نادر مشایخی در ۶۱ سالگی و در روز تولدش، در پاسخ به اینکه چقدر از عملکردش در عرصه هنر رضایت دارد، چنین میگوید: «اگر بخواهم همه برنامههایی که در ذهن دارم را پیاده کنم باید پنج یا شش بار دیگر متولد شوم. به عنوان یک هنرمند همیشه دوست داشتهام کارهایم را بدون نقص انجام دهم و اگر از من سوال شود تا چه حد از فعالیتهایم رضایت دارم، ممکن است بگویم میتوانستم بهتر انجام دهم. همیشه ایدههای نو در ذهن دارم ولی واقعیت این است که اکنون شاید در این شرایط نتوانم برخی از ایدههای خود را به سرانجام برسانم.»
سه شنبه ـ پنجم آذر ماه ـ تولد نادر مشایخی، آهنگساز و رهبر ارکستر باسابقه کشورمان است. به بهانه تولد ۶۱ سالگی با او تماس گرفتیم تا ضمن تبریک این روز به او، نگاهی به سالهایی که در عرصه هنر گذرانده و برنامههای آیندهاش داشته باشیم.
مشایخی در گفتوگو با ایسنا، صحبتهایش را اینطور شروع میکند: دقیقا نمیتوان از یک هنرمند پرسید که تا چه حد در سالهای فعالیت خود از کارهایش راضی بوده است؛ چراکه او همیشه میخواهد کارهایش را بهتر و بهتر انجام دهد. در سالهای فعالیتم همیشه سعی کردهام انرژی و زمان بگذارم و مدام به دنبال ایدههای نو هستم و موارد مختلفی در ذهنم برای پیاده کردن داشتهام.
این هنرمند دربارهی ایدههایش برای آهنگسازی میگوید: فهمیدهام که ساخت آهنگ برای مخاطب ایرانی باید با توجه به فرهنگ او باشد؛ چراکه فرهنگ ما ایرانیها متمایز از فرهنگ اروپایی است و تاریخچهای جداگانه در زمینه موسیقی داریم.
به همین علت نباید همان الگوی اروپایی را برای ساخت موسیقی برای ایرانیان پیاده کرد. از طرفی کار من این است که موسیقی خود را تبدیل به سلیقه و نیازی برای مردم کنم، نه اینکه با توجه به سلیقه و نیاز آنها عمل کنم.
او ادامه میدهد: من به عنوان یک هنرمند موسیقی همیشه برنامههای زیادی برای کار خود داشتهام ولی به طور کلی برای پیاده کردن ایدههایی که در سر دارم به زمان خیلی زیادی نیاز دارم؛ چراکه اگر بخواهم تمامی آنها را پیاده کنم باید چندین بار دیگر به دنیا بیایم.
مشایخی در عین حال یکی از مسائلی که باید در دنیای موسیقی به آن رسیدگی شود، را بحث آموزش عنوان میکند و اضافه میکند: من به تدریس در دانشگاهها اعتقاد ندارم؛ چرا که ما نحوه آموزش امروز موسیقی در دانشگاهها را از آمریکا گرفتهایم که واقعا مضر است و خودشان هم دیگر آن را پیاده نمیکنند. موسیقی مانند نجاری است؛ درست است که فرد باید مدارک دانشگاهی داشته باشد ولی آموزش آن باید به شکل مکتبخانهای باشد و هنرجو نباید با استادهای مختلفی کار کند، بلکه از همان ابتدا باید درس خود را به صورت عملی نزد یک استاد توانا فرا بگیرد.
او تصریح میکند: سیستم آموزش موسیقی در کشور ما واقعا عقب است و نیاز به بازنگری و بهروز شدن دارد. نمیتوان با مباحثی که چندین دهه قبل در کتابهای آموزشی آورده شده دانشجویان امروز را تربیت کرد و انتظار داشت که خروجی خیلی خوبی بدهیم؛ زیرا مکانیزم ذهنی و فکری جوان امروز با جوان ۵۰ سال پیش متفاوت است. از یک طرف، هم سیستم آموزشی و هم کتابهای درسی باید به روشها و متدهای درسی روز دنیا برسند تا ما نیز با آموزش موسیقی در دنیا همتراز شویم. با توجه به آنچه که اکنون در شرایط کشور میبینیم امکان اعمال این تغییرات در سیستم آموزشی وجود دارد، پس چرا این کار را انجام ندهیم؟ من سابقه تدریس در یکسری از واحدهای علمی کاربردی موسیقی و دیگر دانشگاهها را دارم و میتوانم بگویم که شرایط آموزش موسیقی در این مکانها اصلا کافی نیست.
در پایان از او سوال میکنیم که آیا مایل است در شرایط کنونی به محبوبیت و سرنوشتی همانند پدرش جمشید مشایخی برسد؟ او میگوید: این امر جریان متفاوتی است؛ چراکه خود پدرم آدم خاص و متفاوتی بود و در بین مردم نیز به گونهای خاص محبوبیت داشت. به یاد دارم زمانی که در اتریش بودم پیش من آمد و کتابهایی را به من داد و سفارش کرد که حتما آنها را بخوانم و اصالت ایرانی بودن خود را فراموش نکنم. او روی منش و تفکر ایرانی بودن تأکید خاصی داشت و این تفکر خود را به من و دیگر فرزندانش منتقل کرد. من باید بتوانم خط فکری پدرم را به جوانترها و شاگردانم منتقل کنم و یاد پدرم را زنده نگه دارم.
انتهای پیام