آلودگی بصری شهری در گفت‌وگو با یک معمار و مدرس دانشگاه

ورود فَشِن به معماری!

«مشکلات آلودگی بصری کلان‌شهرهای ایران تنها با ایجاد تغییر در بافت‎های اجتماعی شهر حاصل خواهد شد. لازمه این امر نیز تضعیف تجمل‌گرایی از اخلاق اجتماعی، حل شدن مشکلات عدالت اجتماعی و اوضاع اقتصادی، تعیین قوانینی ثابت برای ساخت و ساز و ... است. در چنین حالتی دیگر کسی مسکن یا ساختمان را به شکل سرمایه نمی‌بیند و همه چیز در ساخت و ساز شکل انسانی‌تری به خود خواهد گرفت و به مرور مشکلات آلودگی بصری شهری نیز حل خواهد شد.»

این جملات بخشی از نظرات یک معمار درباره‌ی حل مشکلات آلودگی بصری شهری است.

مدتی است که در ایسنا گفت‌وگوهایی با معماران مختلف درباره مشکلات آلودگی بصری شهری که بخش قابل توجهی از آن مربوط به نحوه طراحی معماری و شهرسازی است، منتشر شده است. برخی از این افراد معتقدند که چند دهه است که فروش بدون مطالعه تراکم در سراسر کشور و صدور مجوز ساخت و ساز برای افرادی که حاضر به پرداخت پول بیشتر هستند، باعث شده که در حال حاضر شاهد هجمه‌ای از بی‌نظمی‌ها در سراسر شهرهای کشور باشیم. بی‌نظمی‌هایی که در کلان‌شهرها با وضوح بیشتری دیده و باعث سردرگمی ساکنان آنها می‌شود.

این بار تصمیم گرفتیم پای صحبت‌های محمدرضا نیک‌بخت ـ معمار و مدرس دانشگاه در رشته معماری ـ بنشینیم تا نظر او را درباره‌ی ساخت بناهای بدشکل و بی‌نظم در شهرهای مختلف کشور، جویا شویم.

این معمار در صحبت‌های خود دلایل این مشکلات را از چند منظر بررسی کرد که در ادامه هر کدام از آنها را با ذکر موضوع نقل می‌کنیم.

عوامل وحدت دهنده شهری چیست؟

نیک‌بخت در ابتدای صحبت‌های خود بیان می‌کند که موضوع آلودگی بصری شهری ۱۵ سال پیش، موضوع پایان‌نامه فوق‌لیسانس او بوده است.

او ادامه می‌دهد: شهر صورت مردم است. اگر مردم حالشان خوب باشد، شهر نیز حالش خوب است. اگر مردم حالشان بد باشد، حال شهر نیز خوب نخواهد بود. یکسری عوامل وحدت‌دهنده وجود دارد که وجود اینها در کنار هم حال شهر را خوب می‌کند. درواقع بناها و رفتارهای اجتماعی مختلف روی ظاهر شهر تأثیرگذار هستند. حال اگر برخی تغییرات در ظاهر یک ساختمان‌ رخ دهد و پس از آن در ساختمان‌های مجاور نیز تکرار شود، متوجه خواهیم شد که شهر تابع یک قانون، ضابطه، آموزش و یا ... است. درواقع یک عامل یا عواملی شهر را به هم پیوند می‌دهد و بین عوامل مختلف، وحدت به وجود می‌آورد. شهر نیازمند این وحدت است.

این معمار اظهار می‌کند که متاسفانه عوامل وحدت دهنده عناصر شهری ما از هم گسیخته است؛ چراکه این عوامل دست ارگان‌هایی است که هیچ کدام رسالت و مسوولیت خود را انجام نمی‌دهند، در نتیجه شهر از هم گسیخته شده است.

او اضافه می‌کند: به واسطه بی‌نظمی و نبود قوانین ساخت و ساز یکسان و ثابت، هر عنصر که می‌تواند یک بنا باشد با ساختمان مجاور خود متفاوت می‌شود؛ به همین دلیل ما در شهر یک تشدد می‌بینیم. این امر نمونه بارز یک ارکستر موسیقی است که هر کسی ساز خود را می‌زند و هیچ کس تابع یک دستورالعمل جامع نیست. باید قانونی باشد که عوامل مختلف شهری را وحدت ببخشد و از این هرج و مرج جلوگیری کند.

نیک‌بخت درباره تعیین قانون ثابت ساخت و ساز شهری می‌گوید: این قانون باید توسط شهرداری‌ها، آموزش در دانشگاه‌ها یا از طریق سلیقه اجتماعی تعیین شود، به گونه‌ای که یک همگنی اجتماعی به وجود بیاید.

همگنی اجتماعی نداریم

او همچنین در ادامه به بحث همگنی اجتماعی می‌پردازد و توضیح می‌دهد: همگنی اجتماعی در قبل از انقلاب که مهاجرت مردم از شهرستان‌ها به تهران کمتر بود، وجود داشت. ولی اکنون مهاجرت به تهران آن‌قدر زیاد است که در خیابانی مانند انقلاب اکثر افراد از شهرستان‌ها هستند. حال چگونه این امر باعث بروز ناهمگنی اجتماعی می‌شود؟ به دلیل اینکه اکثر این افراد در شهرهای دیگر با فرهنگ و شرایط اجتماعی دیگری رشد کرده‌اند، در نتیجه با حضور گسترده آنها در پایتخت به دلیل وجود اختلاف سلیقه و فرهنگ با بومی‌های تهران، همگنی جامعه از بین می‌رود و مهاجرت به یکی از عوامل آسیب زننده به سیمای شهری تبدیل می‌شود.

ساختمان سرمایه مالی شده است

نیک‌بخت همچنین اظهار می‌کند که «در گذشته ساختمان عنصر سرمایه نبود ولی الآن به عنصر سرمایه تبدیل شده است. اکنون هر کسی که ارتباطات بیشتری در سازمان‌های مربوطه داشته باشد یا اینکه از لحاظ مالی غنی‌تر باشد، می‌تواند ساختمان بلندتری بسازد و کسی که پول کمتری دارد ساختمانش کوتاه‌تر خواهد بود. درواقع جایگاه اجتماعی و مالی افراد روی تک تک عناصر شهری تأثیرگذار می‌شود.»

او می‌گوید که امروزه شرایط عدالت اجتماعی یکسان با مردم برخورد نمی‌کند. درواقع اوضاع به این صورت است که مثلا یک نفر در ساختمان پلاک ۲۵ پسردایی‌ای دارد که در شهرداری است؛ به همین دلیل می‌تواند یک طبقه بیشتر بسازد ولی صاحب خانه ساختمان مجاور او در پلاک ۱۳، چون چنین ارتباطی را ندارد، نمی‌تواند ساختمان بلندتری را بسازد. این امر یعنی عدم وجود عدالت اجتماعی در جامعه. به طور کلی مشکلات آلودگی بصری شهری به دلیل نوع معماری نیست بلکه به دلیل نبود عدالت اجتماعی یکسان بین تمامی طبقات اجتماعی است.

تغییر مداوم قوانین شهرداری

این استاد دانشگاه تغییر مداوم قوانین شهرداری را در طول ۴۰ سال گذشته از جمله دیگر دلایل آلودگی بصری شهری می‌داند.

او می‌گوید: تا به حال نشده که در شهرداری یک قانون داشته باشیم که پنج سال دوام داشته باشد. هر قانون و ضابطه‌ای که داریم با تغییر شهردار دست‌خوش تغییرات می‌شود، به این صورت که یکی ساخت ساختمان شش طبقه را مجاز می‌کند و یکی ۱۰ طبقه. هر شهردار ساز خود را می‌زند و قوانین شهرداری نیز مانند قوانین گمرگ لحظه به لحظه عوض می‌شود. این امر نیز موجب می‌شود که یک نفر در سال ۱۳۹۵ خانه شش طبقه بسازد، فرد دیگری در سال ۹۸ در همان خیابان ۹ طبقه و سال بعدی نفر دیگری در همان جا بتواند هفت طبقه بسازد، در نتیجه همین اختلاف ارتفاع ساختمان‌ها باعث ایجاد بی‌نظمی می‌شود.

مشکل آموزشی داریم

او در بخش دیگری از سخنان خود وارد بحث آموزشی رشته معماری می‌شود و عنوان می‌کند: در دانشگاه‌های ما دستورالعمل‌هایی برای جهت دادن به خط فکری مهندسین و اساتید در دوره‌های آموزشی وجود ندارد؛ یعنی در دانشگاه‌ها و دوره‌های آموزشی مبانی نظری و اندیشه نداریم که تعیین کند شهرهای ما باید به چه سمت و سویی برود؟ باید سنتی باشد یا مدرن باشد؟ تابع قوانین باشد؛ کدام قوانین؟ آموزش یک مهندس در دانشگاه به گونه‌ای است که تنها درباره طراحی یک ساختمان همانند ساخت یک ماکت آموزش می‌بیند و به او آموزش داده نمی‌شود که با دیگر همکاران یا همکلاسی‌های خود همکاری داشته و در ارتباط باشد؛ درواقع این امر در دستورالعمل آموزشی اساتید نیست؛ به همین دلیل یک مهندس هیچ دلیلی نمی‌بیند که خودش را در چیزی با مهندسی دیگر شریک ببیند، در نتیجه هر کس برای خودش و بدون توجه به بستر طرح، طراحی می‌کند.

نیک‌بخت توضیح می‌دهد: شرایط به گونه‌ای است که دانشجویان در دانشگاه آموزش نمی‌بینند که برای ساخت یک ساختمان باید به ایجاد نشدن آلودگی بصری شهری توجه کنند؛ به عنوان نمونه من خودم در دانشگاه شهید بهشتی تدریس می‌کنم ولی موضوع تدریسم چیز دیگری است اگرچه که با عوامل ایجادکننده مشکلات آلودگی بصری به خوبی آشنا هستم. زمانی که دانشجو در حال یادگیری است مسائل اجتماعی و شهری به هیچ عنوان در حوزه سواد طراحی او قرار نمی‌گیرد و بافت اجتماعی برای او معنایی ندارد.

این مدرس دانشگاه ادامه می‌دهد: در نتیجه دانشجوی فارغ‌التحصیل رشته معماری تنها خودش و پروژه‌اش را می‌بیند و شهر و جایگاه پروژه‌اش در یک بستر محیطی برای او اهمیتی ندارد. به همین جهت معماری ما تابع یکسری تقاضاهای احساسی کارفرماها (کسانی که سرمایه‌گذاری می‌کنند) و همچنین مهندسین است.

مجله‌های معماری غرق‌شده در اندیشه‌های معماری غرب

مساله دیگر نگاه ژورنالیسم معماری به معماری و شهر است. اصولا ژورنال‌های معماری و کُنش‌های روشنفکری معماری ما تماما در دست یکسری از مهندسین معمار هستند که ذهنیت آنها حول محور یک معماری زمانه‌گرای متمایل به معماری اروپاست.

او توضیح می‌دهد: مثلا در سال ۱۳۹۲ یک معمار، عاشق معماری «رم کولهاس» (معمار هلندی) شد و در تهران یک بنا مانند یکی از ساختمان‌های او ساخت و از طرف همین مجلات جایزه هم گرفت. آن وقت چند ماه بعد یک معمار تازه کار از ساختمان شرکت «ام وی آر دی وی» خوشش می‌آید و ترجیح می‌دهد که پروژه هتل خود را شبیه ساختمان او بسازد. تقریبا ۹۹ درصد پروژه‌هایی که به عنوان موج نو زمانه‌گرا در آثار معماری می‌بینید، خودشان یا تفکرشان کپی هستند.

به طور کلی یکی از دلایل رفتن به سمت اندیشه معماری غرب که ربطی به هیچ ساختار وحدت دهنده‌ای در معماری ایران ندارد، همین مجلات هستند.

مشاورین املاک؛ بلای جان معماری

این معمار همچنین بحث مشاوران املاک و تأثیر آنها را در ساخت و ساز پیش می‌کشد. او می‌گوید: بحث‌های کنش‌های اجتماعی در ارتباط با مسائل اقتصادی بیشتر تحت کنترل مشاوران املاک و معاملات ملکی‌هاست. آنها در این حوزه با ایجاد یک فضای سوداگری خیلی از معمارها، کارفرماها و مالکین را تحت تأثیر قرار می‌دهند و موجب می‌شوند فضایی فشن در معماری به وجود بیاید که در نتیجه معماری به مد متکی می‌شود، به گونه‌ای که معماری به زیبایی‌های تاریخ مصرف‌دار وابسته می‌شود. مشاورین املاک همانند فروشندگان اتومبیل هستند که با ورود مدلی جدید برای آن تبلیغ می‌کنند و بر طبل صوداگری آن می‌کوبند؛ در نتیجه معماران، کارفرمایان و بهره برداران در این طبل صوداگری به لرزه در می‌می‌آیند و همگام با امواج آن حرکت می‌کنند. این امر، بحث تجمل گرایی را وارد معماری می‌کند و با کلمات قلمبه و سلمبه‌ای مانند معماری لاکژری، جان معماری را پر می‌کنند و چهره آن را تحت تأثیر قرار می‌دهند.
 

بی‌توجهی به بافت تاریخی شهرها

ما اصولا در آموزه‌های معماری خود، به بافت تاریخی شهرهایمان بی‌توجه هستیم و تحت عنوان بافت فرسوده، بافت‌های تاریخی شهرهای خود را از بین می‌بریم. البته این اتفاق تنها در ارتباط با محورهای تاریخی رخ نمی‌دهد بلکه همین کار را با محورهای غیرتاریخی که دارای ارزش‌های اجتماعی هستند نیز انجام می‌دهیم. به عنوان نمونه خیابان قصرالدشت را در نظر بگیرید. این منطقه ساختمان‌های فرسوده‌ ولی همراه با بافت اجتماعی همگن داشت. حال ما به عنوان اصلاح بافت فرسوده، محور نواب را کشیده‌ایم که نه تنها شریان بافت شهری را قطع کرده‌ایم بلکه این روابط اجتماعی را به شیوه قدیم در این مناطق بی‌معنا کرده‌ایم.

او توضیح می‌‍دهد: با ایجاد محور نواب، همسایگی و هم‌محله‌ای دیگر معنی ندارد و این معضل مانند یک عفونت به مرور به داخل سایر بافت‌ها نیز نفوذ می‌کند. در نتیجه از چیزهایی مانند سلام و احوال‌پرسی اول صبح همسایگان که یک ارزش، حافظه و خاطره اجتماعی بود دیگر خبری نیست. چنین مواردی که باعث از بین رفتن یکسری رفتارهای درست اجتماعی می‌شود نیز به مرور روی سیمای شهری اثرگذار خواهد بود.

محرم در محله جیحون

نیک‌بخت همچنین درباره تغییر کاربری برخی از بناهای قدیمی می‌گوید: الآن در خیلی از شهرها می‌بینیم که بنا را مرمت می‌کنند و به یک کافه یا قهوه‌خانه تغییر کاربری می‌دهند و خیلی هم از این امر خوشحال هستند. اگرچه که نمی‌دانند با این کار خود بافت اجتماعی را تغییر می‌دهند.

او توضیح می‌دهد: برخی از این تغییر کاربری‌ها را که باعث تغییر بافت اجتماعی شده‌اند، می‌توان در کاشان مشاهده کرد؛ مثلا در کوچه پس کوچه‌های بافت کاشان تنها یک سری خانم‌های شیک‌پوش و مردان گیس بلند که پیپ به دست هستند را می‌بینید و دیگر آدم‌های قدیمی را نمی‌بینید، درواقع در بافت‌های قدیمی اصلا کاشانی نمی‌بینید. خوشحالیم که در این منطقه بافت تاریخی را حفظ کرده‌ایم ولی غافلیم که بافت اجتماعی را نابود کرده‌ایم؛ چون بافت تاریخی و اجتماعی به یکدیگر وابسته هستند و تغییر اینها و یا جدا کردنشان از هم باعث تغییر سیمای شهری می‌شود.

بی‌توجهی به طبیعت شهری و اقلیم

او درباره بی‌توجهی به اقلیم شهری در ساخت ساختمان می‌گوید: مواردی مانند شیب، خاک، آب، جهت بادها، جهت‌گیری نسبت به نور خورشید و ... زمینه‌های شکل‌گیری طبیعت یک شهر را تشکیل می‌دهند. وقتی که به اینها بی‌توجهی شود و فکر کنند که می‌توانند با پول همه اینها را جبران کنند، موجب می‌شود مسیر شکل‌گیری معماری یک شهر از طبیعت و اقلیم شهری دور شود. در نتیجه زمانی که می‌توانند با ساخت یک ساختمان با توجه به شرایط اقلیمی در مصرف انرژی و سرمایه صرفه‌جویی کنند، در یک منطقه گرمسیر ساختمانی با پنجره‌های بزرگ و آفتاب‌گیر می‌سازند و فکر می‌کنند که بعدا به راحتی می‌توان آن را با کولر گازی خنک کرد.

همچنین بریدن درخت‌ها در مناطق مختلف باعث می‌شود که تعهد معماران نسبت به بافت سبز از بین برود. این معضل در مجموع در معماری نمود پیدا می‌کند. بی‌توجهی به کلیه این موارد باعث می‌شود سیمای شهر ما بد شود. درواقع اگر سیمای شهری را به رنگ پوست صورت تشبیه کنیم، در صورت طبیعی بودن رنگ آن متوجه سلامت بودن کبد خواهیم شد و اگر رنگ پوست زرد باشد پس کبد یا سیستم گوارش مشکل دارد. شهر نیز به همین گونه است؛ در حال حاضر ما نمی‌بینیم که مشکل شهر کجاست و چه وضعی دارد؟ تنها می‌بینیم رنگ آن زرد و حالش بد است. نمی‌توان از کانال معماری سیمای شهری را بهبود بخشید بلکه باید این کار را از کانال اجتماعی انجام داد.

بازار، قدرت بیشتری نسبت به قوانین دارد!

او در بخش دیگری از صحبت‌های خود می‌گوید که «وقتی بازار قدرت بیشتری از قوانین شهرداری داشته باشد، تعیین خواهد کرد که قوانین چه باشند؛ در نتیجه شهرداری نیز قوانین خود را با توجه به معیارهای بازار تغییر خواهد داد. اگر سیستم شهرداری به هزینه درآمدهای ساخت و ساز متکی نبود، راحت‌تر می‌توانست در برابر تاثیر مالکین و ثروتمندان بر قوانین ایستادگی کند. ولی اکنون شرایط این‌گونه‌ است که شهرداری با دیدن چهره مالک، اسکناس را می‌بیند. در نتیجه هر چه که او بگوید را به شرط پرداخت پول انجام می‌دهد.»
 

چگونه مفاهیم معماری ایرانی را در معماری معاصر جا دهیم؟

با مطرح کردن سوال بالا به ما پاسخ می‌دهد: این موضوع پیچیدگی‌هایی دارد، بارها در این راستا تلاش‌هایی شده ولی ثمری حاصل نشده است؛ زیرا اصولا معماری، معیار معماری نیست. به این صورت که از معماری، معماری به وجود نمی‌آید؛ بلکه معماری از اندیشه‌های اجتماعی به وجود می‌آید. اگر بخواهیم معماری ایرانی داشته باشیم باید اندیشه ایرانی داشته باشیم. در گذشته به دلیل وجود تفکر شهاب‌الدین یحیی سهروردی (فیلسوف) یا ملاصدرا (فیلسوف)، معماری ایرانی داشتیم، ولی اکنون این تفکر وجود ندارد.

او ادامه می‌دهد: امروزه اندیشه ایرانی را نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم ایرانی کیست؟ آیا ایرانی بودن بسته به گروه خون است، یا ابعاد فیزیکی قد و رنگ پوست و چشم؟ یا ایرانی بودن یک معناست؟ این عبارت هنوز توسط اندیشمندانی که لازم است آن را به عنوان مواد اولیه در اختیار معماران بگذارند، تعبیر نشده است. در حال حاضر برای سلیقه ایرانی معنا نداریم. یک ایرانی چه چیزی دوست دارد؟ ذائقه او چیست؟ اگر اینها تبیین شود، معماری که حاصل خواهد شد حتی اگر با معماری تاریخی ما متفاوت باشد، باز هم معماری ایران نامیده می‌شود.

نیک‌بخت تصریح کرد: اگر هم‌اکنون پروژه آرام‌سازی خیابان انقلاب را به تعدادی معمار که واقعا از انجام این کار راضی هستند بسپارند، اتفاقی نخواهد افتاد؛ چون معمار شهر را نمی‌سازد، بلکه مردم این کار را می‌کنند. در ایران ۸۰ میلیون نفر جمعیت وجود دارد که روزانه در بین اینها افراد زیادی ساختمان‌سازی می‌کنند. معماران اگر هم با یک تفکر مشابه ساختمان‌ها را طراحی کنند باز هم حال شهر خوب نخواهد شد و تنها یک گریم شبیه به بناهای تاریخی روی شهر انجام می‌شود.

او در پایان گفت: باید یک معماری جدید و درست ایرانی داشته باشیم. برای این کار باید معماری و علوم اجتماعی بررسی شود و در دانشگاه‌ها در رشته معماری به علوم انسانی نیز پرداخته شود.

محمدرضا نیک‌بخت

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۲۲ مهر ۱۳۹۸ / ۱۱:۰۳
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 98072216434
  • خبرنگار : 71625