/قرمز؛ رنگ بی‌تفاوتی زنجانی‌ها/

لنگرِ کرونای کنگر خورده را بالا بکشید

وقتی هنوز سر و صدای زیادی به پا نکرده بود، همگان بر این باور بودیم که او هم روزگار مدیدی در نزدمان نخواهد ماند ولی تا به امروز پافشاری کرده و ما را به عادت حضورش دعوت می‌کند.

شاید اگر از قدیمی‌ها درباره خاطرات روزهای گذشته بپرسیم، تجربه‌های تلخ و شیرینی را بازگو کنند که بی‌درنگ همه نسل‌ها این خاطرات را تجربه نکنند. شیوع طاعون، وبا، قحطی، جنگ جهانی، دفاع‌مقدس و ...، از جمله رخدادهایی است که گذشتگان ما در دفتر خاطرات‌شان از آن یاد کرده‌اند و امروز دفاتر خاطرات نسل حاضر، بار دیگر مجبور است خاطرات مشابه نسل گذشته را ثبت کند.

«کرونا» با وجود اینکه چندین ماه است که مهمان ما و سایر کشورهای دنیا است، اما به واسطه نوع درگیری که انسان‌ها با این ویروس دارند، کماکان باید آن را به لحاظ دستوری داخل گیومه بگذاریم تا یادمان نرود که این ویروس همان خاطره‌ای است که چند دهه بعد، نسل‌هایی که هنوز چشم به جهان نگشوده‌اند، از آن به عنوان یکی از مهم‌ترین دغدغه نسل کنونی یاد خواهند کرد.

کرونا، ویروسی است که توانست بعد از گذشته نزدیک به چهار ماه، رکورد پرکاربردترین واژگان دنیا را از آن خود کرده و با اختلاف فاحش در صدر قرار گیرد. امروز کافی است این واژه را در آدرس‌بار مرورگرها ثبت کنید، بلافاصله صدها هزار صفحه در وصف این ویروس ناخوانده باز می‌شود که هر کدام از این صفحات، بیانگر حال و هوای انسان‌هایی است که به طرق مختلف با آن دست به گریبان بوده‌اند.

کرونا؛ آنی که جانی می‌گیرد و نانی

وقتی قرار است در روزگاری که به دلیل مشکلات اقتصادی، «نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود» سعدی را به «بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین» حافظ ترجیح دهی، حضور کرونا می‌تواند به نمونه عینی «سه پلشت آید و زن زاید و مهمان عزیزی برسد» باشد؛ اما این مهمان که به هیچوجه هم حبیب خدا نیست، به یک نگاه، هم نان سفره رنج‌بردگان را می‌بُرد و هم جانی را می‌ستاند.

کرونا که آمد، پدر خانه‌نشین شد؛ پدر که خانه‌نشین شد، گنج کوچک خانواده‌های ایرانی که نام دهک پایین بر سردر خانه آن‌ها نقش بسته است، با رنج پدر از دل سنگ آذرین بیرون نیامد. کرونا که آمد، بسیاری از اوقات نیازی نبود به آمار کشته‌شدگان این ویروس اهمیت دهیم، چرا که پدرانی بودند که به کرونا جان ندادند اما هر روز شاهد جان دادن آمال فرزندان‌شان بودند.

اگر جنگ را آفت دنیای امروز انسان‌ها برای قدرت‌طلبی بدانیم، کرونا آفتی است که دنباله‌رو همان قدرت‌طلبی آدمی است؛ چرا که اگر به لحاظ جایگاه اجتماعی، فرد قدرتمندی باشی و به لحاظ مالی جزو از ما بهتران باشی، کرونا کاری از پیش نخواهد برد، چون به اندازه‌ای داری که نیازی به شکستن قرنطینه برای به دست آوردن یک لقمه نان حلال برای خانواده‌ات نباشی.

پذیرایی دیرهنگام زنجانی‌ها از کرونا

اواسط بهمن‌ماه پارسال بود که کرونا کم‌کم بر سر زبان‌ها افتاد و دیری نپایید که در یک چشم بر هم زدن، عزیزدردانه منفور کره زمین شد؛ او که بی‌دعوت آمده بود، حالا دیگر خود را میزبان این کره خاکی می‌دانست و هر روز به آمار افتخارآفرینی‌هایش می‌افزود، گویی عزیزکرده‌ای لوس است که همه ما باید نازش را بکشیم تا شاید دلش به رحم آمده و در این وانفسا با ما کاری نداشته باشد.

زنجانی‌ها جزو سه استان انتهای جدول بودند که دعوتنامه خود را دیرهنگام برای کرونا فرستادند، به همین خاطر رنگ سفید تا چند روز که شاهد گرد و خاک کردن این ویروس در کشور بودیم، همچون مدال افتخاری بر سینه مردم زنجان نقش بسته بود و همین موضوع باعث شد تا مسئولان امر به فکر تامین تجهیزات‌شان برای مقابله با این مهمان ناخوانده باشند.

زنجانی‌ها تا چند روز از حضور رسمی کرونا در ایران، روسفید ماندند اما به هر حال اولین نشانه‌های حضور این ویروس – نه از سوی خود زنجانی‌ها – کم‌کم پدیدار شد تا این استان نیز به تناوب آماری که از ابتلای بیماران دارد، رنگی متناسب با وضعیت دوران کرونایی به خود بگیرد، رنگی که بی‌تردید با صبغه‌ای که مردم این استان داشتند، دور از انتظار بود که به رنگ قرمز تغییر زنگ دهد.

قرنطینه؛ مرهمی برای التیام روزهای کرونایی

وقتی کرونا هیچ رنگ سفیدی برای کشور باقی نگذاشت، زنجانی‌ها باز هم جزو استان‌هایی بودند که اجازه ندادند این مهمان ناخوانده صورت‌شان را سرخ کند، هر چند کرونا نیز در این مدت بیکار ننشست و گرد و خاکی هر چند ناچیز به راه انداخت اما به نظر می‌رسید، نمی‌تواند از پس مردم این استان که همواره در برابر ناهنجاری‌ها مثل کوه ایستادگی می‌کردند، برآید.

قرنطینه یا همان «در خانه بمانیم» خودمان، رعایت فاصله اجتماعی، اجتناب از ترددهای غیرضروری در شهر و ... همه حاکی از آن است که کرونا شوخی‌بردار نیست و به همین خاطر زنجانی‌ها جزو مردمانی بودند که این موضوع را به جد رعایت کردند و همین مسئله باعث شد تا آماری که در روزهای پایانی سال گذشته در راستای ابتلایان به ویروس کرونا ارائه می‌شد، آمار پایین‌ترین نسبت به سایر استان‌ها بود.

وقتی اینفوگرافی کرونایی استان‌ها را مرور می‌کردیم، از اینکه زنجان هنوز رنگ قرمز به خود نگرفته بود، ابراز خرسندی می‌کردیم و این خود حاکی از آن بود که مردم این استان قرار نیست از آنچه که به عنوان پروتکل بهداشتی یاد می‌شود، تخطی کنند و از قرار معلوم این روند تا پایان سال گذشته ادامه پیدا کرد، غافل از اینکه فراموش کرده بودیم «جوجه را آخر پاییز می‌شمارند».

خوش‌سفری کار دست زنجانی‌ها داد

تحویل سال که شد، گویی حول حالنای دیگری برای زنجانی‌ها رقم خورد. مردم زنجان که صبغه درخشانی در خالی کردن شهرشان در ایام نوروز داشتند، با اینکه شهر را خالی نکردند اما درصدی از گشت و گذارهای‌شان کاسته نشد و این آغاز به صدا درآمدن «کرنای کر کننده کرونا» بود، کرنایی که امروز بعد از گذشته ۵۰ روز از سال جدید به جرأت می‌توان گفت که رنگ زنجان دیگر سفید، زرد و ... نیست، فقط قرمز!

وقتی قرار شد؛ دید و بازدیدهای نوروزی را کنار بگذاریم، آن‌هایی که این پروتکل را رعایت کردند، مجبور بودند گوش فرزندشان را بگیرند تا صدای هیاهوی مهمانان همسایه بغلی به گوشش نرسد. وقتی دید و بازدیدها در تماس‌های تلفنی خلاصه شد، وجود ده‌ها جفت کفش پشت در همسایه بغلی، تردیدی ایجاد می‌کرد که تحمل این‌همه پروتکل بهداشتی فقط بر عهده عده‌ای خاص است.

همه راه‌ها در روز سیزده‌بدر مسدود شد تا طبیعت پذیرای کسی نباشد، غافل از اینکه زنجانی‌ها امسال به جای سیزده‌بدر که تقریبا روز بارانی بود، روز پانزدهم فروردین را جایگزین کرده بودند. تصاویر ورودی‌های زنجان در عصر سومین جمعه فروردین، تصاویر دردناکی بود، به‌ویژه برای کسانی که قرنطینه را به احترام کادر درمانی و سلامتی سایر هم‌وطنان، حفظ کرده و عیدی متفاوت را تجربه کردند.

قرمز؛ رنگ بی‌تفاوتی زنجانی‌ها

نزدیک به سه ماه از حضور جدی کرونا در ایران می‌گذرد. خدا می‌داند در طول این سه ماه، بر خانواده‌هایی که صورت خود را با سیلی سرخ می‌کردند، چه گذشته و این روند با قرمز ماندن وضعیت کرونا تداوم دارد. بی‌تردید نمی‌توان از کارگر روزمزدی که قرنطینه را شکسته و بیرون آمده است، بپرسیم چرا قرنطینه را شکسته‌ای؟ شاید خیلی‌ها شرایط او را داشته و حاضرند به استقبال کرونا بروند.

پدربزرگم سکه‌ای در دستم گذاشت و گفت: این سکه، حال و روز این روزهای مردم این شهر است. گفتم سکه دو رو دارد، در حالی که حال و روز مردمان این شهر همه مثل هم است. گفت: اشتباه نکن. یک روی این سکه خانواده‌هایی را می‌بینم که بساط بیرون رفتن‌شان را آماده کرده‌اند تا به همراه چند تن از اقوام، خود را به دل طبیعت سپرده و حال و هوایی تازه کنند.

روی دیگر سکه، پزشکان، پرستاران، کارگران روزمزد، مغازه‌دارانی که برای اجناس فروخته نشده چک کشیده‌اند و ... را می‌بینی که دغدغه‌ای به جز تفریح در روزهای کرونایی در سر می‌پرورانند و هر چقدر که بخواهی نمی‌توانی این دو گروه را مثل هم بدانی. پدربزرگم حق داشت. این روزها رنگ زنجان کاملا قرمز است، رنگی که بی‌تفاوتی زنجانی‌ها را به شرایط کنونی جامعه نشان می‌دهد.

ای کاش می‌شد لنگر کرونای کنگرخورده را از ساحل نداشته زنجان بالا کشیده و به این روزهای بی‌تفاوتی برای برخی و سخت برای آن‌هایی که منتظر خلوت شدن بیمارستان‌ها، باز شدن مراکز آموزشی، دیدار با پدر و مادر و ... هستند، پایان داد. تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها، اماکن ورزشی و بدتر از همه، پدران روزمزدی که برای گذران زندگی، شرمنده خانواده‌های خود هستند، به ما گوشزد می‌کند که این روزها شعورمندانه زندگی کردن، کار سختی نیست.

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ / ۰۹:۳۲
  • دسته‌بندی: زنجان
  • کد خبر: 99022114643
  • خبرنگار : 50159