عبدالحمید ضیایی:

سیاستمداران به دماسنج هنر بیشتر توجه کنند

عبدالحمید ضیایی می‌گوید: سیاستمداران باید برای فهم وضعیت جامعه به دماسنج ادبیات و هنر بیشتر توجه و مراجعه کنند.

این شاعر در گفت‌وگو با ایسنا، درباره وظیفه اجتماعی ادبیات و خصوصا شعر در جریان حوادث اخیر اظهار کرد: شعر و در نگاهی عام، هنر فرایند تطهیر روح است؛ اصطلاح مورد استفاده ارسطو در فن شعر (poetic در این باب) کاتارسیس بود، کلمه‌ای یونانی که به معنای تطهیر، تزکیه و تخلیص به کار می‌رفت و اعمال کاتارتیک در شعر «هومری»، اشعار «هسیود» و بالاخره در مکتب‌های فکری سری در «دلفی» و «الوسیس» تحت نظم، ترتیب و تشریفات مذهبی، با هدف تطهیر گناهان روحی و اخلاقی به کار برده می‌شد.

او افزود: بنابراین شعر می‌تواند ابزاری مهم در جهت «روان‌پالایی» در شرایط دشوار تلقی شود. شعر تراژیک، در نگاه اول، احساسات دردمند و قاهرانه‌ای را برمی‌انگیزد، ولی شخصیت هنری تراژدی باعث می‌شود که تجربه به وضعیت ذهنی لذت‌بخش و آرامی منجر شود. این تفسیر بعدها هم در روانشناسی و هم در فلسفه خیلی مورد اعتنا قرار گرفت و متفکرانی مثل آرتور شوپنهاور، فردریک نیچه و زیگموند فروید به شکلی عالمانه نشان دادند که چطور لذت و درد با هم مرتبطند و پیوستار روانی واحدی را شکل می‌دهند.

ضیایی سپس با اشاره به جمله‌ای از یک رمان‌نویس انگلیسی گفت: از سوی دیگر به قول سی لویس، دانشمند و رمان‌نویس انگلیسی، ادبیات به واقعیت چیزی می‌افزاید و تنها آن را توصیف نمی‌کند. بلکه یک ارزش مازاد است و بخشی از شایستگی‌های لازم را که زندگانی روزانه‌ ما به آن نیاز دارد تقویت می‌کند. ادبیات، بیابانی را که زندگانی ما نام دیگر آن شده، آبیاری می‌کند. بدون تردید شاهکارهای ادبی بزرگ مثل «شاهنامه»، «مثنوی»، حماسه‌های هندی نظیر «رامایانا» و «مهابهاراتا» در کنار متون غیرادبی دیگر، اصول راهنمای زندگی را برای جامعه فراهم کرده‌اند. اشعار باستانی هومر، افلاطون، سافو، هوراس و ویرژیل، غزل‌های شکسپیر و اشعار برجسته‌ دبلیو. بی. ییت، جان کیتس، وردزورس، تنیسون و ویلیام بلیک ارزش توصیف‌ناپذیری دارند.

این شاعر یادآور شد: به‌واسطه خواندن این اشعار و شاهکارهای ادبی می‌توان به درکی نو از دنیا رسید، می‌توان چشم‌ها را شست و نگاه دقیق‌تر و عمیق‌تری به زوایای مختلف زندگی انداخت.

ضیایی با بیان این‌که ادبیات ما را با نقایص مشترک انسانی‌، رویاها و اوهام‌ توأمان‌ آدمیان آشنا کرده است اظهار کرد: متفکران بزرگ معاصر اعتراف می‌کنند که علم و تکنولوژی دیگر قادر به ایفای نقشی وحدت‌بخش نیست، اما ادبیات و به‌طور خاص، شعر را می‌توان  فصل مشترک تجربیات آدمی و راهی برای گشودگی به سمت دیگری و گفت‌وگو در فراسوی تاریخ زمانمند و مکانمند به شمار آورد.

او ادامه داد: ادبیات، برخلاف نگاه‌های سیاسی، تفاوت‌های فرهنگی، دینی و اقلیمی را دال بر غنای فرهنگ بشری تلقی می‌کند و با اعتنا و اعتماد به کثرت‌های ناهمگون و بیگانگی‌ها، بشر را به سلوک در مدار مدارا و یگانگی فرامی‌خواند.

عبدالحمید ضیایی که معتقد است جامعه نابرخوردار از ادبیات و شعر را باید جامعه‌ای زبان‌پریش و گنگ دانست که در آن گفت‌وگوی عجیب کرها با یکدیگر تماشایی است، در پاسخ به این سوال که شاعران چگونه می‌توانند به وضعیت خود در شرایطی که غم و اندوه دارند غالب شوند و خود و شاعرانگی‌شان را حفظ کنند گفت: در پیش‌فرض پرسش شما می‌توان تشکیک کرد. این‌که غم صرفا یک نوع است و آن هم باید در شادی حل یا منحل شود، برخوردی سطحی و نادقیق است. شاعران عارف‌مشرب ایرانی در آثار خود به تفصیل به انواع غم و شادی پرداخته و غم‌های ممدوح (غم‌هایی که انسان را به شادی می‌رساند) و شادی‌های ممدوح (حقیقی و بادوام) را از غم‌های مذموم (که ظاهر بااهمیت هستند اما انسان را دچار شدیدترین اندوه­‌ها می‌­کنند) و شادی‌های مذموم (زودگذر و فریبنده) جدا کرده و مصادیق و موارد هریک را مفصلاً بیان کرده‌اند.

سراینده مجموعه «در ازدحام تنهایان» به این‌که علاوه بر حزن‌های فلسفی یا عرفانی، حتی غم‌های عمومی را نیز می‌توان به دو نوع تفکیک کرد اشاره و بیان کرد: نخستین غم، غم زندگی یا غم نان است که از نیازهای فیزیولوژیک و اجتماعی ناشی می‌شود و اندوه لایزال دوم، درد جاودانگی است که بر اثر مجاورت و همسایگی انسان و مرگ، در سنین بالا و بعد از غم زندگی ظهور می‌کند. پس غم لزوما چیز بدی نیست و پاره‌ای از غم‌ها ارزش ذاتی دارند و فضیلت اخلاقی تلقی می‌شوند و انسانی را که فاقد این غم‌های متعالی باشد باید فردی سطحی و دچار ابتذال روزمرگی دانست.

او همچنین درباره انتظار خود از برخورد با واکنش شاعران در این شرایط گفت: ما اجماع عموم اندیشمندان عالم بر این نکته بدیهی را نباید مورد غفلت یا تغافل قرار بدهیم که این دنیا، دنیای بدی است و اقلیت قدرتمندان و بختیاران‌ که خلاف این رویکرد را  تبلیغ یا توصیه می‌کنند، تحریف واقعیت می‌کنند و به ما دروغ می‌گویند. در نقطه مقابل، شاعران با آفرینش هنری و تخیل فرهیخته خود به بهبودی دنیا مدد می‌رسانند و حتی با ترسیم دیستوپیایی تراژیک، اتوپیای مطلوب ناموجود را به یاد مخاطبان شعر می‌آورند.

ضیایی با بیان این‌که شاعر در جایگاه فردی حساس و عاطفی، متأثر از پدیده‌های اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی جامعه‌ خود است اظهار کرد: هرچه شاخک‌های شاعر حساس‌تر باشد، در شرایط فقر و فراق و تبعیض و جهل، اندوه بیشتری را درک و جذب و دریافت خواهد کرد. به این نکته مهم و معروف هم باید اشاره کنم‌ که ادبیات، خوراک جان‌های عصیانگر ناخرسند و زبان رسای ناسازگاران و پناهگاه کسانی است که به آن‌چه دارند، قانع و راضی نیستند. از سیاستمداران و قوای قهریه انتظار می‌رود در مواجهه با شاعران بردباری بیشتری بورزند و متوجه روحیه شکننده‌ هنرمندان و شاعران باشند و بلافاصله با بخشنامه‌های اداری  یا با تهدید و تحکم، به سروقت آنان نروند. شعر آیینه‌ نیک و بد اجتماع بوده و آیینه شکستن خطاست.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ / ۱۱:۴۶
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 98111207833
  • خبرنگار : 71626