به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: «چاووشخوان به کسی گفته میشد که در آستانه سفرهای زیارتی با آواز خوش خود مردم را به سفر تشویق میکرد، همراه با آنها به زیارت میرفت، مسیر را میشناخت و در زمان برگشت هم اولین کسی بود که به اعضای خانواده زائران خبر بازگشت را میداد. چاووش هم به آوازی گفته میشد که چاووشخوان میخواند. با این که دیگر در شهرهای امروز و به وقت زیارت چاووشخوانی آواز سر نمیدهد و مردم را به زیارت کربلا نمیخواند اما به گفته فواد توحیدی، آهنگساز، نوازنده و پژوهشگر موسیقی نواحی کشور این رسم در روستاها و شهرهای کوچک کشور خصوصا در کرمان رواج دارد. توحیدی که حاصل ۲۰ سال مطالعه روی موسیقی نواحی و بیش از ۲۵۰ سفر به نواحی روستایی کرمان را در مجموعه ۱۵گانه «کویرانه» منتشر کرده است، نگاه ویژهای به چاووشخوانی دارد و تاکنون چاووشهای زیادی را در استان کرمان جمعآوری و ثبت کرده است. او در گفتوگو با «اعتماد» با اشاره به تشابهات چاووشخوانی و تعزیه از این لحاظ که هر دو در دستگاههای ایرانی خوانده میشوند، میگوید: «چاووش در بیان سفر زیارتی خوانده میشود. حتی در تعزیههای کرمان اگر شخصیتی بخواهد به دیدار امام حسین(ع) برود، این صحنه با خواندن چاووش همراه میشود.»
با وجود جایگاهی که تعزیه در ایام محرم دارد، چاووشخوانی با پیشینه غنی و اشعاری در بیان آرزوی دیدار کربلا میتواند جایگاه مستحکمتری را در میان آیینهای اربعین و بدرقه زائران کربلا داشته باشد.
بانگ زیارت
هر که دارد هوس کربوبلا بسمالله
هر که دارد هوس کرب و بلا خوش باشد
این مطلع یکی از چاووشهایی است که برای زیارت کربلا خوانده و ادامه آن با این مصرعها دنبال میشود:
اول به مدینه مصطفی را صلوات
دوم به نجف شیر خدا را صلوات
در طوس غریبالغربا را صلوات
پس کشته شهر نینوا را صلوات
مردم و زائران با تمام شدن هر مصرع صلوات میفرستند. چاووشخوانی در گذشته بانگ زیارت بود و چاووشخوانها مردان معتمد شهر یا روستا بودند. صوت خوش داشتند و نفسشان گرم و موثر بود. آنها در آستانه سفرهای زیارتی علم خود را در مکانی مشخص و مثلا جلوی مسجد، سقاخانه، میدان ده و امثال آن برپا میکردند یا به نقل از دکتر غلامحسین یوسفی در «چاووش» «علم بر دوش، سوار بر اسب و چهارپا یا پیاده در گردش بودند و مشتاقان را با خواندن اشعار خوش در بشارت سفر و توصیف زیارتگاه و مناقب پیغمبر و امامان و برآورده شدن مرادها دلگرم میکردند.» حتی در برخی از نقاط ایران مثال سنگسر در شمال سمنان، چاووش به زبان رایج هم گره خورده است. مثلا «چاووش بیرون کردن» یعنی چاووش سوار بر اسب در کویها میگردد و گاه در خانهها را میکوبد و سفر قریبالوقوع زوار را خبر میدهد و برای همگان برخورداری از چنین توفیقی را آرزو میکند. چاووشخوانها علم به دست میگرفتند و علمشان معمولا سه گوش بود و سبز رنگ و بر آن تصویری از حرم کعبه یا حرم علی(ع) با ابیاتی مشخص نقش میبست. مردم هم با شنیدن نوای چاووش برگ سفر میبستند و حلالیت میگرفتند. در دوران قاجار چاووشخوانی به عنوان شغل ثابت هم لحاظ میشد. در برخی از اسناد مثل گزارش اوژن اوبن در سفرنامهاش ثروتمندان بین ۱۵ تا ۲۰ تومان به چاووشخوانان حقالزحمه میدادند با این حال این حقالزحمه هم خرج تنگدستان میشد. حقالزحمه دیگری به نام «گنبدنما» به چاووشخوانان و به وقت نمایان شدن گنبد حرم از دور و به عنوان مژدگانی داده میشد. در بازگشت هم روال کار متفاوت بود. چاووشخوانان معمولا در بازگشت چند منزل جلوتر از کاروان حرکت میکردند و با چاووشخوانی بازگشت زائران را خبر میدادند و مژدگانی میگرفتند. با اینکه چاووشخوانها در گذشته به نسبت سفر زیارتی و مقصد، اشعاری را از حفظ میخواندند اما بدیههخوانی نیز توانایی مهم آنها بود.
غلامحسین یوسفی چنین صفاتی را برای چاووشخوان در نظر میگیرد: «چاووش که پیشرو کاروان در سفر معنوی بود به هر نسبت به تقوی و اخلاص و دل پاک برخورداری داشت سخنش موثرتر و مقبولتر مینمود. از این رو کسانی که به بدی شهرت داشتند نمیتوانستند چاووشی اختیار کنند زیرا کسی به آنان اقبال نمینمود.»
چاووشخوانی به رنگ کرمان
«حدود ۲۰ سال است که چاووشخوانی در کرمان کمرنگ شده است، با این حال هنوز هم چاووشخوانهایی داریم که اشعار را از حفظ میخوانند و صدای بسیار خوشی دارند.» فواد توحیدی با گفتن این جمله اشاره میکند که در برخی روستاهای استان کرمان مانند روستای انار هنوز چاووشخوانی رونق دارد. چاووشخوانها در گذشته همراه با زائرین به سفر میرفتند، در طول مسیر کمک حال کاروان بودند، راه را میشناختند و البته گفتن اذان هم به عهده آنها بود. به گفته توحیدی چند صفت بود که هر چاووشخوانی باید بهرهای از آن میبرد. خلوص نیت، صدای خوش و آشنایی با مسیر از مهمترین ویژگیهای چاووشخوانان بود. آنها تکخوان بودند و چاووشخوانی اغلب به صورت تک اجرا میشد، با این حال عموما شاگردان آنها یا به اصطلاح نوچههایشان در خواندن کمک میکردند. به این صورت که ابیات را با صلوات یا بسمالله پاسخ میدادند. چاووش به زعم توحیدی مثل تعزیهخوانی از جنس آواز و آن هم آواز مذهبی است. زیرا چاووشخوانان ریتم خاصی را دنبال نمیکنند یا به بیانی دیگر با اینکه اشعار آنها منظوم است، خواندن آنها متر مشخصی ندارد. اما نکته جالب دیگری که این پژوهشگر به آن اشاره میکند، جوهره موسیقایی چاووشخوانی است. با اینکه این سنت بیشتر در روستاها جریان دارد، حتی در مناطقی که موسیقی مقامی پررنگتر است، چاووش را نه با موسیقی مقامی بلکه بر اساس موسیقی کلاسیک ایران و در ردیف و دستگاه میخوانند. توحیدی معتقد است همین نکته نشان میدهد چاووشخوانی از مرکز وارد روستاها و نواحی شده است.
چاووشی صبح عاشورا، چاووشی تعزیه، چاووشی مرگ، چاووشی مکه، چاووشی کربلا، اشعار این آواز مذهبی بنا به مقصد زیارت و موقعیت کاملا با هم متفاوتند. چاووشیهایی که پیش از سفر خوانده میشوند بیان احساسات و عواطف است یا بیان آرزو و حاجات زائران و حتی گاهی مسائل و سختیهای سفر هم در آن خوانده میشود. چاووشی مرگ یکی از چاووشخوانیهای متفاوتی است که در کرمان اجرا میشود. به گفته توحیدی مردم کرمان معتقدند مرگ سفری است به سوی خدا و از اینرو در تشییع جنازه، چاووشی مرگ میخوانند. با اینکه چاووشخوانی به آواز زیارت شناخته شده است اما حتی در تعزیههایی که در استان کرمان برگزار میشوند، اگر در صحنهای از تعزیه شخصیتی بخواهد به دیدار امام حسین(ع) برود این صحنه با خواندن چاووش همراه میشود. خود چاووشخوانی هم بخشهای مختلفی دارد. مثلا یکی از آنها بسماللهخوانی نام دارد. ابیات با بسمالله شروع میشوند و نوچهها هم در بین ابیات با بسمالله پاسخ چاووشخوان را میدهند. قسم دیگر صلواتخوانی است. ابیات این نوع چاووش در آخر خود با صلوات به یکی از امامان معصوم و عموما آن امامی که مقصد زیارت است پایان میگیرد و نوچهها هم با فرستادن صلوات چاووشی را همراه میکنند. نوع دیگری از چاووش هم دعاخوانی است که عموما در بین مسیر خوانده میشود چاووش بازگشت هم آوازی است که به هنگام برگشت از زیارت خوانده میشود. به زعم توحیدی یکی از کارکردهای چاووشخوانها این بود که از دور به مردم روستا خبر بازگشت کاروان زیارت را میدادند و شعر این نوع آواز مضمون تبریک به زائران را داشت.
آداب چاووشخوانی
با اینکه دکتر یوسفی در مقاله «زبان فارسی: چاووش» مینویسد که چاووشخوانها لباس مخصوصی ندارند. اگر سید باشند شال سبزی بر گردن میاندازند و در غیر این صورت شال سیاهی را حمایل سینه میکنند، اما توحیدی از لباس وصله اسم میبرد که مخصوص چاووشخوانهاست. این لباس هفت وصله دارد؛ دو دستکش، نعلین، پاپوش، شلوار، سفره خدمت و ابلق که پر دو رنگی است که روی کلاه جای میگیرد. این لباس را میتوان لباس قلندری دانست. در واقع چاووشخوانها خود قلندر بودند، یعنی عارفانی که به دور از مادیات مثل دراویش جامه سفید به تن میکردند و با کشکولی سر راه مردم بازار مینشستند و به اصطلاح درویشخوانی میکردند. مردم هم داخل کشکول آنها سکهای میانداختند و این پولها به تنگدستان میرسید. درویشخوانی تا چند دهه پیش در کرمان پررنگ بود و درویشخوانها چاووش نیز میخواندند.
توحیدی در خلال صحبتهایش درمورد چاووشخوانی به دو ساز اشاره میکند؛ ساز اول شاخ نصیر نام دارد؛ سازی از جنس شاخ قوچ. این ساز را درویشخوانان و چاووشخوانان به همراه داشتند تا در بیابان برای دور کردن حیوانات وحشی استفاده کنند. این ساز صدای رسایی داشت و حیوانات وحشی با شنیدن صدای ساز دور میشدند. ساز بعدی هم سفیدمهره نام دارد. در کرمان رسم است وقتی کسی فوت میکند در سفیدمهره میدمند تا مردم مطلع شوند و به خانه متوفی بروند. علاوه بر آن هنگام جمع کردن مردم در روستا برای زیارت، چاووشخوانان در سفیدمهره میدمیدند تا مردم را در مرکز روستا گردهم بیاورند. مردم که جمع میشدند تازه نوبت چاووشخوانی میرسید. در واقع این دو ساز، ساز اعلان بودند و به مردم خبررسانی میکردند.
چاووشخوانی در استانهای دیگر
هرمزگان، بوشهر، فارس، یزد، مازندران و دیگر شهرهای ایران هم هر یک به شکلی چاووشخوانی داشتند و حتی در برخی روستاهای این شهرها چاووشخوانی اجرا میشود. سیدعلیرضا هاشمی در مقاله «چاووش و چاووشخوانی در سفرهای زیارتی» نمونههای متعددی از این چاووشها را در جایجای ایران معرفی میکند برای مثال در میان اهالی زرجه بستان قزوین «در روز حرکت زائران صبح اول وقت چند نفر از اهالی خوشصدا که به اصطلاح محلی آنها را چیوش میگویند، از خانه بیرون میآمدند و با صدای بلند اشعار مذهبی میخواندند و به این ترتیب حرکت زائران را به مردم اعلام میکردند.» یکی از چاووشیهای مردم قزوین در آستانه سفر به کربلا چنین است:
کای موالی موسم فصل بهار کربلاست
لاله باید چید هرکس داغدار کربلاست
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
در فریدونشهر اصفهان زائران کربلا را یک چاووشیخوان بر فراز اسب سیاه همراه میکند و میخواند:
چه کربلاست که آدم به هوش میآید
هنوز ناله زینب به گوش میآید
چه کربلاست عزیزان خدا نصیب نکند
خدا مرا به فدای شه غریب کند
که خدا فرموده در همه آیات
به باب فاطمه پیغمبر خدا صلوات
در زاهد شهر فسا در روز حرکت زوار چاووشخوان جلوتر از سایرین ابتدا به سمت امامزاده ابراهیم مشهور به «زاهد» در گورستان ده حرکت میکند و ندا سر میدهد که:
هر کس که دلش هوای حوض کوثر دارد
باید که دست از مال جهان بردارد
دلا بیا تا رویم سوی کربلای حسین (ع)
به پا کنیم در آنجا عزا برای حسین (ع)
با این که چاووشخوانی میتواند عموما در آستانه سفرهای زیارتی خوانده شود، اما در برخی از استانها مثل سمنان و خراسان نوع دیگری از چاووشخوانی مذهبی رواج دارد که به نقل از دانشنامه جهان اسلام در مدخل چاووشخوانی این چاووشها با سنت زیارت در ارتباط مستقیم نیستند و بهطور ویژه روایتی استعاری از حرکت کاروان امام حسین (ع) به کربلا را ترسیم میکنند. برای مثال در بیرجند به مناسبت سالروز ورود اهل بیت امام حسین (ع) به کربلا چاووش میخوانند و از نزدیک شدن ایام عزاداری محرم و رسم علمبندان خبر میدهند. حین خواندن این چاووشی اسفند دود میکنند و مردم در پایان ابیات صلوات میفرستند. در بیرجند و میبد این رسم مستقیما با ایام محرم پیوند میخورد و چاووشخوان درون نخل عزاداری که بر شانه مردم قرار دارد ندای چاووش سر میدهد. در تکیه بیدآباد شاهرود و شبهای شهادت امامحسین (ع) مراسمی به «نام شمع و چراغ» برگزار میشود که پس از خواندن خطبه و دعا، چاووش اشعار محتشم کاشانی را درباره واقعه کربلا و رثای شهدا میخواند و مردم هم با صلوات او را همراهی میکنند. چاووشخوانی در شاهرود موروثی است و سینه به سینه منتقل میشود. از دیگر چاووشخوانیهایی که از مصایب کربلا میگویند میتوان به چاووشخوانی در نوشآباد کاشان نیز اشاره کرد که طی مراسم سنتی چاووشخوان روز عاشورا سوار بر اسب و پیشاپیش تعزیهخوانان چاووشی میخواند.
با اینکه این سنت همچنان در برخی از شهرهای کوچک و روستاهای ایران رونق دارد اما در قیاس با تعزیه در محاق است و رو به فراموشی. اگر تعزیه در دهه ابتدایی محرم رونق چشمگیری دارد و مردم ظهر عاشورا را با تعزیه میشناسند، شاید بتوان همین جایگاه را برای چاووشخوانی اما در این باره بهطور ویژه در اربعین بازتعریف کرد. باتوجه به رونق چشمگیر پیادهروی اربعین در سالهای اخیر شاید چاووشخوانی جزو مراسم سنتی باشد که بتواند به لطف استقبال بیکران مردم دوباره احیا شود و رنگ زندگی دوباره به خود ببیند.
با اینکه چاووشخوانی به آواز زیارت شناخته شده است اما حتی در تعزیههایی که در استان کرمان برگزار میشوند، اگر در صحنهای از تعزیه شخصیتی بخواهد به دیدار امام حسین(ع) برود این صحنه با خواندن چاووش همراه میشود. خود چاووشخوانی هم بخشهای مختلفی دارد. مثلا یکی از آنها بسماللهخوانی نام دارد. ابیات با بسمالله شروع میشوند و نوچهها هم در بین ابیات با بسمالله پاسخ چاووشخوان را میدهند. قسم دیگر صلواتخوانی است. ابیات این نوع چاووش در آخر خود با صلوات به یکی از امامان معصوم و عموما آن امامی که مقصد زیارت است پایان میگیرد و نوچهها هم با فرستادن صلوات چاووشی را همراه میکنند. نوع دیگری از چاووش هم دعاخوانی است که عموما در بین مسیر خوانده میشود.»
انتهای پیام