حدودا ۲۰ سال سن دارد و ظاهرش همانطور که انتظار داشتم تا اندازهای برخلاف عرفهای معمول جامعه است. با موهایی که حجم آنها به جرات دوبرابر صورتش است و با پیراهن گشاد و بلند زردرنگی، در یکی از کافههای کوچک مرکز شهر سر قرار حاضر میشود.
پنج سال است که طرحهایش را با اسمهای « error» و «خطا» روی دیوارهای شهر حک میکند. طرحهایی که به گفته خودش پیشتر اغلب رنگ و بوی سیاسی داشته و حالا بیشتر نمود اجتماعی پیدا کرده است. اگر چه هنوز خودش را هنرمند گرافیتی نمیداند و میگوید «تا به امروز احساس نکردهام هنرمند گرافیتی هستم، اما ادایش را که میتوانم دربیاورم.»
کارش را از دوران نوجوانی و با زدن طرحهای ساده روی دیوارها آغاز کرد؛ «اول از زدن استیکر لوگوی برند DC و چند برند دیگر شروع کردم و بعد هم سراغ چهرهها رفتم. بعد از مدتی کار کردن و زدن طرحهای مختلف، تصمیم گرفتم خودم برای طرحهایم ایده بدهم. از زمانی که کار کردن با فتوشاپ را یاد گرفتم، توانستم ایدههایم را به تصویر بکشم و در واقع از آن به بعد کارم را به صورت جدیتر آغاز کردم.»
چند سال بعد در رشته معماری یکی از دانشگاههای دولتی در یکی از استانها قبول شد، اما از ادامه تحصیل انصراف داد و به تهران بازگشت؛ «رشته معماری گرایش نقشهکشی میخواندم که با افتخار انصراف دادم! دغدغههایم با آنچه در دانشگاه میدیدم متفاوت بود و فهمیدم که نمیتوانم از دانشگاه چیزی که به درد زندگیام بخورد، یاد بگیرم.»
طرحهای اولش را با نام «error» کار کرد و بعد به نام «خطا» رسید. او درباره علت انتخاب نام مستعار خود اینگونه توضیح میدهد که «شاید بتوان گفت که ماهیت error به خاطر دیوانه بودن آن شکل گرفت. درست همانند کسی که مشکلات خودش و جامعه را میبیند و عصبی میشود و یک دفعه رَد یا اِرُر میدهد و این رَد دادن روی دیوارهای شهر خودش را نشان داد. اما کاراکتر واقعی خطا خودش را سانسور میکند و پشت یک اسم مستعار قائم میشود. کسی که خودش تعجب کرده است و سعی میکند دیگران را هم به تعجب وا دارد.»
البته «خطا» در این مدت حدود دو سال از هنر خیابانی فاصله گرفت که درباره علت این موضوع میگوید: «اواخر سال ۹۵ هنگام کار پای یکی از دیوارهای شهر شیراز دستگیر شدم. به طرحی که کشیده بودم ایراد گرفته بودند و انگهای سیاسی و همکاری با داعش را هم به من زدند. تمام سعیام را کردم که بگویم طرحی که کشیدهام سیاسی نبوده و برای دلِ خودم طرح زدم و وابسته به هیچ گروهی خاصی هم نیستم.»
او ادامه میدهد: «بعد از آنکه دستگیر شدم تا مدت دو سال دیگر کار نکردم. قبل از آن کارهایم بیشتر سیاسی بودند و روی ایدههایی همچون آزادی بیان، آزادی عمل، سانسور، حقوق اولیه انسانها و ... کار میکردم. در دو سالی که دیگر طرح نمیزدم، دورهای به شیراز رفتم و در آنجا فقط اسمم را روی دیوارها تگ میزدم و حجم زیادی از دیوارهای شهر را پُر کردم. نمیدانم، شاید این کار نوعی حرکت تلافیگرایانه بود. اولین کاری که بعد از آن زدم پایینِ دیوار باغ ارم شیراز و درباره عاشق شدن بود. طرحی روی دیوار بود که جوانی چهار زانو نشسته و قلبش از سینه درآمده و در دستش گرفته بود. روبهروی آن پسربچهای را کشیدم که یک قلب دستش بود و آن را به جوان تعارف میکرد.»
«خطا» یادآور میشود: بعد از دو سال جَو کار کردن دوباره بازگشت. شاید احساس کردم به این کار نیاز دارم و لازم است که برخی از حرفهایم را به تصویر بکشم. این بار تلاش کردم که دغدغههایم بیشتر اجتماعی و درباره موضوعاتی همچون سبک زندگی، احساسات انسانها، عشق، دوستی و ... باشد. به عنوان مثال آخرین طرحی که زدم درباره این بود که اگر قلبی بشکند، دیگر مثل روز اولش نمیشود. قرار نیست همیشه حقایق درباره سیاست باشد. میتوانیم درباره خودمان هم حرف بزنیم. به هر حال چون میخواهم کار بکنم، چارچوبهایی را خواسته یا ناخواسته برای خودم قرار دادهام.
او همچنین در پاسخ به این پرسش که چرا با وجود حساسیتها و استرسهایی که هنر خیابانی دارد، در این زمینه مشغول به کار است، میگوید: «هر کسی درگیریها و مشکلاتی دارد که خیلی وقتها نمیتواند آنها را بیان کند یا اینکه نمیداند چطور باید آنها را بیان کند. من به لطف تصویرسازی و رویاپردازی که داشتم، توانستم دغدغههای خودم که گاهی با دغدغههای انسانهای دیگر هم مشترک میشود را مطرح کنم.»
«خطا» ادامه میدهد: نمیدانم، شاید دیوانهایم؛ دیوانگی همیشه هم بد نیست. واقعا این یک نوع دیوانگی است که درون هنرمندان خیابانی وجود دارد و به همین خاطر هم میتوانند این حجم از استرس را تحمل کنند. این دیوانگی است که میدانیم با جوانی خودمان بازی میکنیم. در واقع حس علاقهای است که گاهی به دیوانگی تبدیل میشود و من این حس را دوست دارم. البته برخی هنرمندان خیابانی هم هستند که فقط با هدف اعتراضی کار میکنند و بدون هیچ نامی کار میزنند. به هر حال هر کسی اعتراض خود را به گونهای نشان میدهد؛ برخی آهنگ میخوانند، عدهای مقاله مینویسند، برخی هم کتاب منتشر میکنند و برخی روی دیوارهای شهر طرح میزنند.
او درباره اهداف خود از انجام این کار توضیح میدهد: «ما از پول، وقت و گاهی امنیت جانمان برای آگاه کردن و توجه دادن افراد، میگذریم. وقتی در خیابان کار میکنیم میدانیم که از هر قشر جامعه از دکتر و جراح گرفته تا دانشجو و محصل رد میشوند و کار ما را میبینند و این خیلی خوب است. هر کدام از این کارها میتواند برای یک لحظه و گاهی یک مدت طولانی ذهن یک مخاطب را درگیر کند.
این هنرمند در پاسخ به این پرسش که چرا مخاطب خود را ناآگاه و خودش را آگاه میداند، میگوید: مخاطب خودم را ناآگاه نمیدانم، اما الان افراد ناآگاه را مخاطب خودم قرار میدهم. افرادی که فکر میکنند با پاک کردن اپ اسنپ از گوشیشان میتوانند همه مشکلات را حل کنند. آدمهایی که فکر میکنند زندگی یعنی اینکه صبحها سر کار بروند و برگردند و شبها خبر گوش کنند و بخوابند. افرادی که حتی فکر نمیکنند قرار است به کدام سمت برویم؟ در صورتی که پشت پرده این زندگی خیلی اتفاقات دیگری در حال وقوع است. مگر وقتی شبها چراغهای شهر خاموش میشود یعنی شهر مُرده است؟ نه، شهر زنده است و توسط رفتهگرها و معتادها و گاهی گرافیتیآرتیستها زنده میماند.
«خطا» در ادامه در پاسخ به این پرسش که آیا قرار است هنرمندان خیابانی این موضوعات را به مردم نشان بدهند؟، توضیح میدهد: نه، قرار نیست. مخاطب ما میتواند یک کودک باشد که طبیعتا از او انتظار نمیرود معضلی که به تصویرکشیده شده را درک کند و متحول شود. اصلا این انتظار وجود ندارد که همه آگاه شوند و من هم آدم آگاهی نیستم که بتوانم دیگران را آگاه بکنم؛ اما تا جایی میبینم و تجربه و مطالعه میکنم، سعی میکنم از حق و حقوق اولیهمان حرف بزنم و آنها را نشان دهم. در واقع در بسیاری مواقع کاری که هنر خیابانی و مخصوصا استنسیل انجام میدهد، نشان دادن حقیقت است. حقیقت چیزی نیست که همه دوست داشته باشند. در این میان اما برخی تلاش میکنند این حقایق را نشان دهند و روی دیوارهای شهر بکشند. اگر چه شاید فردا آن روز هم ممکن است شهرداری آن را پاک کند.
«خطا» درباره اینکه آیا کوتاه بودن عمر کارهایش روی دیوارهای شهر برایش ناراحتکننده است؟ میگوید: ناراحت که میشوم، اما ناراحتی مرحله اول است و پذیرش، مرحله دوم. من سعی کردم که این موضوع را بپذیرم که شهرداری گرافیتی را قبول نمیکند. قبول نمیکند که برخلاف طیفهای رنگی شهر، طرحی روی دیوار کشیده شود. این در حالی است که هنرمندان گرافیتیکار همه شهر را برای طرح زدن از آن خودشان میدانند. در واقع ما این آزادی را داریم که هر جایی خواستیم طرح بزنیم؛ البته به غیر از دیوار منازل شخصی که کار غیرانسانی است. اگرچه اگر یک منزل شخصی باشد که دیوارش خیلی خوب و در جای خوبی هم واقع شده باشد و طرحی که میخواهم بکشم هم ارزشش را داشته باشد، شاید این کار را انجام بدهم!
«خطا» با بیان اینکه «ماهیت گرافیتی در خیابان بودنِ آن است»، یادآور میشود: با این حال اگر اثر هنرمندان گرافیتی به گالری رفت، نمیتوانیم بگوییم لزوما این کار گرافیتی است یا خیر! این میتوان انجماد فکری ما را نشان بدهد. چرا یک گرافیتی کار نمیتواند در گالری نمایشگاه داشته باشد؟ به شخصه تاکنون در گالری نمایشگاه نداشتهام، اما اگر امکانش فراهم باشد هم مشکلی ندارم. باید به این نکته نیز توجه داشت که به هر حال هنرمند هم نیاز دارد که مخارجش را از جایی تعمین کند.
او همچنین درباره واکنشهای مردمی هنگامی که روی دیوار طرح میزنند، میگوید: یادم است چند سال پیش حوالی ظهر بود که با T2 روی دیواری درباره موضوع بیکاری طرح میزدیم. وقتی کار تمام شد، خانمی از کنار ما رد شد و درباره طرحی که کشیده بودیم با ما صحبت کرد. ما نیز برایش توضیح دادیم و او تشویقمان کرد و عکس گرفت. یا کاری را درباره پاک کردن اپ اسنپ انجام داده بودم و وقتی پای کار نشسته بودم، میدیدم افرادی که رد میشوند، عکس میگرفتند و من ذوق میکردم که مردم کار را برای یک دقیقه هم که شده میبینند و گاهی هم ثبت میکنند. این حس قشنگی است.
«خطا» در پایان صحبتهایش میگوید: اعتراض کردن بدیهی است، ولی شاید در خیلی از مواقع جواب اعتراض، زندان نیست. هر عضوی از جامعه با هر شغلی داشته باشد از خلبانی و معلم گرفته تا کارگر میتواند این انتظار را داشته باشد که خواسته یا ناخواسته دستگیر شود. ما جوانهایی هستیم که خطر و ریسک میکنیم و از جوانی و پولمان میزنیم تا پیامی را به افرادی که شاید آگاهی لازم ندارند، برسانیم.
انتهای پیام