فتوبلاگ

عکس ماه - دی ۹۸

عکس، ثبت لحظه‌هاست. این جمله کلیشه‌ای، تعریفی بارها شنیده‌شده از عکس و عکاسی است؛ اما گاه در پس هر کدام از این لحظات، قصه‌ای و روایتی نهفته است؛ روایتی که گاه ماجرای عکس را بازگو می‌کند و گاه تکنیک یا انگاره‌های پیدا و پنهان عکس را آشکار می‌سازد. عکاسان ایسنا در یک ماه اخیر، هفت عکس خود را به عنوان عکس‌های منتخب ماه انتخاب کرده‌اند و حالا در اینجا، تجربیات خود در زمان عکاسی را نقل می‌کنند.


استقبال تهران از شهدای مقاومت / عکس: هادی زند - ایسنا

 صبح ۱۶ دی ۹۸ یکی از زمان‌هایی بود که من بر حسب اتفاق جایی قرار گرفتم که فکرش را نمیکردم آنجا باشم و طبیعتا برایش برنامه ریزی قبلی هم نکرده بودم.
وظیفه من به عنوان عکاس این بود که میان میلیون‌ها تشییع کننده ،تصاویر وداع باشکوه مردم با شهید سلیمانی را ثبت و ضبط کنم؛ اما انبوه جمعیت و تراکم بالای تشییع کنندگان کار را بیش از آنچه فکر میکردم برای عکاسی و انتخاب زاویه مناسب سخت کرده بود. برای پیدا کردن محل مناسب عکاسی و ثبت لحظات تکرار نشدنی این تشییع تصمیم گرفتم بام چند ساختمان را برای عکاسی انتخاب کنم، اما از آنجا تصاویری که در حافظه دوربین ذخیره می‌شد با آنچه در ذهنم انتظارش را داشتم کمتر شباهتی پیدا می‌کرد. برای همین دوباره به دنبال محل مناسبی گشتم که بتوانم عکس‌های بهتری ثبت کنم. تصمیم گرفتم بالای پل هوایی خیابان بهبودی بروم تا بتوانم خیابان آزادی که پر از جمعیت تشییع‌کنندگان بود را در قاب دوربین داشته باشم و نتیجه این تلاش‌ها برای یافتن زاویه ای که همزمان پیکر شهدا و انبوه تشییع کنندگان را در برگرفته باشد، تصویری است که پیش رویتان قرار دارد.

*********


سقوط هواپیمای اوکراینی / عکس: برنا قاسمی - ایسنا


یادآوری و نوشتن درباره صبح ۱۸ دی برایم بسیار سخت، غم‌انگیز و ناراحت کننده است. مدیر اداره عکس با صدای هراسان و مضطرب در اوایل صبح ، بدون آنکه بگوید چه اتفاقی افتاده از من خواست خودم را خیلی سریع به خبرگزاری برسانم. خیلی زود به سمت خبرگزاری حرکت کردم و در میانه راه با مرور اخبار متوجه سقوط هواپیمایی در نزدیکی تهران شدم. وقتی که به خبرگزاری رسیدم بقیه همکاران هم رسیده بودند و به اتفاق به سمت محل سقوط حرکت کردیم و خودمان را به آنجا رساندیم . این اولین باری نبود که از سقوط هواپیما عکاسی میکردم و در طول سال‌های کاری با اتفاقات ناگوار و تلخ زیادی روبرو شده بودم . مواجه شدن با این حوادث تاثیر تلخ و عمیقی بر جان آدم می‌گذارد، بخصوص اینکه ناچار باشی خیلی صریح و بی پرده با آن‌روبرو شوی ، ببینی و ثبت کنی.
با وجود بغض ، بهت و اندوه که تمام قلبم را مچاله کرده بود، سعی کردم بر خودم مسلط شوم و عکس‌هایم را بگیرم . موقعی که کارم تمام شد و عکس‌هایم را گرفته بودم ، بی آنکه جانی برای راه رفتن داشته باشم ،چشمم به این عروسک صورتی افتاد که در گوشه ای افتاده . بیش از پیش در خودم فرو رفتم و توان نزدیک شدن به آن را نداشتم و از کنارش گذشتم . کمی که فاصله گرفتم دوباره برگشتم ، خیره به عروسک ، بغضم را قورت دادم و این آخرین تصویر من از آن صبح سرد و تلخ بود.

*********


همدردی دانشجویان و مردم با خانواده جانباختگان هواپیمای اوکراینی / عکس: عرفان خوشخو - ایسنا


سه رو بعد از سانحه سقوط هواپیمای اوکراینی، که در آن تعدادی از دانشجویان دانشگاه‌های تهران و امیر کبیر و شریف حضور داشتند، جمعی از مردم و دانشجویان، مقابل دانشگاه امیرکبیر با روشن کردن شمع با خانواده‌های داغدار این حادثه ابراز همدردی کردند . فضای این مراسم بسیار ناراحت کننده و غم‌انگیز بود و عکاسی کردن را برایم سخت و تلخ کرده بود. در این عکس یکی از دانشجویان با چشمانی گریان شمع روشنی را در دست گرفته و یاد عزیزان از دست رفته این حادثه را  گرامی می‌دارد.

*********


رژه پایانی رزمایش مشترک کمربند امنیت دریایی ایران، روسیه و چین / عکس: عرفان خوشخو - ایسنا

رژه پایانی رزمایش مشترک کمربند امنیت دریایی با حضور ایران، روسیه و چین در سواحل مکران دریای عمان برگزار شد. در این رزمایش عکاسان و تصویربرداران بصورت نوبتی سوار بالگرد می شدند و از شناورهای حاضر در این رژه عکاسی می‌کردند . وقتی نوبت به من رسید و من با بالگرد نیروی دریایی ارتش بالای شناورها رسیدم ، رژه در حال اتمام بود و کشتی‌ها در حال تغییر مسیر برای پهلوگیری بودند. با این حال خلبان بالگرد با چرخش در مسیر حرکت کشتی فرصتی ایجاد کرد تا من بتوانم عکاسی کنم . در این عکس خدمه پروازی بالگرد نیروی دریایی ارتش با باز کردن درب بالگرد فرصت عکاسی از یکی از ناوهای شرکت کننده در رزمایش را به ما داد و من توانستم این تصویر را ثبت کنم.

*********


بارش برف زمستانی در تهران /  عکس: برنا قاسمی - ایسنا

 صبح ۲۹ دی از ساعت ۴ صبح که به سمت فرودگاه حرکت کردم برف زیبایی در حال بارش بود. در گرگ و میش صبح بود که به فرودگاه مهرآباد رسیدم. محوطه فرودگاه خلوت و سفیدپوش از برف بود و سکوتی که موقع بارش برف همه جا را فرا می‌گیرد حس و حال خوبی داشت ، هر چند که این برف امکان لغو یا تاخیر زیاد هواپیماها را در پی داشت ، اما امیدوار بودم که سفرم طبق برنامه پیش برود. بعد از گرفتن کارت پرواز به سمت سالن ترانزیت رفتم و چون هنوز هوا روشن نشده بود ، خیلی از وضعیت برف روی باند اطلاعی نداشتم . تابلوی اعلام پرواز هم کماکان خبری در مورد لغو یا تاخیر پرواز نشان نمی داد . با روشن شدن هوا و دیدن هواپیماهای پوشیده از برف کم کم خودم را برای تاخیر طولانی آماده کرده بودم و هنوز هم امیدوار بودم . با شدید شدن بارش برف پروازها یکی یکی لغو شدند . آخرین پروازی که لغو شدنش از بلندگوهای فرودگاه اعلام شد ، پرواز من بود . با اینکه از تغییر برنامه سفر خیلی ناراحت شده بودم ، دوباره پشت شیشه های فرودگاه رفتم ، این عکس را گرفتم که خاطره این سفر کنسل شده برفی را یادم بماند و با اینکه خیلی ناراحت شده بودم ، اما سفیدی و آرامش برف ذهنم را آرامتر کرده بود . از همان فرودگاه به سمت راه آهن رفتم و با اولین بلیط قطار به سمت جنوب گرم و آفتابی راه افتادم.

*********


اولین بارش برف زمستانی در اصفهان / عکس: مرتضی زنگنه - ایسنا

سه شنبه ۲۴ ام دی ماه، اصفهان شاهد اولین بارش برف زمستانی خود بود. بارش برف علاوه بر خوشحالی شهروندان اصفهان باعث روشن شدن اتفاق جالب و مهم دیگری هم بود. در این بارش مشاهده شد که برف به دلایلی که مشخص نیست، روی قسمت تازه مرمت شده گنبد مسجد شیخ لطف الله نمی نشیند.

*********


سیل در منطقه «عورکی» سیستان و بلوچستان / عکس: علیرضا معصومی - ایسنا

سیستان و بلوچستان برای من جز یکی از دیدنی‌ترین مناطقی بود که همیشه برای سفر در فکرش بودم. تعاریفی که از دوستانم درباره آنجا شنیده بودم علاقه‌ام را به سیستان و بلوچستان و مردم‌اش بیشتر کرده بود. این علاقه همیشه با من بود تا زمانی که اعلام کردند در سیستان و بلوچستان سیل آمده است. من اخبار اولیه و فیلم‌هایی که در فضای مجازی منتشر شده بود را دنبال می‌کردم، ولی حتی در ذهنم هم خودم را در آنجا و در کنار مردمش تصور نمی‌کردم. پس از رفتن به سیستان و بلوچستان همه چیز را از دریچه دوربین وارسی می‌کردم.
 اتحاد و هم‌دلی بین این مردم را می‌دیدم که از کوچکترین عضو  تا ریش‌سفیدشان در حال کمک کردن به یکدیگر بودند. همگی در تلاش برای رساندن اقلام مورد نیاز به روستاها بودند.
وقتی به منطقه عورکی رسیدیم مسیر از قسمت‌های مختلفی تخریب شده بود و رفت و آمد را برای اهالی مختل کرده و از بین جاده تخریب شده سیلاب جاری بود. مردم برای رساندن کمک‌های جمع‌آوری شده در سیلاب به خط شده بودند و اقلام که اکثراً، کنسرو، آب معدنی، لباس و پتو بود را دست به دست می‌کردند و به آن طرف جاده می‌رساندند تا بار ماشین‌ها کنند و هرکدام به سمت یکی از روستاهای آن منطقه بروند. من هم بعد از عکاسی، قصد رفتن به آن طرف جاده را کردم و به دنبال این بودم که کدام قسمت حجم آب کمتری دارد تا بتوانم عبور کنم. در همین حین پسری ریزنقش ۱۵ یا ۱۶ ساله با یک پلاستیک که داخلش آب معدنی بود به سمتم آمد و گفت، بیا دستت را بگیرم تا رد شوی! این حرف برایم مثل سیلی بود، با خودم می گفتم ای کاش در این وضعیت به سیستان نمی آمدم. ولی یک چیز را به خوبی فهمیدم، اینکه مردم سیستان و بلوچستان در هر شرایطی که باشند همانند. همان تعاریف دوستانم. خون گرم و مهمان‌نواز هستند.

  • دوشنبه/ ۷ بهمن ۱۳۹۸ / ۲۱:۵۰
  • دسته‌بندی: خبری
  • کد خبر: 98110705444
  • خبرنگار :