به گزارش ایسنا، فرزین پورمحبی - طنزپرداز - در پی درگذشت نجف دریابندری، نویسنده و مترجم پیشکسوت، نگاهی داشته به این کتاب که متن آن در پی میآید:
«بهمناسبت کوچ نجف دریابندری به عالم ناز
عصر «گوگل سرچ» و «ویکیپدیا» علیرغم همه مزایایی که دارد معایبی هم دارد؛ یکی از آنها این است که وقتی رویدادی با موضوع خاصی سوژه شد همه اظهارنظرات در آن رابطه از دم، هماهنگ و یکپارچه میشوند! یعنی فقط کافی است یکی از دهها نظرات درباره آن سوژه را بخوانی و از خیر بقیهشان که «کپی پیست» همان هستند بگذری و در حسرت از دست دادن چیزی هم نمانی! بعد از کوچ عزیز دلی همچون «نجف دریابندری بزرگ» به عالم ناز، تقریبا چنین اتفاقی افتاد... چراکه در یادنامهها و گرامیداشتهای منتشرشده در سوگ این نویسنده کمتر به شاهکار طنز این مترجم بزرگ اشاره شد؛ اثری بهنام «چنین کنند بزرگان».
به مناسبت فقدان این بزرگ از دسترفته نگاهی به این کتاب میاندازیم.
«چنین کنند بزرگان» یکی از آن ترجمههای حاشیهای است مانند ترجمههای «ذبیح الله منصوری» و «رضا همراه» که هنوز معلوم نشده این بزرگان بالاخره آثارشان را ترجمه کردهاند یا اقتباس! ما در همین جا با کسب اجازه از بزرگان ادب و فرهنگ، یک سبک نویسندگی جدیدی با عنوان «ترجمه اقتباسی» ابداع میکنیم و این لقب را به افرادی از این دست همچون «نجف دریابندری» نسبت میدهیم؛ نوش جانشان!
البته چیزی که ترجمه متن «ویل کاپی» را خاص میکند فقط حذف و اضافات عجیب و دخل و تصرفات جالب در متن اصلی نیست (همانگونه که خود مترجم هم در مقدمه به اعمال سلیقه شخصی و زیرپاگذاشتن اصل امانت در ترجمه و اصولا عدم پایبندی به هر اصل دیگری و همچنین تغییر نام کتاب بدون ضرورت خاص اعتراف میکند!) بلکه زبان خاص طنز این کتاب آن را بهعنوان یکی از شاخصترین آثار طنز چه به لحاظ زبان و فرم و چه به لحاظ محتوا و نکات نغزی که رندانه در پانویس کتاب ذکر شدهاند، شاخص میکند.
این کتاب روایت زندگی چند شخصیت بزرگ تاریخی به زبان طنز است که تلفیق جالبی از واقعیت و نگاه طنزآلود نویسنده به داستان زندگی آنهاست. این ترکیب در کنار ترجمه دلبخواهانه و البته هوشمندانه نجف دریابندری به یک اثر طنز آموزشی تبدیل شده است!
بیشتر بزرگان این کتاب از شخصیتهای خونخوار تاریخی هستند اما شکل روایت به گونهای است که علیرغم شرح قساوت، کشت و کشتار و شکنجه دادن آنها، نه تنها ذهن خواننده معذب و مکدر نمیشود بلکه با خنده و علاقه، تمامی نقاط وحشتناک و خونین تاریخ را پیگیر میشود! البته این خنده پس از مدتی به تفکر و اندیشه در خصوص انسان و بیرحمیها و خوهای پستتر از حیوانی در وجود او تبدیل میشود! در اصل ذات طنز نیز همین است؛ خنده توام با اندیشه و توجه ویژه به انسانهایی که بویی از انسانیت نبردهاند!
در زیر و بهعنوان حسن ختام چند عبارت از توصیف نحوه قتل عام در فصل مربوط به اسکندر را از این کتاب را میآوریم تا ببینید چگونه میتوان با زبان طنز خونینترین فجایع را طوری نشان داد که ضمن دور کردن خوانندگان از فضایی سیاه و خوفناک، آنها را در عین حال با لبخندی به غور و تفکر در فلسفه این کشت و کشتارهای بیسرانجام واداشت. روح نجف دریابندری خندان با این چنین آثاری درخشان.
- اسکندر مقدونی به اسکندر کبیر معروف است چون بیش از بقیه اسکندرها آدم کشت!
- روزی اسکندر با کسی که او را دوست نداشت به لب پرتگاه رفت. ناگهان مردم جسد آن فرد را ته دره پیدا کردند. البته اینکه اسکندر او را هل داده، سهلترین نتیجهای است که میتوان از آن قضیه گرفت!
- اسکندر یک بار سیزده نفر را اعدام کرد چون برخلاف نظر اسکندر اعتقاد داشتند: «او نمیتواند زاده یک مار باشد»! مسلما اگر آنها خوب فکرش را میکردند این حرف را نمیزدند! بیشتر اتفاقات بدی که برای آدم پیش میآید از بیفکری است!
- اسکندر همین که زیرنظر ارسطو کتاب «اخلاق نیکوماخوس» را تمام کرد شروع کرد به آدم کشتن! او با کشتن تراسیها و ایلیریها تمرینهای این کتاب را دوره کرد!
- آسیا برای اسکندر آمد داشت، چون توانست کلی هم در آنجا آدم بکشد!
- اسکندر اسیرانش را یا شکنجه میداد یا آنها را میکشت و از همه بدتر اینکه آنها را مجبور میکرد زبان یونانی یاد بگیرند!
- اسکندر بهندرت دوستانش را میکشت و اگر هم میکشت کلی برایشان گریه میکرد!»
انتهای پیام