل مهم حضور حامیان مالی جهت حضور در ورزش معرفی میکند. میتوان گفت که مدیران عامل باشگاهها برای جذب سرمایه بیشتر از حامیان مالی باید دنبال راهکارهایی برای جذب هوادار بیشتر و نمایش تلویزیونی بیشتر بوده و نیز اطلاعات مالی شفافی با حامیان داشته باشند. جذب چهرههای مشهور، بازی زیبا، ایجاد امکانات مناسب در استادیوم، ایجاد کانون هواداری، برخی از عوامل مؤثر در جذب هوادار هستند. اما نقش فدراسیون و سازمان لیگ در خصوص نمایش تلویزیونی، پررنگتر است. ایجاد شرایطی برای بالا بردن سطح کیفی مسابقات و پخش بازیها در شبکههای ملی و بینالمللی میتواند انگیزه حامیان مالی را برای سرمایهگذاری در فوتبال کشور بالا ببرد.
رسانه به عنوان سومین منبع دارای پتانسیل درآمدزایی باشگاهها قلمداد میشود. در کشورهای پیشرو فوتبال جهان، حقوق پخش تلویزیونی مسابقات، از اصلیترین منابع درآمد باشگاهها محسوب میشود. به عنوان نمونه، باشگاههای رئال مادرید، منچسترسیتی و بارسلونا در سال 2016، بیشترین درآمد را از این محل، به ترتیب با 227، 216 و 202 میلیون دلار که 37، 41 و 33 درصد از مجموع درآمد این سه باشگاه بود، کسب کردند[8]. از طرفی نقش نمایش تلویزیونی در جذب حامیان مالی بسیار مهم است و هر چه نمایش مسابقات ورزشی در سطوح ملی و بینالمللی وسیعتر باشد میزان جذب حامیان مالی بیشتر خواهد بود.
هر چند در کشورمان باید گفت که پخش تلویزیونی مسابقات به عنوان یک حق برای صاحبان بازیها به شمار نمیرود ولی در صنعت فوتبال دنیا، حق پخش رسانهای و تلویزیونی را به عنوان یک منبع مهم درآمدزایی باشگاههای فوتبال میدانند.
تبلیغات نیز چهارمین منبع مهم درآمدزایی باشگاههای فوتبال ایران است. تبلیغات میتواند روی سایر منابع تأثیر بگذارد؛ به عنوان مثال، اگر شرکتهای تجاری حاضر باشند روی باشگاه خاصی سرمایهگذاری و پول بیشتری خرج کنند؛ بیشک روی مبلغ فروش حق پخش تلویزیونی هم تأثیر میگذارد. یک کمپانی برای تبلیغ محصول یا خدماتش، ترجیح میدهد با تیمی قرارداد ببندد که هوادار بیشتری دارد و بالطبع تعداد زیادی بازیهای آن تیم و تبلیغات روی پیراهنش را نگاه میکنند[9]. عرصه نامحدود اینترنت میتواند برای سازمانهای ورزشی موقعیت مناسبی را با حداقل هزینه جهت تبلیغات و ارتباط با هواداران، فراهم آورد و مدیران ورزشی نیازمند تعامل با هوادارانند.
درآمد روز مسابقه به عنوان پنجمین منبع درآمدزایی باشگاههای فوتبال شناخته شد. اصلیترین منبع درآمدی که در پی فضاسازی تخصصی یک استادیوم فوتبال ایجاد میشود به اصطلاح "درآمدهای روز مسابقه" است و امروزه منبع درآمدی بسیار مهم و اجتنابناپذیری برای یک باشگاه حرفهای محسوب میشود. درآمد حاصل از فروش بلیت و درآمدهای جنبی استادیوم در روز مسابقه مانند: بوفه، فروش پیراهن و پرچم، فروش غذا و نوشیدنی و فروش یا اجاره پارکینگ بخش مهمی از درآمد روز مسابقه اکثر باشگاههای معتبر دنیا را تشکیل میدهد.
باشگاههای منچستریونایتد، آرسنال و رئال مادرید در سال 2016 از این محل، بالاترین میزان درآمد در بین تمام باشگاههای دنیا را به ترتیب معادل 137، 133، 129 میلیون دلار که 20، 29 و 21 درصد از مجموع درآمد این سه باشگاه بود را کسب کردند. اکثر باشگاههای ایران، ورزشگاه اختصاصی ندارند و فروش بلیط در انحصار سازمان لیگ است. ولی دولت و شهرداریها میتوانند استادیومها را به صورت اجاره به شرط تملیک در اختیار باشگاهها قرار دهند تا باشگاه بتواند از این روش برای درآمدزایی استفاده کند. همانند استادیوم میلان که به صورت اجاره به شرط تملیک در اختیار دو باشگاه بزرگ این شهر (آث میلان و اینترمیلان) قرار دارد.
هواداران به عنوان ششمین منبع در تأمین مالی باشگاهها میتوانند نقش مهمی ایفا کنند. هواداران از طریق حق عضویت، خرید محصولات باشگاه، هدایا و کمکها و خرید بلیت میتوانند به باشگاه کمک کنند. فوتبال ورزش اول ایران است و هر هفته هواداران زیادی برای تماشای مسابقات باشگاهی به ورزشگاهها میآیند. میتوان به جرأت گفت ایران در سطح آسیا از این حیث حرف اول را میزند اما نیاز است کارهای زیادی انجام شود تا تعداد هواداران فوتبال و انگیزه و شور آنها برای حمایت از تیمهای محبوبشان بیشتر شود. انجام اقداماتی که منجر به بالا رفتن سطح کیفی مسابقات میشود وظیفه اصلی فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ است اما باشگاهها نیز باید با الگوبرداری از باشگاههای بزرگ جهان و استفاده از تجارب آنها، گامهای بزرگتری در جذب هواداران و حضور آنها در ورزشگاهها بردارند. این موضوعی است که کنفدراسیون فوتبال آسیا در شکل جدید لیگ قهرمانان آسیا توجه ویژهای به آن دارد و در نمرهدهی به کشورها نیز اهمیت بالایی برای آن قائل است. ارتباط قوی با کانونهای هواداری، مدرن کردن استادیومها، ارائه خدمات لازم به هواداران، فراهم کردن امکانات کافی برای حضور راحتتر آنها در استادیومها، فروش بلیت به راحتترین شکل ممکن، بالا بردن سطح کیفی و فنی تیمها میتواند تأثیر زیادی در جذب هواداران و حضور بیشتر آنها در استادیومها داشته باشد. در چنین شرایطی نه تنها بازیکنان بزرگتری جذب باشگاههای پرطرفدار میشوند بلکه توجه بنگاههای اقتصادی و تجاری نیز جلب خواهد شد و باشگاهها میتوانند درآمد مالی بیشتری بدست آورند. با این توضیح میتوان دریافت که هواداران، اهمیتی بیش از آنچه تاکنون در فوتبال ایران دیده میشده، دارند و مدیران باید دنبال راهکارهایی برای جذب هوادار بیشتر باشند.
کمکهای دولت، شرکت مادر و کمکهای مالی کنفدراسیون فوتبال آسیا و سازمانهای بینالمللی به عنوان سایر منابع درآمدزایی باشگاههای فوتبال قلمداد میشود. دولت میتواند از طریق پرداخت وام و تسهیلات کمبهره، معافیت مالیاتی، واگذاری استادیوم به صورت اجاره به شرط تملیک و حمایت از حقوق قانونی و مالکیت کپیرایت باشگاهها کمک شایانی در توسعه باشگاههای فوتبال داشته باشد. برخی باشگاههای فوتبال در ایران مانند پیکان، سایپا و ذوب آهن، وابسته به صنایع هستند و هر ساله بودجهای برای اداره باشگاه در نظر گرفته میشود؛ علاوه بر آن، شرکتهای اقماری وابسته به این صنایع نیز، بخشی از درآمد خود را هزینه باشگاه میکنند. صعود باشگاهها به لیگ قهرمانان آسیا نیز یکی دیگر از منابع مهم درآمدزایی باشگاهها میتواند باشد که صعود به مراحل بالاتر، عایدی بیشتری برای باشگاه خواهد داشت. این امر مستلزم توجه بیشتر باشگاهها به برنامهریزی اصولی در زمینه تقویت زیرساختها، تیمهای پایه، انسجام و تمرکز در هیأت مدیره و جذب افراد با انگیزه است. در نهایت با توجه به اینکه باشگاههای فوتبال جهت تقویت زیرساختها، آموزش مربیان و بازیکنان، کشف و پرورش استعدادها، خرید مربیان و بازیکنان مطرح و حضور قدرتمند در رقابتهای داخلی و بینالمللی، به پشتوانه مالی بالا نیاز دارند، لذا پیشنهاد میشود با برنامهریزی اصولی و بهرهگیری از شیوههای نوین بازاریابی و با ایجاد منابع مختلف درآمدزایی از جمله فعالیتهای تجاری، حق پخش رسانهای، هواداران، حامیان مالی، درآمد روز مسابقه، تبلیغات و سایر منابع در جهت تأمین نیازهای مالی خود اقدام نمایند. جزئیات درآمد باشگاههای فوتبال از جامجهانی در پیوست تشریح شده است.
واگذاری باشگاههای استقلال و پرسپولیس
بند «هـ» تبصره «2» قانون بودجه سال 1398 وزارت ورزش و جوانان را مکلف نمود تا با همکاری سازمان بورس و اوراق بهادار و سازمان خصوصیسازی حداکثر تا پایان شهریورماه ١٣٩٨، شرایط پذیرش دو شرکت فرهنگی ـ ورزشی پرسپولیس و استقلال را در بازار پایه فرابورس فراهم کند. پس از پذیرش در بازار پایه فرابورس و عرضه پنج درصد (٥ %) سهام هر یک از دو شرکت جهت کشف قیمت، پنجاهویک درصد (51 %) سهام آنها بهصورت بلوکی و باقی سهام بهصورت خرد عرضه میشود.[10] این حکم شامل دو بخش است؛ بخش نخست مکلف کردن وزارت ورزش و جوانان به فراهم کردن شرایط پذیرش دو شرکت در بازار پایه فرابورس است و بخش دوم نحوه عرضه سهام دو شرکت در بازار فرابورس است؛ به نحوی که ابتدا سهام بلوکی و سپس سهام خرد عرضه شود. با اینحال، این تکلیف با انقضای مهلت قانونی مذکور اجرا نشده است. در این باره، وزارت ورزش و جوانان، سازمان خصوصیسازی و سازمان بورس و اوراق بهادار اذعان دارند که با وجود برخی موانع مربوط، امکان اجرایی شدن حکم مزبور وجود ندارد و لذا از نظر ایشان لازم است این حکم قانونی اصلاح گردد.
اظهارنظر کارشناسی
برای بررسی حکم مذکور و فرایند مربوط نخست لازم است شرایط پذیرش شرکتها در بازار پایه فرابورس تشریح و سپس مزایای پذیرش و عرضه سهام شرکتها از طریق فرابورس ارائه شود و سرانجام موانع، الزامات و ملاحظات واگذاری و راهحل مطلوب ارائه شود.
الف) شرایط پذیرش در فرابورس
اهم شرایط پذیرش دو شرکت فرهنگی ورزشی استقلال و پرسپولیس در بازار پایه فرابورس بدین شرح است:
ü ماهیت حقوقی شرکت، سهامی عام باشد.
ü دعاوی دارای اثر با اهمیت بر صورتهای مالی، له یا علیه شرکت وجود نداشته باشد.
ü اظهارنظر حسابرس درخصوص آخرین صورتهای مالی حسابرسی شده، «مردود» یا «عدم اظهار نظر» نباشد.
ü آخرین صورتهای مالی شرکت باید مطابق مقررات قانونی، استانداردهای حسابداری و گزارشگری مالی و آییننامهها و دستورالعملهای اجرایی ابلاغ شده توسط سازمان تهیه شده باشد.
ü مطابق اظهارنظر حسابرس، از سیستم اطلاعات حسابداری (ازجمله حسابداری مالی و حسابداری بهای تمام شده) مطلوب و متناسب با فعالیت خود و شرایط پذیرش در فرابورس جهت افشاء مناسب اطلاعات برخوردار باشد.
با همه این اوصاف، امکان پذیرش شرکتهای با سرمایه حداقل یک میلیارد ریال، امکان پذیرش شرکتهای زیانده یا دارای زیان انباشته به شرط داشتن برنامه عملیاتی مناسب برای خروج از زیان و حتی شرکتهای سهامی خاص در بازار پایه فرابورس وجود دارد.[11]
ب) مزایای پذیرش در فرابورس
مواردی همچون امکان تأمین مالی آسان و ارزان، افزایش نقدشوندگی سهام، برخورداری از معافیت مالیات عملکرد تا 10 درصد (معافیت مالیات عملکرد 5 درصد بوده که در صورتی که در پایان دوره مالی به تأیید سازمان بورس و اوراق بهادار، حداقل 20 درصد سهام شناور آزاد داشته باشند، میزان بخشودگی مالیاتی 10 درصد خواهد بود)، معرفی شرکت به آحاد جامعه و افزایش اعتبار شرکت، کشف بازاری قیمت سهام و امکان توثیق سهام جهت اخذ تسهیلات بهعنوان مهمترین مزایای پذیرش شرکتها در فرابورس ایران بهشمار میروند.
همچنین ازجمله مزایای پذیرش در فرابورس برای سهامدار عمده میتوان به ارزیابی بهتر عملکرد مدیریت شرکت، دستیابی به معیاری برای مقایسه شرکت، ارتقای سیستمهای اطلاعات حسابداری و کنترل داخلی، افزایش میزان نظارت و کنترل سهامدار عمده و نیز بهبود ساختار مالی و اقتصادی و سلامت شرکت در نتیجه رعایت الزامات بورس اشاره کرد. بهعلاوه، نقدشوندگی بالا، کاهش ریسک سرمایهگذاری بهدلیل ارتقای شفافیت، برخورداری از مالیات نقل و انتقال به میزان نیمدرصد ارزش معامله در مقایسه با 4 درصد ارزش اسمی در خارج از بورس، نظارت بر فعالیت شرکتها و پاسخگویی بیشتر مدیران شرکت ازجمله مهمترین مزایای پذیرش شرکتها در فرابورس ایران است که نصیب سرمایهگذاران میشوند. مضاف بر این مواردی همچون نظارت بر عملکرد شرکتها، کنترل حجم نقدینگی، تجهیز پساندازها و منابع مالی کوچک برای طرحهای بزرگ، تقویت عوامل تولید و توسعه رقابت در اقتصاد کشور، افزایش شفافیت اطلاعاتی و مالیاتی، نظارت بر جریان تسهیلات بانکی و جلوگیری از رشد بیرویه معوقات بانکی و در کل رشد و توسعه اقتصادی کشور ازجمله مزیتهایی هستند که پذیرش شرکتها در فرابورس ایران برای اقتصاد کشور بههمراه دارد.
حال پرسش این است با توجه به شرایط پذیرش شرکتها در بازار فرابورس و مزایای عرضه سهام از این طریق، چرا حکم بودجه 1398 درخصوص این دو شرکت ورزشی اجرایی نشد؟
وزارت ورزش و جوانان از ابتدا معتقد بود واگذاری از این طریق شدنی نیست و موانع حقوقی وجود دارد که امکان واگذاری از این شیوه را ناممکن مینماید. لذا، در ادامه این گزارش، موانع واگذاری دو شرکت (باشگاه) تشریح میشوند. با اینحال، لازم است قبل از تشریح موانع واگذاری دو شرکت، شرح مختصری از مقررههای سابق و سناریوهای 15 سال گذشته درخصوص واگذاری این دو باشگاه در ضمن قوانین بودجه سنواتی و مصوبههای هیئت وزیران بررسی شود:
ü مصوبه هیئت وزیران سال 1383؛ واگذاری صددرصد (100 %) سهام شرکت فرهنگی ورزشی پیروزی (پرسپولیس) ـ سهامی عام ـ به روش مزایده مجاز است
ü مصوبه هیئت وزیران سال 1384؛ سازمان خصوصیسازی مکلف است در واگذاری سهام دولت در شرکت فرهنگی ـ ورزشی پیروزی (پرسپولیس) ـ سهامی عام ـ معادل بیست درصد (20 %) از سهام شرکت یادشده را براساس قیمت و شرایطیکه به برنده مزایده بلوک سهام در مرحله اول واگذاری واگذار خواهد شد، به هواداران باشگاه پیروزی(پرسپولیس) و عموم مردم با نظارت سازمان تربیت بدنی واگذار نماید و مراتب را به نحو یادشده در آگهی فروش سهام درج نماید.
ü مصوبه هیئت وزیران سال 1390؛ با توجه به تشکیل وزارت ورزش و جوانان و ضرورت حفظ سهم بخش دولتی در ورزش، شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی و باشگاههای فرهنگی ورزشی پیروزی (پرسپولیس) و استقلال، از گروه (1) بنگاهها و فعالیتهای اقتصادی موضوع ماده (2) قانون اجرای سیاستهای کلی اصل چهلوچهارم قانون اساسی به گروه (2) منتقل میگردند (یعنی اینکه 80 درصد از ارزش سهام این بنگاهها واگذار شوند و 20 درصد در اختیار دولت (وزارت ورزش و جوانان) باشد).
ü در قانون بودجه سال 1392 چنین آمده است؛ دولت مجاز است سهام خود در باشگاههای ورزشی ازجمله استقلال و پرسپولیس را با رعایت قوانین و مقررات از طریق بورس به بخشهای خصوصی و تعاونی واگذار و درآمد حاصل را به حساب عمومی ردیف 310502 واریز نماید.
ü قانون بودجه سال 1393 کل کشور مقرر داشت؛ در سال 1393 سهام باشگاههای فرهنگی و ورزشی دولتی از طریق مزایده و با رعایت قانون اجرای سیاستهای کلی اصل چهل و چهارم قانون اساسی واگذار میشود.
ü مصوبه هیئت وزیران مردادماه 1394؛ شرکتهای فرهنگی – ورزشی استقلال و پیروزی (پرسپولیس) از پیوست شماره (2) آییننامه اجرایی تشخیص، انطباق و طبقهبندی فعالیتها و بنگاههای اقتصادی با هر یک از سه گروه اقتصادی مطرح در ماده (2) قانون اصلاح موادی از قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و اجرای سیاستهای کلی اصل چهلوچهارم قانون اساسی خارج میشوند. (یعنی اینکه فعالیتهای این حوزه مشمول فعالیتهای فرهنگی است و هرگونه توسعه توسط بخش دولتی و غیردولتی و همچنین واگذاری به بخش غیردولتی در این حوزهها مطابق لایحه دولت و مصوبه مجلس خواهد بود.)
ü مصوبه هیئت وزیران آذرماه 1397؛ تصویبنامه شماره 67604/ت/52058هـ مورخ 28/5/1394 (فوقالذکر) لغو میشود.
ü پس از لغو مصوبه سال 1394 توسط هیئت وزیران، برداشت قانونگذار این بود که این دو بنگاه (باشگاه استقلال و پرسپولیس) با توجه به کارکردهای فرهنگی ـ اجتماعی و صراحت عنوان دو شرکت (شرکت فرهنگی ـ ورزشی استقلال و شرکت فرهنگی ـ ورزشی پرسپولیس) باید با مصوبه مجلس شورای اسلامی واگذار شوند. بر این اساس، نظر به تجربیات احکام و مقررههای گذشته درخصوص این دو باشگاه و نتایج شکستخورده واگذاری دیگر باشگاهها (ازجمله باشگاه راهآهن) از طریق سازمان خصوصیسازی حکم قانون بودجه سال 1398 مبنیبر واگذاری از طریق فرابورس تصویب شد.
موانع واگذاری دو شرکت
اهم موانع حقوقی مسیر واگذاری دو شرکت بهشرح ذیل است:
ü عدم شفافیت صورتهای مالی حسابرسی شده ازجمله داراییهای ثابت مشهود (عدم ثبت سند مالکیت ساختمان دفتر مرکزی و ورزشگاههای شهید درفشیفر و شهید مرغوبکار)[12] و نامشهود (عدم ثبت برند در همه مصادیق فعالیتی)؛
در این باره، سازمان خصوصیسازی اذعان دارد که هیچگونه دارایی مشهود و نامشهود متعلق یا در اختیار آنها (عمدتاً برند) در صورتهای مالی دو باشگاه ثبت نشده است، دو باشگاه فاقد هرگونه داراییهای ثبت شده هستند، از نظر ساختار مالی دارای اشکالاتی بوده و صورتهای مالی دارای اظهارنظر مشروط بوده (بر روی آخرین صورتهای مالی بندهای عدیدهای دارای شروط اظهارنظر (20 الی 30 بند شرط)هستند) و همچنین ذخایر لازم برای لحاظ بدهی و تعدیلات بابت این شروط در حسابها اعمال نشده است.
ü بدهیهای عمده (بدهیهای مالیاتی، مطالبات بازیکنان، کادر فنی و ...)، عدم تعیین تکلیف برخی از ادعاها علیه شرکتهای مزبور (از قبیل ادعای مالکیت برند در برخی مصادیق) و عدم وجود مستندات مالی مربوط به پرداختها و دریافتهای تجاری و غیرتجاری.
ü ساختار ثبتی و ماهیت حقوقی شرکت فرهنگی ـ ورزشی استقلال (بهعنوان شرکت سهامی خاص)؛ از این حیث که ساختار ثبتی و حقوقی بنگاههای قابل واگذاری از طریق فرابورس باید «سهامی عام» باشد (هرچند ساختار و ماهیت حقوقی این شرکت قابلیت اصلاح در حداکثر بازه زمانی دوماهه را دارد و مضافاً اینکه همانطور که قبلاً اشاره شده است با لحاظ نمودن برخی شرایط، شرکتهای سهامی خاص میتوانند در بازار دوم فرابورس پذیرش شوند).
ü در بخشی از صورتهای مالی حسابرسی شده آمده است؛ دو شرکت مذکور فاقد سیستم مناسب درخصوص تعیین بهای تمام شده فعالیتهای ورزشی خود میباشند و تفکیک و تخصیص درآمدها و هزینههای عملیاتی و هزینههای اداری و عمومی و تشکیلاتی نیز طبق استانداردهای حسابداری نبوده و فاقد مبانی منطقی است. بهعلاوه سیستم کنترلهای داخلی مناسب و کارامد جهت شناسایی و ثبت به موقع رویدادهای مالی و گردآوری اسناد و مدارک مربوط به بدهیها و بدهیهای احتمالی استقرار نیافته است. از طرفی در صورتهای مالی آمده است؛ بعضاً مشاهده شده است که تنظیم قراردادها بهگونهای است که اطمینان از ثبت درآمدها و هزینههای شناسایی شده طی سال بهطور کامل امکانپذیر نیست. همچنین در مواردی دریافتها و پرداختها و وصول بخشی از درآمدها و متعاقباً انجام هزینه یا ایجاد دارایی از محل درآمدهای مزبور بهطور مستقیم و خارج از سیستمهای بانکی انجام شده است.
ü بهعلاوه، در صورتهای مالی حسابرسی شده به موارد عدیدهای از تخطی قانونی دو شرکت از قوانین موضوعه گزارش شده است.
جمعبندی اینکه عدم شفافیت صورتهای مالی، وجود بندهای مشروط و فاقد اظهارنظر در صورتهای مالی، عدم ثبت همه داراییها و بدهیهای دو باشگاه، وجود بدهیهای عدیده بلاتکلیف، عدم تعیین تکلیف نهایی ادعاهای حقوقی به طرفیت دو شرکت، عدم تثبیت وضعیت مالکیت اموال و داراییهای منقول و غیرمنقول دو شرکت نظیر ساختمان مرکزی و ورزشگاههای تحت بهرهبرداری (فقدان سند ثبتی مالکیت ساختمانها و ورزشگاهها برای دو باشگاه با وجود مجوز هیئت وزیران مبنیبر انتقال مالکیت دو ورزشگاه به نام دو شرکت)، عدم ثبت اموال در دفاتر قانونی دو شرکت، عدم ثبت برند در همه مصادیق فعالیتی برای دو باشگاه، عدم تغییرات ثبت اساسنامه، سرمایه و سهامداران در اداره ثبت شرکتها و مؤسسات غیرتجاری، ثبت برند فعالیتی در برخی از حوزهها به نام اشخاص حقیقی بهجای شرکت ازجمله موانع سد راه واگذاری دو شرکت است و وزارت ورزش و جوانان بهعنوان متولی این دو باشگاه به سهم خود مسئول ایجاد این موانع بوده و مکلف بود طی این سالها و بهخصوص در6 ماه نخست سال 1398، شرایط پذیرش این دو شرکت را در بازار فرابورس فراهم کند (یعنی اینکه موانع واگذاری را برطرف نماید). هر چند از روز نخست وزارت ورزش و جوانان خواهان عرضه سهام و واگذاری دو شرکت از طریق برگزاری مزایده سازمان خصوصیسازی بودند، لکن این مهم قابل ذکر است که موانع مذکور، سد راه واگذاری هر دو مسیر بورسی و غیربورسی بوده و درصورت ادامه چنین شرایطی امکان واگذاری قانونی سهام دو باشگاه از طریق غیربورسی (سازمان خصوصیسازی) نیز وجود نخواهد داشت.
الزامات واگذاری
برای تحقق واگذاری دو شرکت شرایط و الزاماتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد؛ نخست لازم است وضعیت حقوقی دو شرکت از حیث قرارگیری در گروههای قابل واگذاری بررسی شود؛ در سال نخست ابلاغ قانون اجرای اصل چهلوچهارم قانون اساسی دو شرکت پرسپولس و استقلال در فهرست گروه (1) شرکتها قرار داشت یعنی این دو بنگاه یا به اصطلاح دو باشگاه باید 100 درصد سهام آنها به بخش غیردولتی واگذار شوند. لکن با تشکیل وزارت ورزش و جوانان در سال 1390، هیئت وزیران با استدلال ضرورت حفظ سهم بخش دولتی در ورزش این دو شرکت را در زمره گروه (2) واگذاریها (یعنی شرکتهایی که دولت میتواند 20 درصد از سهام آنها را عهدهدار باشد) قرار گرفتند. چهار سال پس از آن ـ و با وجود مصوبات مجلس در قوانین بودجه سال 1392 و سال 1393 درخصوص واگذاری دو باشگاه ـ هیئت وزیران در سال 1394، با درخواست وزارت امور اقتصاد و دارایی[13] مبنیبر خروج شرکتهای فرهنگی ـ ورزشی استقلال و پرسپولیس از گروههای مصرح در ماده (2) قانون اجرای سیاستهای کلی اصل چهلوچهارم قانون اساسی موافقت نمود. پس از این مصوبه، دیوان محاسبات کشور به دیوان عدالت اداری شکایت برده و خواستار ابطال تصویبنامه هیئت وزیران در این باره (خروج نام دو باشگاه از فهرست گروه (2)) شده است؛ لکن هیئت تخصصی دیوان عدالت اداری رأی به ابطال مصوبه هیئت وزیران نداد و اذعان داشته که مصوبه مورد شکایت، خلاف قانون و خارج از اختیار نبوده است و به نوعی بر فرهنگی بودن دو شرکت (باشگاه فرهنگی - ورزشی پرسپولیس و استقلال) صحه گذاشته است.
لذا، مطابق مفاد تبصره «2» از بند «ج» ماده (3) قانون اجرای سیاستهای کلی اصل چهلوچهارم قانون اساسی، «فعالیتهای حوزههای سلامت، آموزش و تحقیقات و فرهنگ مشمول این قانون نیست و هرگونه توسعه توسط بخشهای دولتی و غیردولتی و همچنین هرگونه واگذاری به بخش غیردولتی در این حوزهها مطابق لایحهای خواهد بود که ظرف مدت یکسال از ابلاغ این قانون به تصویب مجلس شورای اسلامی میرسد». بنابراین، نخستین الزام در این باره چنین میباشد که واگذاری دو شرکت صرفاً از طریق مصوبه و تصمیم مجلس قانونگذار امکانپذیر است.
دومین الزام حقوقی و کارشناسی برای واگذاری دو شرکت، افزایش سرمایه دو شرکت است به نحوی که امکان واگذاری از طریق فرابورس میسر باشد، در این باره مصوبه سال 1391 هیئت وزیران مبنیبر انتقال سند مالکیت مجموعههای ورزشی شهید درفشیفر و شهید مرغوبکار بهترتیب به شرکتهای فرهنگی ـ ورزشی پرسپولیس و استقلال جهت افزایش سرمایه آنها بوده و مطابق بهره مقرره، دو شرکت مکلف شدند نسبت به تجدید ارزیابیها و افزایش سرمایه اقدام کنند. با اینحال، تعارض منافع میان دو دستگاه (وزارت و شرکت) مانع تحقق این مهم و ثبت این اماکن بهعنوان داراییهای مشهود شده است.[14] لذا، در این باره لازم است، متولی این دو شرکت تا موعد واگذاری و تعیین تکلیف دو بنگاه مذکور، دستگاهی غیر از وزارت ورزش و جوانان باشد. تولیگری وزارت ورزش و جوانان (تجمیع و تمرکز مقام سیاستی، مقام اجرایی و مقام نظارتی) برای این دو باشگاه علاوه بر ایجاد مسئله فوق، چالشهای و شائبههای اجتماعی ازسوی هواداران دیگر باشگاهها را نیز بههمراه دارد و همچنین سبب انحراف تمرکز و توجه وزارت از دیگر ابعاد مهم ورزشی یعنی ورزش قهرمانی (ملی) و ورزش همگانی بهسوی مسائل حاشیهای دو باشگاه ورزشی استقلال و پرسپولیس شده است.
سومین الزام این است که نسبت به تعیین تکلیف قانونی حکم بند «پ» ماده (92) قانون برنامه ششم توسعه موضوع «نحوه تقسیم درآمدهای تبلیغاتی ناشی از پخش مسابقات ورزشی» اقدام شود. در این باره، لازم به توضیح اینکه محل اصلی تأمین اعتبارات مالی سازمان صدا و سیما بهعنوان مؤسسه دولتی، بودجه عمومی کشور بوده و درآمدهای ناشی از تبلیغات و آگهیهای بازرگانی بهعنوان درآمدهای اختصاصی به حساب خزانه عمومی کشور واریز شده تا از طریق ردیف بودجه سنواتی برای مصارف خاص و پیشبینی شده هزینه گردد. لذا، پیشبینی ردیف بودجهای ازسوی دولت (سازمان برنامه و بودجه) برای تحقق این مهم رافع این مسئله است.
چهارمین الزام، ثبت داراییهای نامشهود ازجمله ثبت همه مصادیق فعالیتی برند به نام دو باشگاه مذکور است؛ درحال حاضر همه مصادیق فعالیتی در بازار کسبوکار برای دو باشگاه ثبت نشده است یا بعضاً ثبت انحصاری نشده است و در برخی موارد، مصادیق فعالیتی به نام اشخاص حقیقی و مدیران سابق دو باشگاه ثبت شده است و ادعای مالکیت برند در برخی مصادیق ازسوی برخی اشخاص حقیقی وجود دارد.
آخرین الزام حقوقی و کارشناسی در اینباره، رفع شروط اظهارنظر درصورتهای مالی ازجمله تعیین تکلیف بدهیهای عمده (بدهیهای مالیاتی، مطالبات بازیکنان، کادر فنی و ...) و تضمین عدم ادعای حقوقی به طرفیت خریدار است.
ملاحظات
نظر به کارکردهای فرهنگی و اجتماعی دو باشگاه و اثرگذاری آنها در جامعه اکیداً ضروری است امکان بررسی صلاحیت اعضای هیئت مدیره باشگاههای واگذار شده، ازسوی وزارت ورزش و جوانان و دیگر نهادهای ذیربط بررسیکننده حدود صلاحیتهای عمومی، فراهم شود و اعضای هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت دارای سابقه محکومیت قطعی کیفری یا تخلفاتی مؤثر طبق قوانین و مقررات حاکم بر بازار اوراق بهادار یا سوءشهرت حرفهای نباشند (همانند آنچه که برای بانکهای غیردولتی انجام میشود.)
همچنین، ضروری است ممنوعیت فعالیت اعضای احزاب و تشکلهای سیاسی در هر یک از ارکان دو باشگاه فرهنگی ـ ورزشی مذکور مورد توجه قرار گیرد.
جمعبندی و پیشنهاد
بدون فراهم شدن زیرساختهای درآمدزایی باشگاهها و رفع موانع مذکور در این گزارش، واگذاری (بورسی یا غیربورسی) نمیتواند ضامن موفقیت خصوصیسازی در ورزش حرفهای کشور باشد. مادامی که بسیاری از ضوابط حقوقی و قانونی نظام باشگاهداری تدوین نشده است، موضوع واگذاری و خصوصیسازی دو باشگاه ورزشی صرفاً رهاسازی آنها تلقی میشود؛ برای مثال درحال حاضر موضوع حِرف و مشاغل ورزش حرفهای و ضوابط بیمهای و مالیاتی مشخص و مدونی وجود ندارد، چرایی واگذاری این دو باشگاه به بخش خصوصی و استقلال آنها از حمایتهای دولتی و وابسته بودن سایر باشگاههای رقیب به صنایع بزرگ دولتی و ارتزاق آنها از این محل (نفت، پتروشیمی، فولاد و صنایع معدنی) مورد تأمل جدی است.
فقدان زیرساختهای درآمدزا برای باشگاهها از جمله عدم بهرهمندی آنها از درآمدهای ناشی از پخش مسابقات ورزشی که ناشی از دولتی اداره شدن صدا و سیما و انحصار پخش برنامههای تصویری نیز مسئلهای است که به این خصوصیسازی دو باشگاه گره خورده است. لذا، واگذاری یا خصوصیسازی دو باشگاه بزرگ ورزشی کشور، تنها بخشی از این مسئله مهم میباشد و لازم است این موضوع در کنار سایر ابعاد مربوط به صورت یک مجموعه حقوقی مدون به تصویب نهاد قانونگذاری کشور برسد. مع هذا، این نیز به سرانجام نخواهد رسید مگر آنکه دولت یک گام برداشته و به واگذاری باشگاهها اقدام کند و قانونگذار نیز یک گام بردارد و نسبت به تسهیل شرایط و بسترسازی فعالیت اقتصادی باشگاهها و نظام باشگاهداری ورزش حرفهای کشور اقدام نماید. از اینرو، پیشنهاد میشود در مرحله اول کلیه زیرساختهای مرتبط با درآمدزایی در درجه اولویت قرار گیرد و سپس به خصوصیسازی و واگذاری باشگاهها اقدام شود. زیرساختها شامل: قوانین نظام باشگاهداری حرفهای، قانون حق پخش، قانون کپی رایت (مالکیت معنوی)، واگذاری استادیومها به باشگاهها به صورت بلندمدت میباشد.
با اینحال، مشروط به رفع موانع مذکور در این گزارش، دو پیشنهاد در راستای واگذاری باشگاهها ارائه میشود: پیشنهاد نخست، حذف عبارت «و باقی سهام بهصورت خرد» از حکم بند «هـ» تبصره «2» قانون بودجه 1398 میباشد[15] و دوم اینکه، در مقطع کنونی و با اقتضائات موجود «واگذاری بخشی از سهام دو باشگاه (داراییهای نامشهود یا اصطلاحاً برند دو باشگاه)» از طریق فرابورس ـ بازار دارایی فکری ـ به نسبت 80 درصد به شرکتهای سهامی عام دارای حداقل ده هزار سهامدار بهصورت بلوکی و باقی سهام بهصورت خرد به هواداران (در قالب شرکت تعاونی سهامی عام) عرضه شود.
در غیر اینصورت، واگذاری به روش «پیمان مدیریت» (حفظ مالکیت دولت)[16] از طریق مزایده عمومی سازمان خصوصیسازی پیشنهاد میشود.
مطلب حائز اهمیت دیگر این است برای جلوگیری از حاشیهها و هجمههای وارده بر دولت توسط ورزشدوستان و به ویژه هواداران باشگاههای ورزشی شهرستانی، لازم است که تا واگذاری هر دو باشگاه، مسئولیت هر دو باشگاه پرسپولیس و استقلال توسط هیأت دولت از وزارت ورزش و جوانان گرفته شود و به وزارت اقتصاد و دارایی واگذار شود. ضمناً بند (1) ماده 18 قانون اجرای سیاستهای کلی اصل چهل و چهارم (44) قانون اساسی اذعان دارد که «کلیه حقوق مرتبط با اعمال مالکیت بنگاهها به وزارت اقتصاد و دارایی منتقل میشود». همچنین بند (ب) ماده 19 قانون فوقالذکر اظهار دارد که «بازسازی ساختاری: در مواردی که مقدمات واگذاری بنگاه فراهم نباشد ولی با انجام امور ساختاری بنگاه قابل واگذاری میشود، وزارت امور اقتصاد و دارایی در چارچوبی که شرایط واگذاری مشخص میکند، بنگاه را حداکثر ظرف یک سال بازسازی ساختاری نماید. دوره بازسازی ساختاری در موارد خاص قابل تمدید است.»
پیوست: جزئیات درآمد باشگاههای فوتبال از جامجهانی
حضور تیم ملی فوتبال ایران در بیست و یکمین دوره رقابتهای جامجهانی نه تنها باعث درآمد بالای فدراسیون شد بلکه برای باشگاههایی هم که در تیم ملی سهمیه داشتند درآمدزایی داشته است. تیم ملی فوتبال ایران درحالی به کار خود در بیست و یکمین دوره رقابت های جام جهانی پایان داد که برخی باشگاهها به خاطر حضور بازیکنانشان در تیم ملی عایدی خوبی داشتند. این در حالی بود که اظهار نظرها و اخبار متفاوتی در مورد چگونگی و میزان درآمد باشگاهها مطرح شده است.
ازسوی دیگر، در طی سالهای گذشته، باشگاههای فوتبال به فیفا انتقاد داشتند که بازیکنانشان در طول سال به دفعات باید در اختیار تیم ملی قرار بگیرند و در زمان برگزاری جام جهانی، نزدیک به ۲ ماه در اختیار فدراسیون باشند. اما در حالی که در آن مدت حقوق و دستمزدشان را باشگاه پرداخت میکند. این اعتراضات به حدی رسید که اتحادیه باشگاههای اروپا از طرف همه باشگاههای حاضر در جام جهانی و فیفا به این توافق رسیدند که بخشی از درآمدهای حاصله فیفا از محل جام جهانی، به باشگاههایی که در آن جام بازیکن دارند، برسد.
جام جهانی ۲۰۱۰، فیفا ۴۰ میلیون دلار به این برنامه اختصاص داد. این میزان در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل به ۷۰ میلیون دلار رسید و با رشدی چشمگیر (به لطف حق پخش تلویزیونی) در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه به ۲۰۹ میلیون دلار رسید. این پول به باشگاههایی میرسد که طی ۲ سال آخر منتهی به جام جهانی، بازیکنی داشتهاند که در جام جهانی بازی کرده است. شاید همینجاست که بسیاری از رسانههای ایرانی اعداد را اشتباه محاسبه کردهاند و سهم هر بازیکن را بسته به باشگاهی که حین جام جهانی در آن بوده در نظر گرفتهاند. مثلاً اگر بازیکنی ۲ سال پیش در باشگاهی بازی میکرد و سال منتج به جام جهانی در باشگاهی دیگر توپ میزد، هر دو باشگاه از این پول سهم دارند.
نحوه محاسبه به این ترتیب است؛
الف: در جام جهانی ۳۲ تیمی (تا قبل از جام جهانی ۲۰۲۶ که ۴۸ تیمی خواهد شد) ۷۳۶ بازیکن (هر تیم ۲۳ نفر) وجود دارد. با محاسبه زمانی حضور تیمهایی که در مرحله گروهی و بعد از آن در سایر مراحل حذف میشوند باشگاهها بابت هر بازیکن – روز، ۸۵۳۰ دلار از فیفا دریافت میکنند. در نظر داشته باشید تعداد روزهای مد نظر فیفا از دو هفته مانده به بازی افتتاحیه آغاز و تا یک روز بعد از آخرین بازی تیم ملی هر بازیکن در جام جهانی محاسبه میشود. یعنی ایران که در مرحله گروهی حذف شده ۲۶ روز از فیفا پول میگیرد.
ب: این که بازیکنها در دو سال منتهی به جام جهانی در کدام باشگاه بازی میکردند، مهم است. مانند جدول زیر: جولای تا سپتامبر ۲۰۱۶ (۱۰ تیر تا ۸ مهر ۱۳۹۵)
اکتبر تا دسامبر ۲۰۱۶ (۹ مهر تا ۱۰ دی ۱۳۹۵)
ژانویه تا مارچ ۲۰۱۷ (۱۱ دی ۱۳۹۵ تا ۱۱ فروردین ۱۳۹۶)
آوریل تا جون ۲۰۱۷ (۱۲ فروردین تا ۹ خرداد ۱۳۹۶)
یکسوم از کل درآمد مربوط به هر بازیکن:
جولای تا سپتامبر ۲۰۱۶ (۱۰ تیر تا ۸ مهر ۱۳۹۶)
اکتبر تا دسامبر ۲۰۱۶ (۹ مهر تا ۱۰ دی ۱۳۹۶)
ژانویه تا مارچ ۲۰۱۷ (۱۱ دی ۱۳۹۵ تا ۱۱ فروردین ۱۳۹۷)
آوریل تا می ۲۰۱۷ (۱۲ فروردین تا ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷)
یکسوم از کل درآمد مربوط به هر بازیکن
جون تا جولای ۲۰۱۷ (۱۰ خرداد تا ۱۰ تیر ۱۳۹۷)
یکسوم از کل درآمد مربوط به هر بازیکن
به طور ساده، باشگاهی که بازیکنش را ۲ سال است در اختیار دارد و در جام جهانی حاضر است، کل مبلغ مربوطه را میگیرد، باشگاهی که بازیکنش یک فصل آخر جام جهانی برایش توپ زده دوسوم را میگیرد و باشگاهی که فصل ماقبل منتهی به جام جهانی بازیکنی در جام جهانی داشته یکسوم را دریافت میکند.
مثال :
مثالی که خود فیفا برای درک بهتر نحوه محاسبه زده به این شرح است: بازیکن x به تیم ملی A دعوت شده تا در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه بازی کند. بازیکن x در زمان جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه با باشگاه y قرارداد دارد. بازیکن x در جولای ۲۰۱۷ از باشگاه z به باشگاه y پیوسته است.
تیم ملی A در یکچهارم نهایی جام جهانی روسیه حذف میشود. یعنی از دو هفته مانده به جام جهانی تا فردای آخرین بازیاش، مجموعا ۳۹ روز به همراه تیم ملی A بوده. ۳۹ روز ضرب در ۸۵۳۰ دلار میشود ۳۳۲ هزار و ۶۷۰ دلار سهم این بازیکن که فیفا پرداخت میکند.
این پول باید بین باشگاههای y و z تقسیم شود. باشگاه y دو سوم رقم مذکور و باشگاه z یک سوم آن را میگیرد.
بازیکنان تیم ملی ایران بازیکن چه باشگاههایی هستند؟
نمودار (1) نشان میدهد سهم هر باشگاه از حضور ایران در جام جهانی روسیه چند نفر است.
نمودار 1. آخرین باشگاههای بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران قبل از حضور در جام جهانی روسیه-2018
نکته اما اینجاست که اینها آخرین باشگاههای بازیکنان تیم ملی ایران در جام جهانی هستند. بسیاری از این بازیکنان سابقا در باشگاههای دیگری بازی میکردند. یکسوم از سهمی که مهدی طارمی و رامین رضاییان دارند به حساب باشگاه پرسپولیس واریز خواهد شد.
سهم باشگاههای ایرانی
با توجه به تعداد بازیکنان شاغل لیگ ایران در تیم ملی که در جام جهانی روسیه حاضر بودند به اضافه بازیکنانی که در دو سال اخیر مدتی را در لیگ ایران گذراندهاند، باشگاههای ایرانی میتوانند مجموعا ۲ میلیون و ۵۲۴ هزار دلار از فیفا دریافت کنند. این مبلغ، ایران را در رتبه بیستم درآمدها در بین کشورهای حاضر در جام جهانی گذاشته است. در ۲ سال گذشته باشگاههای ۵۳ کشور مختلف حداقل یک بازیکن در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه داشتهاند. رتبه اول در اختیار انگلیس قرار دارد. تعداد زیادی از بازیکنان حاضر در جام جهانی نه فقط در لیگ برتر، که در لیگ قهرمانی انگلیس (یک دسته پایینتر از لیگ برتر) شاغل هستند. به همین خاطر باشگاههای انگلیسی مجموعا نزدیک به ۳۷ میلیون دلار دریافت خواهند کرد.
جالب است که با توجه به تعداد کم لژیونرهای عربستان سعودی و حضور بیشتر بازیکنان تیم ملی این کشور در لیگ عربستان، این کشور در بین ۱۰ کشور پردرآمد جام جهانی در «برنامه منافع باشگاههای فیفا» قرار دارد.
استقلال، منتفعترین باشگاه ایرانی
استقلال با داشتن ۴ بازیکن در جام جهانی، بیشترین درآمد را در بین باشگاههای ایرانی از سوی فیفا دارد. پرسپولیس اگرچه ۲ بازیکن در جام جهانی داشت، با توجه به حضور بازیکنانی دیگر در فصل قبل به درآمد ۷۳۴ هزار دلاری رسید. تیم پدیده نیز به خاطر حضور خانزاده در روسیه منتفع شد. خانزاده دو فصل پیش برای سیاهجامگان توپ میزد. به همین خاطر سیاهجامگان نیز حدود ۸۷ هزار دلار از فیفا دریافت میکند.
قطعاً یکی از مشکلات فدراسیون فوتبال ایران، دریافت این پولها از فیفاست که با توجه به وضع مجدد تحریمها از سوی امریکا، دریافت آن دشوار به نظر میرسد. نرخ ارز نیز از دیگر مشکلات باشگاهها خواهد بود. با توجه به مشکلات خرید و فروش ارز و نرخهای متفاوت در ایران، باید دید باشگاهها چه راهکاری برای تبدیل این مبالغ پیدا میکنند.
با توجه به اینکه، باشگاههای پرسپولیس و استقلال بدهیهای ارزی زیادی دارند، شاید بهتر باشد بدون دریافت این پول، آن را مستقیماً به طلبکاران ارزی خود پرداخت کنند تا اینکه یک بار در ایران به قیمت دلار دولتی (۴۲۰۰ تومان) بفروشند و سپس برای پرداخت بدهیها با نرخهایی بالاتر ارز تأمین کنند.»
انتهای پیام