در روز ۲۱ دی ماه ۱۲۸۳ هجری شمسی در شهر سنندج دیده به جهان گشود و در جوانی از محضر استادان و دانشمندان بزرگ زمانه خود کسب فیض کرده و علوم مختلف را آموخته است.
این مرد بزرگ و فقیه والامقام از جهات عدیده چون علوطبع، استغنا و بیاعتنایی به حطام دنیوی و بیان شیوا و رسا شهره دوران بود.
وی به سابقه موروثی و خانوادگی و ذاتی در طهارت ضمیر و ملکات باطن و عمل صالح نمونهای بود همچون بزرگان سلف و در صداقت و پاکی عمل و اخلاق اسلامی و انسانی و صلاح نفس صاحب کرامت و نادره زمانه خود بود.
بدیع الزمان حافظهای دقیق و قوی و پربار و پرمایه داشت و به تمام معنی استادی کم نظیر و نامور و ارجمند بود در ادبیات فارسی و عربی و معارف اسلامی و لغت متبحر بود و تحقیقاتی نفیس و گرانمند و آثاری ارزشمند و گرانبار از خود بر جای گذاشت.
وی لقب جالبی برای خود برگزیده بود و آن لقب خادم القرآن بوده که به حق شایستگی این لقب را نیز داشته است.
این بزرگ را به سبب هوش زیاد بدیع الکتاب و بدیعالزمان یا بدیع میخواندند، همچنین تخلص وی در اشعار فارسی مهی و در اشعار عربی بدیع بوده است.
از دیگر فضیلت های این استاد گرانقدر و گرانمایه جنبه شاعری او بود که به هر سه زبان عربی و فارسی و کُردی به صورت قطعه و قصیده و مثنوی شعر میسرود.
در سال های ۱۳۳۸ و ۱۳۴۲ مدیر روزنامه کردستان شد که به زبان کردی و لهجه گورانی در تهران منتشر می شد و بعدها تعطیل شد.
عبدالحمید مهی سنندجی در سال ۱۳۴۵ هجری قمری موفق به دریافت اجازه تدریس و افتاء از مرحوم شیخ حبیبالله کاشتری مدرس روحانی شد.
بدیعالزمانی به دور از غوغاسازی و شهرتطلبی، مردی به تمام معنا دانشمند بود. تسلط او بر غرایب و دقایق ادب و لغت عرب، در کنار حافظهٔ قدرتمند او، مایهٔ تحیر و اعجاب اقران و اغیار بود.
این استاد بزرگوار و نویسنده و شاعر نامدار کُرد متاسفانه با وجود اطلاع و تسلطی که بر ادبیات عرب داشت و تیزبینی و مطالعه زیاد و همچنان آگاه بر ادبیات فارسی و با وجود آنهمه شور و شوق و طبع خاصی که وی در شاعری و نویسندگی داشت آثار زیادی از خود به جا نگذاشت چرا که دست به قلم نبرد و آنها را به صورت مکتوب درنیاورده است البته نمونه دانشمندان و نویسندگانی که از نظر علم و آگاهی و توان و سواد در اوج هستند اما کمتر می نویسند بسیار زیاد است.
آثار وی عبارتاند از: "دیوان" اشعار؛ "موالیدالفوائد"؛ "بدایعالفوائد"؛ "شرحی بر قصیدهٔ بانت سعاد"؛ "معیارالقریض" ، در عروض؛ "نخبالادب"؛ "مخزنالادب"؛ "رسالهٔ در مؤلفات سیوطی"؛ "تعلیقات بر کتابالترسل الیالتوسل"؛ "تعلیقات بر قاموس فیروزآبادی" در لغت.
قصیدههای او بیشتر خطاب به اولیای فرهنگ کردستان و تحریض و تشویق آنان به اصلاح فرهنگ و جلوگیری از رکود و مردگی آن دیار سروده شده است.
او ارادت و عواطف و احساسات خود را نسبت به زادگاهش در قصایدش منعکس کرده و شهر سنندج را سرزمین دانشمندانی دانسته که مردم را به راه راست و منهج قویم و صراط مستقیم راهنمایی میکنند.
وی سرانجام در ۵ آبان ۱۳۵۶ هجری شمسی داری فانی را وداع و به دیار باقی شتافت.
منبع: کتاب زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم استاد عبدالحمید بدیعالزمانی کردستانی، نوشته محمد رئوف مرادی، چاپ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
انتهای پیام