ماسک رایگان موجود است!

شاید شما هم در این روزها در تب و تاب خرید ماسک، الکل و ژل ضدعفونی هستید و باید داروخانه‌ها و فروشگاه‌های زیادی را جست‌وجو کنید تا اقلام ضروری بهداشتی برای مقابله با کرونا را پیدا کنید. شاید هم وقتی به فروشندگان این محصولات مراجعه می‌کنید، لبخند سرد و معناداری تحویل می‌گیرید به معنای اینکه چه خواسته عجیبی دارید!

به گزارش ایسنا، از سوی دیگر طی روزهای اخیر خبرهای زیادی درباره کشف انبارهای ماسک و ملزومات مورد نیاز مردم در شهرهای مختلف خوانده‌ایم؛ خبرهایی درباره آدم‌هایی که قصد کرده‌‌اند، کاسب کرونا باشند و از کنار درد مردم، پول به جیب بزنند و اصلا برایشان مهم نیست که جان آدم‌ها را معامله کنند اما در این گزارش قرار است که چند سکانس زیبا را در برهه‌های مختلف تاریخی با هم مرور کنیم و ببینیم انسان‌های نیک‌اندیش در لحظات سخت زندگی چگونه در قلب انسان‌ها نور می‌تابانند.

همه چیز پول نیست

چند روز پیش در حالی که تقاضای مردم برای خرید ماسک بالا رفته بود و عرضه و تقاضای این کالا به تعادل نرسیده بود، یک فروشنده محصولات خانگی و پلاستیکی در منطقه باغ فیض تهران روی کاغذی پشت شیشه مغازه‌اش چسباند: «ماسک رایگان موجود است!» وقتی از او پرسیدند که چرا در این شرایط ماسک‌ها را به جای فروش اهدا می‌کند، پاسخ داد: «چون همه چیز پول نیست. آدم باید گذشت داشته باشد تا خداوند به مالش برکت بدهد. تعداد بسیار زیادی ماسک در فروشگاه موجود است و هر کس هر چند بار که به اینجا بیاید به او ماسک رایگان می‌دهم.»

زیباترین پیراهن‌های جهان

معروف است که در سال ۱۹۳۹ وقتی مسئولان شرکت گندم کانزاس متوجه شدند که مادران فقیر با پارچه‌های بسته‌بندی محصولات این شرکت برای بچه‌های خود لباس درست می‌کنند، شروع به استفاده از پارچه‌های طرحدار برای بسته‌بندی کردند تا بچه‌های فقیر لباس‌های زیباتری داشته باشند و لوگوی شرکت را طوری روی پارچه چاپ کردند تا با اولین شست‌وشو پاک شود. این شرکت بزرگ آمریکایی بعد از فهمیدن محبوبیت گونی‌هایش، شعار تبلیغاتی‌اش را عوض کرد و این جمله را شعار خود کرد: «از ما آرد بخرید تا بهترین نان و زیباترین لباس‌ها را درست کنید.»

گوشواره‌هایی که به رزمندگان اهدا شد

معروف است که در سال‌های دفاع مقدس زنان به عنوان پشتیبانانی برای رزمندگان، شب و روز در مساجد به بسته‌بندی مواد غذایی و لباس مشغول بودند و تعداد زیادی از زنان در خانه‌هایشان مربا و ترشی برای آنان درست می‌کردند تا به جبهه‌های جنگ ارسال شود. «فاطمه رضایی» که یکی از این پشتیبانان زمان جنگ است، تعریف می‌کند: «آن سال‌ها مساجد سنگر پشتیبانی از جبهه‌ها بود و خانواده‌های ایرانی هر کمکی که برایشان مقدور بود، برای جبهه‌ها انجام می‌دادند. هرگز این را از یاد نمی‌برم؛ خانمی گوشواره‌های طلای خود و دخترش را به مسجد آورد و گفت این گوشواره‌ها را بفروشید و پولش را خرج رزمندگان کنید.»

چگونه به آنها رحم نکنم؟

معروف است که خداوند به حضرت موسی گفت: «قحطی خواهد آمد، به قومت بگو آماده شوند!» موسی به قومش گفت و آنها در دیوار خانه‌ها سوراخی ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند تا دوران سخت قحطی تمام شود. مدتی گذشت اما قحطی نیامد؛ حضرت موسی پیش خدا رفت و علتش را پرسید. خدا به او گفت: «من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند! من چگونه به این قوم رحم نکنم؟»

انتهای پیام

  • شنبه/ ۱۰ اسفند ۱۳۹۸ / ۱۳:۲۹
  • دسته‌بندی: ایکسنا
  • کد خبر: 98121007662
  • خبرنگار : 71410