گفت‌وگو با محمد قاسم‌زاده

کرونا چطور داستان می‌شود؟

محمد قاسم‌زاده این روزها را انزوای اجباری می‌داند که برای هر فردی یک خلوت پراضطراب است. او همچنین معتقد است کرونا باعث خلق آثار ادبی می‌شود، اما نویسنده‌ها نباید به سرعت سراغ آن بروند.

 این نویسنده در گفت‌وگو با ایسنا، درباره حال و هوایش در این ‌روزهای کرونایی گفت: بیرون نرفتن از خانه برایم چیز عجیبی نیست؛ در واقع به بیرون نرفتن عادت دارم. اما موضوع کرونا یک انزوای اجباری است. وقتی آدم آزاد است و می‌تواند بیرون برود ولی نمی‌رود، یک خلوت اختیاری است؛ اما ماندن در خانه به خاطر کرونا یک انزوای اجباری است و تجربیات ما در این زمینه بسیار اندک است.

 او سپس گفت: اپیدمی‌ای به این گستردگی را حدود ۱۰۵ سال پیش داشتیم، بیماری وبا که  نصف جمعیت ایران را از بین برد. حتی آلبر کامو در کتاب «طاعون» از قول دکتر ریو به وبای ایران اشاره می‌کند. قاعدتا این بیماری‌ها یک خلوت پراضطراب را برای هر فردی به وجود می‌آورد.

قاسم‌زاده خاطرنشان کرد: زمانی که فردی سرطان می‌گیرد، دوستان و آشنایانش به ملاقات او می‌روند و اظهار محبت می‌کنند، اما در بیماری‌هایی مانند کووید ۱۹ یا وبا فرد تنها می‌شود. این‌ها تجربیاتی است که نویسنده‌های معروف به آن‌ها پرداخته و توانسته‌اند آن‌ها را بشکافند؛ مانند دانیل دفو در «یادداشت‌های سال‌ طاعون»، کامو در  «طاعون» و ژوزه ساراماگو در «کوری». ما این تجربه‌ را نداریم و باید آرام آرام در خلوت‌مان به آن فکر کنیم. ماجرای دهشتناکی است؛ جهان درگیر این ماجرا است و پایان آن نیز مشخص نیست.  قاعدتا یک انزوا و خلوت پر از دغدغه و ناآرام داریم؛ وقتی فرد در خانه می‌ماند به نوعی در امان است ولی اخبار را می‌شنود و متوجه می‌شود وضع خیلی خراب است. نمی‌توانید بدون دغدغه اوقات‌تان را در این روزها سر کنید.

نویسنده «گفتا من آن ترنجم» درباره این‌که آیا این تلخی‌ها و اوضاع بد به مرور منجر به خلق آثار ادبی می‌شود، گفت: مسلما کرونا باعث خلق آثار ادبی می‌شود، اما این‌که شاهکاری از دل آن بیرون بیاید، به این بستگی دارد که نویسنده‌ها به سرعت سراغ آن نروند. به طور مثال می‌گویم تم داستان «چیدن باد» در سال ۱۳۷۸ به ذهن من رسید. تا سال ۸۰ فقط درباره آدم‌هایش مطالعه می‌کردم؛ برخی از آدم‌هایش را می‌شناختم، زیرا چهره‌های تاریخی بودند و برخی هم ساخته ذهن من هستند، مانند خانواده‌ای که از «رحیم» شروع می‌شود. برای شناخت محمدعلی‌شاه ۱۰هزار صفحه مطلب خواندم تا بفهمم او در زندگی خصوصی‌اش چه می‌کرده است. از سال ۸۰ تا ۸۴ هم این رمان را نوشتم. نویسنده باید بگذارد موضوع در ذهنش رسوب کند. وقتی در ذهنش رسوب کرد آن‌وقت شکل‌ و شمایلش پیدا می‌شود. کامو داستان «طاعون» را در سال ۴۷ میلادی نوشت، دو سال بعد از جنگ جهانی دوم. در آن سال‌ها ماجرای  فاشیسم که مدنظر او بود منتقی شده بود، اما این‌طور نبود که کامو این موضوع را رها کند؛ او به آن فکر کرده بود.

محمد قاسم‌زاده ادامه داد: کسی که می‌خواهد درباره کرونا بنویسد باید با کسانی که از کرونا جان به در برده‌اند مصاحبه کند، با کسانی که کسی را از دست داده‌اند مصاحبه کند، با کسانی که  مشقت‌هایی در این دوره کشیده‌اند، نه می‌توانسته‌اند کار کنند و نه خرج خانه داشته‌اند و نه کسی به آن‌ها کمک می‌کرده، مصاحبه کند. حتی با امثال تبریزیان و کسانی که «ادرار شتر» را تبلیغ می‌کردند هم مصاحبه کند. نویسنده باید فضای عمومی را بسنجد که سال‌ها زمان می‌برد. نویسنده باید این را تحمل کند. اما اگر نویسنده فقط بنشیند و به کرونا فکر کند از دل آن چیزی بیرون نمی‌آید، حتی یک داستان متوسط!

این داستان‌نویس درباره این‌که فکر می‌کند دنیای بعد از کرونا چطور خواهد بود، اظهار کرد: تغییراتی خواهیم دید. اپیدمی خیلی نزدیک ما ایدز بود. ایدز بدتر از این بود، کسی که این بیماری را می‌گرفت با رسوایی همراه بود. در غرب فرد سلمانی نمی‌رفت و یا  اگر می‌رفت با خود تیغ و قیچی می‌برد. می‌ترسیدند. وضعیت وحشتناکی بود. اما بشر اپیدمی ایدز را پشت‌سر گذاشت. الان ایدز هیچ خطری نیست. آن زمان ایدز را به دگرباشان جنسی نسبت می‌دادند، اما بعد از این ماجرا دگرباشان جنسی نه تنها ضعیف نشدند، بلکه در دنیا قدرت  پیدا کردند و حالا قانون دارند. پس از گذر از اپیدمی ایدز، نگاه به آن پدیده عوض شد. در دنیای پس از کرونا هم قاعدتا نگاه به فرهنگ و برخی از عقاید و نگاه برخی از کشورها عوض خواهد شد.

او با اشاره به حضور خود در کشور چین، تأکید کرد: چین یک بازار ولنگ و باز غذایی است. گاهی در خیابان‌های پکن که حرکت می‌کردم، وحشت می‌کردم؛ یک سبد سوسک می‌بینید، یک سبد عقرب. در رستوران انواع  و اقسام آکواریوم مار و لاک‌پشت می‌بینید. در بازار قصابی یک ردیف گوشت  سگ و گربه آویزان کرده‌اند. قاعدتا این جامعه به سمت متعادلی‌ پیش خواهد رفت. مثلا شهر شنجن در چین مرکز گوشت سگ و گربه‌ است که به خاطر کرونا قدغن شده است. ناتوانی دولت‌ها در برابر چنین اپیدمی‌هایی مطرح می‌شود. این‌که کدام دولت توانست با چه روشی  جلو این کشتار عظیم را بگیرد  و چرا بقیه نتوانستند. برخی از مفاهیمی که چه در مذهب و چه در فلسفه آمده است، زیرا سوال خواهد رفت. منظورم از مذهب آن‌ دسته از خرافه‌هایی است که بنیانی ندارد و در حواشی مطرح می‌شود.

محمد قاسم‌زاده سپس با تأکید بر این‌که بسیاری از رفتارهای ما تغییر خواهد کرد، بیان کرد: زمانی که در تهران هوا آلوده و کشنده می‌شد مردم کمتر ماسک می‌زدند، اما الان کسی بدون ماسک سمت شما بیاید به عقب گام برمی‌دارید. جهان پس از کرونا  با جهان پیش از کرونا فرق خواهد کرد. همان‌طور که  با اپیدمی‌های قبلی این اتفاق افتاده است. ما به طور دقیق تغییر رفتارها را نمی‌دانیم، اما قطعا کرونا بر زندگی ما تأثیر خواهد گذاشت.  این اپیدمی‌ها چیز بدی که دارد این است که تمام الگوهای شخصی را از بین می‌برد. اگر مرگ دسته‌جمعی هم پیش نیاید بالاخره فرد از دنیا می‌رود، اما فرد سنگ قبری دارد و روی آن نوشته‌ای هست. در مرگ دسته‌جمعی افراد را در دورن حفره می‌ریزند، بدون هیچ تاریخی.  انگار این بشر هرگز نبوده  است. این‌ها دردناک است. آلبر کامو به صورت استعاری از این موضوع استفاده می‌کند؛ در جامعه فاشیستی نباید شما الگوی فردی داشته باشید و باید در درون جمع حل شوید، جامعه توتالیتر چهره نمی‌خواهد و می‌خواهد همه یکسان شوند؛ مانند یک قبر دسته‌جمعی.

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ / ۰۰:۳۷
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 99020705138
  • خبرنگار : 71573