به گزارش ایسنا، دکتر احمد آفتابی ثانی در نشست نقد و بررسی کتاب ایده دانشگاه نوشته کارل یاسپرس که در دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی برگزار شد، اظهار کرد: کیفیت دانشگاه به این بستگی دارد که تا چه حد طبق ایدهآل دانشگاه پیشرفته باشد. ایده دانشگاه هرگز به صورت کامل تحقق پیدا نمیکند و همیشه بخشی از آن ناکام خواهد ماند. بنابراین در دانشگاه همیشه تضادی میان ایده و کاستیهای واقعیت نهادی وجود دارد.
وی بیان کرد: یاسپرس در سال 1383 در آلمان به دنیا آمد. در18 سالگی با رشته حقوق وارد دانشگاه شد. پس از مدتی متوجه علاقه خود به رشته پزشکی میشود و به ادامه تحصیل در این رشته و تخصص روانپزشکی میپردازد و در نهایت در سن 26 سالگی با مدرک دکترا فارغ التحصیل میشود. در سن 30 سالگی یاسپرس موفق شد که استاد تمام دانشگاه هایدلبرگ آلمان شود.
عضو هیأت علمی گروه مهندسی عمران دانشگاه فردوسی بیان کرد: او با توجه به علاقهای که در حوزه فلسفه داشت تمام تلاش خود را میکند که در دانشگاه استاد فلسفه شود. کتابی مینویسد به نام روانشناسی جهان بینیها که کتابی است میان رشتهای برای دانشجویان علم فلسفه و روانشناسی، در نهایت در سن 39 سالگی عهدهدار کرسی فلسفه در دانشگاه هایدلبرگ آلمان شد. در حدود 48 سالگی اثری سه جلدی مینویسد که مجموع آرای فلسفی خود اوست.
وی افزود: در سن 50 سالگی یاسپرس، هیتلر در آلمان به قدرت میرسد. با روی کار آمدن او عدهای از اساتید دانشگاههای آلمان مهاجرت کردند و برخی ازعدهای که در آلمان ماندند مانند مارتین هایدگر، ایدئولوگ و... همراه با نظام بودند. دیگر اساتید یاعلیه هیتلر قلم زدند و یا عدهای مانند یاسپرس سکوت پیشه کردند.
آفتابی ثانی اظهار کرد: یاسپرس از 50 سالگی از فعالیتهای دانشگاهی و حتی تالیف کتاب منع شد و در 54 سالگی هم برخلاف میل خود بازنشسته شد. پس از جنگ جهانی یاسپرس مجددا شروع به چاپ کتاب کرد. از اولین کتاب های چاپ شده توسط یاسپرس میتوان از کتاب مسئله تقصیر نام برد. در این کتاب یاسپرس تقصیری که آلمانیها در جنگ جهانی به دوش میکشیدند را به چهار بخش تقسیم کرد و در پایان تلاش کرد تا ملت آلمان را به یک پالایش روحی نزدیک کند تا گناه بزرگ جنگ جهانی را راحتتر هضم کنند.
عضو هیأت علمی گروه مهندسی عمران دانشگاه فردوسی ادامه داد: در زمان جنگ جهانی نهتنها به اقتصاد، صنعت و .. بلکه به دانشگاهها هم لطمه خورد و همین مسئله موجب شد تا یاسپرس کتاب ایده دانشگاه را بنویسد. این کتاب درصدد یک نوع بازسازی مفهومی از دانشگاه در آن زمان است.
علت نوشته شدن کتاب ایده دانشگاه
وی گفت: یاسپرس معتقد است گشوده بودن در قبال ایده دانشگاه بخشی از نوعی سبک زندگی است. این شیوه خاص پژوهش و کاوش بی حد و حصر، اجازه دادن به عقل برای داشتن ذهنی باز و گشوده، جرات دانستن را داشتن و خطر آن را پذیرفتن است.علاقه یاسپرس برای نوشتن کتابی در رابطه با ایده دانشگاه به دو دلیل بود؛ یکی از دلایل دغدغههای فلسفی خود اوست، یاسپرس از جمله فلاسفهای بود که به بررسی فلسفه محض میپرداخت. دلیل دوم هم این است که استاد خوب و دلسوزی برای دانشگاه بود.
آفتابی ثانی افزود: بخش اول این کتاب که عنوان آن حیات فکری است عملا آرای فلسفه علمی، روحی و عقلی را بیان میکند. بخش دوم کتاب اهداف دانشگاه است که شامل تحقیق، توسعه علمی و... است. در بخش سوم هم به ملزومات وجود دانشگاه پرداخته شده که شامل دو عنصر سازنده دانشگاه اعم از استاد و دانشجو در دانشگاه و ساختار دولت و جامعه است.
عضو هیأت علمی گروه مهندسی عمران دانشگاه فردوسی با بیان اینکه «اکثر اوقات تفکیک ارای فلسفی و عرفانی یاسپرس از یکدیگر بسیار دشوار و حتی غیر ممکن است»، گفت: در رابطه با حدود علم، یاسپرس بیان میکند که دانش از چیزها، دانش از هستی نیست بلکه دانش از نمودهای هستی است. در رابطه با اینکه علم هدف است یا وسیله میگوید که دانش علمی نمیتواند برای زندگی هدف، ارزش و یا جهت فراهم کند. علم قادر نیست معنای ذاتی خود را به ما بگوید. وجود آن مربوط به ایدههایی است که حقیقت و اعتبار آنها برای خود علم است.
آفتابی ثانی ضمن اشاره به اینکه «یاسپرس جزو فلاسفهی قارهای است»، گفت: به این معنا که جهان را همانگونه که میبیند شرح میکند و حتی خیلی وقتها دلیلی برای گزارهای که بیان میکند، نمیآوردند.
وی ادامه داد: یاسپرس در ادامه فصل اول کتاب که به ماهیت پژوهش علمی میپردازد بیان میکند که اعتبار قواعد منطق پیش فرض اساسی علم است و آنجایی که اصل اساسی موضوعی انکار شود تفکر و دانایی ناممکن میشود. مسئله بعدی این است که برخلاف نظر عدهای که فکر میکنند علم پیش فرض ندارد، در آغاز برخی پژوهشها نکاتی را پژوهشگر به عنوان پیش فرض علم انتخاب میکند. برای مثال دانش الهیات وجود وحی را پیش فرض میگیرد و اگر این مورد را قبول نداشته باشیم دانشی هم به عنوان الهیات نخواهیم داشت.
آفتابی ثانی افزود: یاسپرس معتقد است که زندگی مسیر است نه مقصد و ما برای مثال در هنگام پژوهش باید از نفس پژوهشکردن لذت ببریم نه از نتیجه پژوهشی که انجام میشود.
دانشگاه نباید اساتید و دانشجویان را کارگر فکری در نظر بگیرد
عضو هیأت علمی گروه مهندسی عمران دانشگاه فردوسی با تاکید بر اینکه « در این کتاب بارها به مفهوم کارگری فکری اشاره میشود»، ادامه داد: دانشگاه نباید اساتید و دانشجویانش را به عنوان یک کارگر فکری در نظر بگیرد. یاسپرس معتقد است که فلسفه، علمی میان دیگر علوم نیست بلکه فلسفه از حیث خواستگاه، روش و معنا تفاوت اساسی با علم دارد. ما در تلاش برای اثبات فلسفه به عنوان علم به چیزی فراتر از علم اشاره میکنیم. یاسپرس معتقد است که باید یک فرهنگ علمی در جامعه جابیافتد و این غایت، مستلزم وقت و دانش زیادی است. ویژگی روش علمی رویکردی شکاکانه و پرسشگرانه است.
وی با اشاره به اینکه « یاسپرس بیان میکند دانشگاه سه وظیفه اساسی دارد»، ادامه داد: این سه وظیفه عبارت اند از انتقال آموزش، تولید علم یا پژوهش و تعلیم و تربیت فرهنگی. اساتید دانشگاهی باید در این سه حوزه مشغولبهکار باشند. گزارهای که بارها یاسپرس در کتابش با صراحت تمام به آن اشاره میکند این است که تفکیک این سه وظیفه کار درستی نیست و دانشگاه باید هم زمان به این سه وظیفه اشتغال داشته باشد.
نباید در دانشگاه کارگری فکری داشته باشیم
آفتابی ثانی گفت: یاسپرس معتقد است که ترکیب پژوهش و آموزش اصل بنیادین و غایت دانشگاه است. اهمیت این تاکید برای این است که بهترین محقق، بهترین معلم است. تحقیق تنها با کار سرسختانه امکان پذیراست و سه عنصر زندگی دارای چهارچوب، پیوسته به فکر موضوع بودن و آگاهی فکری ورای کارگری فکری باید در تحقیق وجود داشته باشند. کارگری فکری در دانشگاه کاملا غلط است و آموزش باید با پرسش و پاسخ همراه باشد. در دانشگاه نه دانشجو کارگر فکری است و نه استاد، افراد باید آگاهی فکری داشته باشند.
عضو هیأت علمی گروه مهندسی عمران دانشگاه فردوسی اظهار کرد: دانشگاه هم باید تحولی فزآینده در دانشگاه نسبت به نگرش علمی تزریق کند و هم جستوجوی وحدت دانش را القا کند. در قدیم دانشمندان از تمام علوم زمان خود تا حدودی آگاه بودند. به عنوان مثال وقتی دانشگاه یک پزشک را پرورش میدهد این پزشک باید از تمام علوم زمان خود تا حدودی بداند.
در یک کلام دانشگاه باید فیلسوف و اهل فکر بار بیاورد
وی افزود: یاسپرس در این کتاب بیان کرده که اگر آماده سازی برای یک کار در دانشگاه نتواند مارا به کل موضوع مرتبط سازد و مارا به فلسفی اندیشیدن وادار نکند، غیرانسانی است. دانشگاه باید در یک کلام فیلسوف و اهل فکر بار بیاورد و گر نه به هدف خود نرسیده است.
عضو هیأت علمی گروه مهندسی عمران دانشگاه فردوسی با اشاره به صحبتهای یاسپرس در کتاب به اهمیت آموزش و پرورش در شکلدهی ذهن درباره سه شکل اصلی آموزش عنوان کرد: اول شکل سنتی یا تدریس مدرسهای است که آموزش متنمحور است. دوم شاگردپروری است که استاد نقش اصلی و مقتدرانه دارد، سوم شیوه سقراطی است که پرسشمحور است. سقراط بارها گفته است که همانند یک قابله است و تلاش میکند تا افکار و پرسشهای دیگران را هویدا میکند.
وی گفت: یاسپرس معتقد است که در دانشگاه طی یک فرآیند سقراط گونه، استاد و دانشجو باید به کمال برسند. آموزش و پرورش در ذات واقعی خود سقراطی است و آزادی رکن اساسی آن است. در آموزش و پرورش احترام حکم جوهر را دارد که بدون آن باز هم فقط کارگری فکری باقی میماند. ارتباط میان استاد و دانشجو مستلزم مساوات سقراطی و شان و مرتبه دو طرف با توجه به موازین است. این مطلب به نوع دوم تدریس مهر بطلان میزند.
جای خالی مباحثه دو نفره در دانشگاه
عضو هیأت علمی گروه مهندسی عمران دانشگاه فردوسی بیان کرد: یاسپرس معتقد است یکی از شیوههای خوب در دانشگاه برای پیش برد صحبتها مباحثه است، مخصوصا مباحثه دو نفره که این مطلب، ایدهای است که در حوزههای علمیه از آن استفاده میکنند و متاسفانه در دانشگاه جای آن خالی است. قواعد مباحثه در این کتاب چنین بیان میشود که در آنها کسی نباید بر درستی دیدگاههای خویش پا فشاری کند، خود را به دیگران القا کند و هیچ کس نباید در پی این باشد که حرف آخر را بزند.
مدیر شدن اساتید بجای پژوهشگربودن، آفت دانشگاههاست
آفتابی ثانی بیان کرد: همچنین یاسپرس طرفدار پژوهشهای مشارکتی است. البته آفتی که همه دانشگاههای دنیا و به خصوص دانشگاههای ما را در بر گرفته این است که اکثر اساتید دانشگاه به جای اینکه پژوهشگر باشند مدیر شدهاند. درحالی که طبق این کتاب پژوهش جمعی را باید از کاری که میتوان آن را صنعتیسازی کرد جدا ساخت.
وی افزود: دانشگاه تنها زمانی است که در چهارچوب یک نهاد به وجود آمده باشد. ایده دانشگاه و مفهوم دانشگاه که یک مفهوم انتزاعی است باید یک وجه الزمامی پیدا کند و طبیعی است که به آفتهای نهادسازی دچار خواهد شد. به عنوان مثال دینی مانند اسلام به ذات خود عیبی ندارد و هر عیبی که در بطن جامعه دیده میشود از نحوه اشتباه اجرای دستورات دینی است. نهاد دین نیز میتواند مانند سایر نهادها از آفتهایی رنج ببرد. ایده دانشگاه در ذات خود کاملا بکر و بدون ایراد است، اما زمانی که این ایده به عالم عین قدم بگذارد و وجه الزمامی پیدا کند وجوه متعالی و ایدهآل خود را از دست خواهد داد و در قامت نهاد ایراد پیدا خواهد کرد.
آفتابی ثانی تشریح کرد: کیفیت دانشگاه به این بستگی دارد که تا چه حد طبق ایدهآل دانشگاه پیشرفته باشد. ایده دانشگاه هرگز به صورت کامل تحقق پیدا نمیکند و همیشه بخشی از آن ناکام خواهد ماند. بنابراین در دانشگاه همیشه تضادی میان ایده و کاستیهای واقعیت نهادی وجود دارد. یاسپرس معتقد است که گاهی اوقات مدیران دانشگاه به نهاد، ارزش بیشتری تا شخصیت افراد قائل هستند. ما هیچگاه حق نداریم به انسانها به چشم یک شیء نگاه کنیم.
معمولا افراد درجه دو برای هیأت علمی انتخاب میشوند
وی ادامه داد: در ظاهر قوانین دانشگاه در انتخاب هیأت علمی مبتنی بر انتخاب بهترینها است، اما در عمل این سیستم معمولا افراد درجه دو را انتخاب میکند. نه فقط در دانشگاه بلکه در همه شرکتها مقاومتی ناخودآگاه در برابر بهترین افراد هست، این مقاومت نتیجه عواملی همچون حسادت و ترس از رقابت است. یاسپرس از آنجایی که هم یک روانشناس و هم یک فیلسوف بود خوب با این دو آفت دخیل در انتخاب آشنایی داشت. بهترینها از ترس رقابت و بدترینها از ترس لطمه زدن به شان و اعتبار دانشگاه کنار گذاشته میشوند.
عضو هیأت علمی گروه مهندسی عمران دانشگاه فردوسی اظهار کرد: وحدت همه دانشها برای یاسپرس یک ایدهآل است. در قرون وسطی سه دانشکده وجود داشت. دانشکده اول الهیات بود که غایت آن رستگاری ابدی روح است. دانشکده دوم حقوق است که غایت آن رفاه عمومی مردم است. دانشکده سوم پرشکی است که غایت آن سلامت مردم است. در قرون وسطی و حتی تا صد سال گدشته معتقد بودند که بشر همین سه مشکل را دارد.
وی افزود: یاسپرس در بخش پایانی کتاب اشاره به ملزومات وجود دانشگاه میکند. دانشگاه دو رکن اساسی دارد؛ نخست انسانها باهمه تمایلات و کاستیها در دانشگاه گردهم میآیند. رکن دوم هم دولت است که پیشرفت خود را به وسیله دانشگاه رقم میزند. دانشگاه به منزله دولتی درون دولت است.
شأن دانشگاه آنقدر زیاد است که مستقل رفتار کند و وابسته نباشد
آفتابی ثانی گفت: یاسپرس با وجود قداست زیادی که برای دانشگاه قائل است میگوید که اعضای دانشگاه به مقام خود خیانت میکنند اگر که در رقابتها از یک حزب سیاسی یا یک کشور دیگر تابعیت کنند. شان دانشگاه آنقدر زیاد است که مستقل رفتار کند و وابسته نباشد. ایده دانشگاه آسیب میبیند اگر بخاطر غایات بیرونی مورد سواستفاده قرار بگیرد. دانشگاه در ساحتی فراتر از دعواهای سیاسی و حزبی قرار گرفته است.
انتهای پیام