اختلال یادگیری به معنی اختلال در یک یا چند فرآیند پایه روانشناختی است که درک و فهم یا استفاده از زبان گفتاری یا نوشتاری را در بر میگیرد. اختلال یادگیری با پیشرفت ضعیف در مهارتهای تحصیلی بر اساس سن، تحصیلات و هوش همراه است و بخش عمدهای از دانش آموزان با اختلال یادگیری، از نظر تحصیلی عقبتر از دانش آموزان هم سن خود هستند. با شناخت دانشآموزان دارای اختلال یادگیری و انجام اقدامات مناسب برای کمک به این دانشآموزان میتوان از بروز مشکلات تحصیلی متعدد پیشگیری نمود.
محققان دریافتهاند: «در آموزش دانشآموزان با اختلال یادگیری، نیاز است از روشهای آموزشی مناسبی استفاده شود اگر روش تدریس مناسبی مورد استفاده قرار گیرد و کودک نتواند چیزی را یاد بگیرد، میتوان گفت این کودک دچار اشکال در یادگیری است. کودکانی که محرومیتهای محیطی دارند در خطر اختلال یادگیری قرار دارند و گمان میرود زیربنای عملکرد این کودکان میتواند یک رشته تجربیات محیطی باشد و محور اصلی این ناتوانیها، نارساییهای توجه است. دست کم برخی از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری با محرکهای نامربوط حواسشان پرت میشود و قادر نیستند توجه خود را به محرک اصلی معطوف کنند».
بر اساس این پژوهشها: «انتظار عمده از کودکان سنین مدرسه این است که آنان دانشآموزانی درس خوان و موفق باشند. درجه موفقیت تحصیلی به نوبه خود توسط مدرسهای که کودک در آن درس میخواند و با توجه به انتظارات و احتیاجات مدرسه و محیط زندگی تعریف و ارزشیابی میشود. یادگیری نوعی مفهوم فرضی است و به فعالیتهایی دلالت میکند که آن را فقط از طریق مشاهده تغییراتی که به دنبال رویدادهایی به نام کارآموزی، تدریس یا تجربه در نحوه عمل یا کارکرد فرد بروز میکند می توان استنباط نمود».
طبق اطلاعات موجود در این پژوهش، محققان اظهار دارند: «در اختلال بیان نوشتاری مهارتهای نگارش بسیار پائینتر از سطح مورد انتظار، باتوجه به سن شخص، ظرفیت هوشی و آموزشی او که با آزمونهای میزان شده سنجیده میشود، است. این اختلال در عملکرد تحصیلی و امور روزمره مستلزم نوشتن تداخل ایجاد میکند و ناشی از نقصهای عصبی یا حسی نیز نیست. اجزاء ناتوانی در نوشتن مشتمل بر هجی کردن ضعیف، اشتباه در دستور، نقطه گذاری و دستخط بد است. چندین دهه قبل دیدگاه واحد این بود که ناتوانی نوشتن در غیاب اختلال در خواندن ظاهر میشود، اما معلوم شد که اختلال در بیان نوشتاری به تنهایی نیز دیده میشود. اصطلاحات مورد استفاده در گذشته برای توصیف ناتوانی در نوشتن مشتمل بر«اختلال هجی کردن»، «خوانش پریشی» بود. ناتوانیهای نگارشی غالبا با سایر اختلالات یادگیری همراه هستند اما ممکن است دیرتر از آنها تشخیص داده شوند، زیرا نگارش بیانی دیرتر از زبان و خواندن کسب میشود».
محققان بیان کردهاند:« شیوع اختلال بیان نوشتاری معلوم نیست اما تخمین زده میشود که در ۳ تا ۴۸ درصد کودکان در سنین مدرسه وجود دارد و کودکان مبتلا از خانوادههایی برآمدند که در آنها سابقه این اختلال وجود دارد. یکی از فرضیههای سببشناسی این اختلال حاکی از آن است که اختلال بیان نوشتاری از تاثیر مرکب یک تا چندتا از عوامل زیر ناشی میشود: اختلال در زبان بیانی، اختلال مختلط در زبان بیانی/دریافتی و اختلال در خواندن. این نظریه حاکی از وجود احتمالی نقصهای عصبی و شناختی یا اختلال عملی در یکی از زمینههای مرکزی پردازش اطلاعات است».
در این پژوهش آمده است:« استعداد ارثی این اختلال بر اساس یافتههای تجربی مبنی بر اینکه اکثر مبتلایان به اختلال بیان نوشتاری، بستگانی مبتلا به این اختلال دارند، مطرح شده است. خصوصیات مزاجی نیز ممکن است نقشی در پیدایش اختلال بیان نوشتاری داشته باشند، به خصوص ویژگیهایی مانند کوتاهی میدان توجه و زود پریشان شدن حواس. بر اساس عملکرد ضعیف و مستمر شخص در انشاء متون کتبی از جمله دستخط، کاهش توانایی هجی کردن و قرار دادن واژهها بهطور رشتههای در جملات پیوسته داده میشود. کودکان مبتلا به اختلال در بیان نوشتاری پس از ورود به دبستان خیلی زود مسائلی در هجی کردن کلمات و بیان افکار خود طبق موازین دستوری نشان میدهند. جملات شفاهی یا کتبی آنها حاوی تعداد زیادی اشتباهات دستوری و ضعف در ساختن پاراگرافها است. ویژگیهای شایع اختلال بیان نوشتاری عبارتند از خطاهای هجی کردن، خطاهای دستوری، خطاهای نقطه گذاری، ضعف ساختار پاراگراف و دستخط بد».
محققان تاکید کردهاند:« خصوصیات فرعی اختلال در بیان نوشتاری مشتمل بر بیمیلی یا امتناع از رفتن به مدرسه و انجام تکالیف کتبی، عملکرد ضعیف در سایر زمینهها(برای مثال ریاضیات، فرار از مدرسه و اختلال سلوک) است. اکثر کودکان مبتلا به این اختلال به دلیل احساس بیکفایتی و شکست در کار تحصیلی دچار خشم و ناامیدی میشوند و در نتیجه به علت احساس فزآینده جدائی بیگانگی و درماندگی دچار افسردگی مزمن میشوند. اگر مکانیسمهای مقابله در چنین بیمارانی دچار شکست شود، احتمال دارد که بر شدت پسیکوپاتولوژی آنها افزوده شود. اختلالات توام شایع عبارتند از اختلال در خواندن، اختلال زبان بیانی/دریافتی مختلط، اختلال در ریاضیات، اختلال مربوط به رشد هماهنگی حرکتی و اختلال رفتار ایذائی(مخرب)».
این محققان معتقدند:« چون اختلالات نوشتن، زبان و خواندن غالباً توام هستند و چون کودک طبیعتاً قبل از خوب خواندن و خوب نوشتن تکلم خوب را یاد میگیرد، در کودک مبتلا به همه این اختلالات اختلال زبان بیانی در ابتدا و اختلال بیان نوشتاری در آخر تشخیص داده میشود. در موارد شدید اختلال در ۷ سالگی آشکار میشود و در مواردی که اختلال شدت کمتری دارد ممکن است تا ۱۰ سالگی یا پس از آن شناخته نشود. پیش آگهی بستگی به شدت اختلال، سن یا کلاسی که آموزش کمکی شروع شده است، طول مدت و تداوم درمان و وجود یا فقدان مسائل هیجانی توام یا ثانوی دارد. افرادی که بعدها به کلی از اختلال در بیان نوشتاری رهائی مییابند یا به تطابق مطلوب میرسند معمولا از خانوادههایی برآمدند که زمینه اجتماعی-اقتصادی مساعدتری دارند. در درمان اختلال در بیان نوشتاری، نگارش ابداعی و بیانی که به طور مستمر و جدی به شکل انفرادی و اختصاصی تنظیم شده باشد، ظاهرا بهترین نتایج را داشته است. درمان این اختلال، مثل رواندرمانی، محتاج یک رابطه خوب بین بیمار و درمانگر است. توفیق یا شکست در حفظ انگیزش بیمار تاثیر عمده در نتایج درمانی دراز مدت دارد. مسائل رفتاری یا هیجانی ثانوی یا توام باید مورد توجه فوری قرار گرفته و با درمان روانپزشکی مناسب و با درمان مشاوره با والدین، با آنها مقابله شود».
در این پژوهش آمده است:« نوشتن، یک فرایند عصبی پیچیده است که به هماهنگی مکانیسمهای چندگانه مغز مرتبط است. نوشتن نیازمند تحریک و ادغام زنجیره منابع اطلاعاتی چندگانه، توجه، حافظه، مهارتهای حرکتی، زبان و شناخت است. اختلال نوشتن یک ناتوانی یادگیری ویژه است که اکتساب زبان نوشتاری و استفاده از زبان نوشتاری برای بیان افکار و اندیشهها را تحت تأثیر قرار میدهد. اختلال نوشتن، شرایطی است که نوشتن حروف با دست، آسیب میبیند به طوری که در نوشتن با دست و گاهی اوقات کودکان، هجیکردن، ناتوانی ایجاد میکند با اختلال نوشتن در زمینههای زیر مشکل دارند: خوش خطی و انسجام در نوشتن، صحت و دقت حروف و کلمات نوشتاری، همخوانی و هماهنگی در هجی کردن، نظم و سازماندهی مناسب در نوشتن».
براساس این بررسیها ویژگیهای دانش آموزان با اختلال نوشتن را میتوان چنین نام برد:« نوشتن ناخوانا و ناشیانه، وجود جزئیات متناقض در نوشتهها ترکیبی از سرهم نویسی، بالا و پایین نوشتن یا اندازههای نامنظم شکلها، حروف کلمات یا حروف متناقص، کلمات جا انداخته، ناهماهنگی در فاصله بین کلمات و حروف، وضعیت غیرطبیعی مچ دست، بدن یا کاغذ هنگام نوشتن، مشکل در تجسم کردن شکل حروف، رونویسی یا نوشتن کُند و پرزحمت، ضعف درکشیدن طرحهای فضایی روی کاغذ، گرفتگی عضله یا گیر غیرطبیعی(شکایت از حالت دست)، مشکلات بیش از حد در فکر کردن و نوشتن بهطور همزمان».
در این پژوهش، مشکلات نوشتن در کودکان با اختلال یادگیری بر سه نوع تقسیم شده است:« مشکلات دست نویسی که شامل نوشتن کُند و ناخوانا بودن میشود، مشکلات هجی کردن و دیکته که شامل انطباق حروف و صدایی که باید بنویسد میشود، مشکلات انشا نویسی که شامل خطاهای گرامری و نقص در شیوههای براساس نظریه دوئل، نگارشی میشود. سه نوع اصلی اختلال نوشتن وجود دارد که هر نوع آن برنامههایی برای مداخله دارند، درمان هر نوع اختلال نوشتن فقط مختص همان نوع است و یک مداخله یا درمان خاص برای انواع اختلال نوشتن به کار نمیرود».
دیکتهنویسی توانایی ایجاد تطابق بین اصوات و حروفی است که باید نوشته شود
طبق بررسیهای این پژوهش: «اختلال در دیکته یکی از بحثهای جالبی است که در زمینه اختلالهای یادگیری مطرح است و مورد توجه بسیاری از متخصصان و روان شناسان قرار گرفته است. اصطلاح اختلال دیکته برای کودکانی به کار برده میشود که با وجود هوش طبیعی، بسیار بد مینویسند. دیکته نویسی توانایی ایجاد تطابق بین اصوات و حروفی است که باید نوشته شود. تطابق و همخوانی بین واجها و نویسهها مهارتی است که در کودکان با اختلال یادگیری به خوبی رشد نمییابد اختلال در دیکته، یک اختلال عمده در نوشتن محسوب میشود مشکلات یادگیری خواندن و پیچیدگی زبان بر نوشتن دیکته اثرمستقیمی دارد».
در این پژوهش گامهای کاربردی در نوشتن دیکته و مزایای نوشتن دیکته را چنین بیان کردهاند:«نگاه کردن و گوش کردن، دانش آموزان به دهان معلم نگاه کنند و به جملات دیکته گوش کنند. تکرار جملات، دانش آموزان، جملات را تکرار کنند تا مطمئن شوند که فهمیدهاند. تصحیح غلطها، وقتی که دانشآموزان جملات را نوشتند معلم دوباره متن دیکته را میخواند تا دانش آموزان کلمات جا افتاده و غلط را اصلاح کنند. از جمله مزایای نوشتن دیکته میتوان به بهبود توانایی دانش آموزان در تشخیص، هجی کردن، تولید و بازشناسی صداهای گفتاری، رمزگشایی صداهای کلمات و رمزگردانی صداها در نوشتن، آگاهی معلمان از غلطهای آواشناختی و دستوری دانشآموز، افزایش تسلط بر متن و درک واژگان، تحول مهارتهای زبانی و یکپارچگی آنها، بهبود حافظه کوتاه مدت و اصلاح مشکلات گفتاری اشاره کرد».
محققان اظهار کردهاند:« دانش آموزان با اختلال یادگیری در یک یا چند حوزه اساسی روانشناختی در ارتباط با فهمیدن یا کاربرد زبان شفاهی یا کتبی ناتوانی نشان میدهند. تظاهرات این اختلال ممکن است به صورت اختلال در خواندن، نوشتن، املاء یا ریاضی باشد. اختلال یادگیری در هر دانش آموز منحصر به فرد است و سطوح مختلفی از مشکلات را دربرمیگیرد. یکی از ویژگیهای مشترک بین افرادی که اختلال یادگیری دارند، تواناییهای متفاوت در حوزههای مختلف است، یعنی نوعی ضعف در دامنه تواناییها دارند. بنابراین ضروری است معلمان و والدین درباره ویژگیهای دانش آموزان با اختلال خواندن و نوشتن اطلاعات دقیقی داشته باشند، برای آموزش آنها از روشهای متفاوت یادگیری از طریق بینایی، کلامی و حرکتی استفاده نمایند و سعی کنند توانمندیها و ضعفهای آنها را به درستی بشناسند».
در این پژوهش آمده است:« با توجه به این که این گونه دانشآموزان در برخی از زمینهها توانمند و در زمینههای دیگر ضعف دارند، در آموزش آنها نیاز است از برنامههای آموزشی و راهکارهای خاصی استفاده شود. همچنین استفاده از بازیهای آموزشی بدون این که منجر به ناکامی، خستگی و شکایت شود باعث افزایش یادگیری در خواندن و نوشتن در آنها میشود. معلمان و والدین با استفاده از راهبردهای آموزشی و راهکارهای درمانی میتوانند در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با اختلال خواندن و نوشتن نقش حساس و تعیین کنندهای داشته باشند. دیکته نویسی توانایی ایجاد تطابق بین اصوات و حروفی است که باید نوشته شود. تطابق و همخوانی بین واجها و نویسهها مهارتی است که در کودکان با اختلال یادگیری به خوبی رشد نمییابد».:
منابع:
*آبکنار، سیده سمیه جلیل و عاشوری، محمد. (۱۳۹۲). «نکتههای کابردی برای آموزش دانشآموزان با اختلال یادگیری». شماره۳. صص ۳۱ - ۳۵.
*کاپلان و سادوک. مترجم پورافکاری، نصرت الله. (۱۳۷۶). «خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری و روانپزشکی بالینی». جلدسوم. صص ۳۵۰-۳۶۰.
انتهای پیام