به گزارش ایسنا، نرگس امین، کارشناس مسایل بینالملل در یادداشتی با عنوان " ماجرای نمکدانی شکسته " نوشت: یک : آوردهاند که جوانی رویگر و رویگرزاده در سیستان زندگی میکرد و آنقدر سخاوتمند بود که مزد رویگریاش را با تمام دوستانش تقسیم میکرد؛ این باعث شده بود حلقهی دوستان او را مثل نگینی در میان بگیرند و گوش به فرمانش باشند. روزی جوان رویگر به دوستانش اعلام کرد قصد دارد به کمک آنها به خزانه امیر سیستان دستبرد بزند؛ دوستان بیچون و چرا همراهیاش کردند. شش ماه طول کشید تا از بیرون شهر به خزانه امیر نقب بزنند. شبی که بالاخره وارد خزانه شدند با اینکه تمام جواهرات و درهم و دینار خزانه را در کیسهها ریخته بودند، دست خالی برگشتند. جوان رویگر اجازه نداده بود اموال دزدی را با خودشان بیاورند. از نقب که خارج شدند، علت را از او پرسیدند؛ گفت:
«خودتان دیدید که خزانه چقدر تاریک بود؛ در آن تاریکی دیدم چیزی میدرخشد، رفتم و لمسش کردم اما نفهمیدم چیست؛ به دهان بردم و زبانش زدم، نمک بود؛ نمکگیر امیر شدم و رسم مردی نبود اموالش را غارت کنم.»
دو: صبح روز 18 دی، هواپیمای مسافربری اوکراینی حوالی شهرستان شهریار سقوط کرد و 176 نفر سرنشین آن جان خود را از دست دادند. هرچند که بیشترین کشتهشدگان اتباع ایرانی بودند، اما در این میان به غیر از کادر اوکراینی پرواز، اتباع چند کشور دیگر هم بودهاند که از آن میان 11 نفرشان تبعه افغانستان بودند. اینکه نسبت این 11 نفر به حدود چهار میلیون تبعه افغان که در حال حاضر ساکن ایران هستند با محاسبات ریاضی چه عددی را حاصل میکند، شاید از دیدگاه انسانی مورد مناقشه قرار بگیرد و اینطور گفته شود که جان هر انسانی به تنهایی هم بسیار مهم است و این را چه نسبتی هست به آن؟! اما اگر بدانیم که مدتهاست از جانب ایران درخواستهای مکرری داده میشود برای اینکه مقامات مسئول افغانستان در ایران حضور پیدا کنند تا بشود در مورد مسائل مربوط به این چهار میلیون نفر درست و شفاف بحث و رسیدگی کرد و مقامات افغان تا این لحظه از قبول مسئولیت در برابر این جمعیت پرتعداد اتباع خود سر زده و حاضر نشدهاند برای این نشست در ایران حضور پیدا کنند، حتماً متعجب میشویم وقتی ببینیم بلافاصله چند روز پس از ماجرای سقوط هواپیما در نشست لندن که وزرای خارجهی کانادا، اوکراین، سوئد و انگلیس برای هماندیشی در مورد راههای پیگرد قانونی حادثه حضور دارند، سرپرست وزیر امور خارجه افغانستان هم حضور دارد. البته نمیخواهیم فکر کنیم که صرفاً اهمیت دریافت غرامت جانی این 11 نفر ایشان را به این نشست کشانده، اما وقتی میشنویم که رئیس جمهور این کشور در پیام تسلیت خود به مناسبت سقوط هواپیمای اوکراینی به همه کشورهایی که اتباع آنها در هواپیما بودند تسلیت گفت جز به دولت و مردم ایران، خیلی غریب است اگر بتوانیم فکر کنیم که رفتارهای اینچنینی از جانب دوستی همزبان است؛ اگر هم از غرایب روزگار نباشد، بیشک بیبهره از طنز روزگار نیست! این میان مهمترین سوال اخلاقی که به ذهن میآید این است: پس حق نان و نمک چه میشود؟
سه: فیلسوفهای زبان و باقی اندیشمندان حوزهی تفکر معتقدند آدمها به زبان مادریشان فکر میکنند؛ این یعنی کسی که فارسی زبان است، زبان افکارش هم فارسی است؛ مزیت فکر کردن به یک زبان مشترک چیزی نیست که بشود از کنارش به سادگی عبور کرد، اما گاهی مرزهای منفعتطلبی گسترهتر از مرزهای زبانی و اشتراکات فرهنگی است. طبق اصل مساوات که از زمان رسول اکرم -که درود خدا بر او و خاندانش باد- به امت اسلام ارث رسیده، ایرانی تا جایی که در توانش بوده داشتههایش را در طبق اخلاص گذاشته برای همسایه افغانستانی، اما حالا که ایران عزادار سردار رشید شهیدش و جانباختگان هواپیماست خیلی عجیب است که دولت افغانستان حتی از ابراز تسلیت و همدردی دریغ کرده است. عجیب است چون وقتی ایرانی در گنجینه فارسی افکارش میگردد، چیزی از این جنس بیالتفاتی پیدا نمیکند، بلکه هرچه پیدا میکند از این جنس است:
نخواهد که بیند خردمند، ریش / نه بر عضو مردم نه بر عضو خویش
انتهای پیام
/یادداشت/
ماجرای نمکدانی شکسته
یک کارشناس مسایل بینالملل گفت: در حالی که ایران عزادار سردار رشید شهیدش و جانباختگان هواپیماست خیلی عجیب است که دولت افغانستان حتی از ابراز تسلیت و همدردی دریغ کرده است.