«رضا سخندان» با اشاره به زندگی پرفراز و نشیب فرخی یزدی به ویژه در دوران مبارزه با رضاشاه پهلوی، در گفتوگو با خبرنگار ایسنا اظهار میکند: فرخی با وجود این که همواره در فرار از ماموران حکومت پهلوی یا در زندان بود، روزنامههای مختلفی را در آن دوران خفقان منتشر کرد و مشکلات بیشماری را پشت سر گذاشت به طوری که نمیتوان وی را تنها یک شاعر یا یک سیاستمدار یا روزنامهنگار یا آزادیخواه صرف دانست چرا که فرخی تمام این ویژگیها را یک جا داشت و طرفدار عدالت و تساوی حقوق بود.
وی از دوخته شدن لب فرخی به عنوان اتفاق بینظیری در تاریخ یاد میکند و میگوید: فرخی را یک بار در چهار سالگی و بار دیگر هم در هفت سالگی دیدم، نشسته بود روبروی بازارچه شاهزاده فاضل یزد که در ورودی خانهاش قرار داشت. دقیقاً جایی که یک سقاخانه تاریخی و سنگ بزرگ و سیاهی تعبیه شده بود و فرخی معتقد بود که در این مکان قبر وحشی بافقی قرار دارد.
سخندان ادامه میدهد: فرخی روزها کنار مردم در این محل مینشست و با آنها بحث و گفتوگو میکرد و از آنجایی که فرزندی نداشت، علاقه زیادی به من نشان میداد و از من استقبال میکرد.
وی از مادر فرخی به عنوان اولین بانوی جریانساز تاریخ یزد نیز یاد میکند و میگوید: مادرش عجیب بود، در آن زمان که زن در جامعه هیچ جایگاه و حقوقی نداشت، مادر فرخی در جریان دوخته شدن دهان پسرش، همه چیز را کنار گذاشت و اعتصاب بیسابقهای را در جامعه رقم زد به نحوی که موفق شد فرماندار جبار و پرقدرت آن روز یزد را شبانه و با لباس مبدل از این دیار فراری دهد.
این فعال اجتماعی با بیان این که خشم مادر فرخی موجب برانگیختهشدن مردم و اعتصاب افراد زیادی در سراسر یزد شد، اضافه میکند: مردم از مناطق مختلفی مانند اردکان، تفت و خرانق به تلگرافخانه یزد آمدند و پس از مخابره پیامی به تهران، وزیرالوزراء را استیضاح و در کمتر از ۲۴ ساعت موجب عزل حاکم یزد شدند.
وی در ادامه خاطرنشان میکند: این رویداد تاریخی و حرکت خودجوش مردمی در مقابل وقاحت عمل وحشیانه حاکم وقت که دوختن دهان فرخی بود، در تاریخ همتا و مانندی ندارد.
سخندان به رویدادهای زمان فرخی یزد نیز اشاره و تصریح میکند: زمانی که رضاشاه از دست فرخی یزدی به تنگ آمده بود، به او وعدهی شغل وکالت یزد را داد اما این در حالی بود که فرخی با انتخاب واقعی مردم به مجلس شورای اسلامی رفت و باز هم ساکت ننشست، حتی در یکی از سخنرانیها با ضرب و شتم، کتک و با دماغی خونین از ادامهی سخنرانیاش، او را باز داشته بودند.
مخالفت فرخی با تمام تبعیضهای جامعه
عموزادهی 98 ساله فرخی یزدی میگوید: فرخی نسبت به حکومت اعتراض داشت و به دنبال تساوی حقوق زن و مرد و همچنین تساوی حقوق همه اقشار ایران بود.
وی در رابطه با مشکلات فرهنگی دوران فرخی هم تصریح میکند: در آن دوران زنان اجازه تحصیل نداشتند و حتی معتقد بودند «اگر زنها حتی یک کلمه درس بخوانند عرش خدا میلرزد» اما فرخی اقداماتی در این رابطه داشت در آن نه تبیض و نه هیچ تفکر اشتباهی وجود داشت.
سخندان که خود نیز در اختلاف طبقاتی جامعه زندگی کرده است، اظهار میکند: محل زندگی و روابط میان طبقات جامعه در ان دوران با هم متفاوت بود به طوری که فرزندان اشرافی حق معاشرت با سایر طبقات را نداشتند.
وی با اشاره به مخالفت فرخی یزدی با تمام تبعیضهای موجود در جامعه، میگوید: فرخی با نامتعادلی ثروت و کار و ارباب و رعیتی جامعه مخالف بود و همیشه مخالفت خود را بیان میکرد و زمانی که رضاشاه متناسب با وضعیت کشور ترکیه، اصلاحاتی را در کشور نه به طور عمیق اعمال میکرد، حرکتهای اعتراضآمیز فرخی به اوج خود رسید و نهایتاً نیز منجر به عزل وی در سال ۱۳۲۰ شد.
سخندان، فرخی یزدی را پایهگذار عدالت و آزادی در آن دوران عنوان و بیان میکند: فرخی یزدی پیرامون مشکلات و نواقص جامعه همواره شعر، سخن، مقاله و سخنرانی آماده میکرد تا با ایجاد مجموعهای از این موارد، حقوق اقشار مختلف در کشور به مساوات سوق دهد و همه بتوانند زندگی مسالمتآمیزی در کمار یکدیگر داشته باشند.
پشتوانه مردمی مبارزات فرخی یزدی
سخندان میگوید: فرخی برای تحقق آرمانهایش پشتوانهی مردمی داشت و اهالی یزد به طور کلی از فرخی حمایت میکردند و این حمایت به قدری بود که «اکبر نصری» پدربزرگ پهلوان نصیر یکی از طرفداران او بود و «ضیغم الدوله» حاکم وقت به همین دلیل دستور داد تا او را در میدان امیرچقماق شلاق بزنند.
وی با بیان این که فرخی در هر سمت و جایگاهی، یک شاعر برجسته بود، اظهار میکند: فرخی برای مشکلات زمانه، شعر میگفت اما امروزه افرادی که شعر کاربردی و برای رفع مشکلات جامعه و مسائل اجتماعی بسراید، نداریم و جایگاه شعر مانند گذشته کاربردی نیست.
وی ادامه میدهد: فرخی نه تنها یک شاعر بلکه یک روزنامهنگار سیاسی در سطح ملی و بینالمللی بود و حقوق مردم را مطالبه میکرد و امروز نیز جامعه باید برای آزادی و اجرای عدالت، مطالبهگر باشد.
سخندان با بیان این که متاسفانه دیگر در دنیا مانند گذشته هیچ مسئلهای لطافت خاص خود را ندارد، اظهار میکند: به عنوان نمونه سختگیریهای مسئولان برخی از مدارس باعث شده تا برخی طبقات جامعه نتوانند تمام هزینههای تحصیل فرزندانش را متحمل شوند که این کملطفی و درک نکردنها برای مملکت خوشآیند نیست و اهل فن و منتخبان جامعه مانند نمایندگان مجلس، استانداران و فرمانداران باید به عنوان دولتمردان به وظایفشان عمل کنند.
تلاش دولتمردان همسو با وفاداری مردم
این فعال اجتماعی رفع توقعات جامعه از سوی نمایندگان و مسئولان دولت را برای برخورداری از جامعهای ایدهال الزامی میداند و میگوید: من برای رای دادن با هزینه سنگینی به کشورم بازگشتهام تا در سرنوشت کشورم سهیم باشم لذا توقعاتی هم از نمایندگان منتخب و مسئولان خود دارم که خبرنگاران و روزنامهنگاران باید دلسوزانه برای حفظ استقلال و نظام، آنها را مدام به مسئولان گوشزد کنند.
وی تاکید میکند: هیچ فردی در جامعه مطالبهگر متلاشی شدن کشور نیست و همه باید خود را موظف به حفظ وطن حتی با تقدیم جان خود کنند لذا دولتها نیز باید همسو با مردم برای آنها تلاش کنند.
سخندان در پایان بر تقویت اعتماد در جامعه تاکید میکند و میگوید: باید کمبودها و ضعفهای جامعه کنونی را شناسایی و برای ارتقای کشور همت کنیم.
انتهای پیام