این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا، درباره حفظ جایگاه نویسندگان توسط رسانهها اظهار کرد: تصور میکنم منظور از «رسانهها»، رسانههای رسمی نظیر خبرگزاریها و روزنامهها باشد و با فراگیر شدن رسانههای غیررسمی نظیر اینستاگرام و کانالهای تلگرامی، رسانههای رسمی خیلی به حاشیه رفتهاند. در دوران پیش از شبکههای اجتماعی مجازی، خبرگزاریها و روزنامهها و حتی مجلات، توجه بیشتری به نویسندهها داشتند و تأثیرگذاری بیشتری هم داشتند. اما حالا خیلی از نویسندهها خودشان یک رسانه شخصی دارند. با این حال فکر میکنم هنوز هم رسانههای رسمی نقش تعیینکنندهای در دیده شدن و تعریف جایگاه نویسنده دارند؛ نقشی که بسیار کمرنگ شده است.
او همچنین درباره رسانهای شدن گروه خاصی از نویسندگان و در مقابل آن رسانهدار نبودن نویسندگان دیگر که باعث کمرنگ ماندن آنها میشود، بیان کرد: این حکایت تازهای نیست. همیشه برخی نویسندهها رابطه بهتری با رسانهها داشته و طبیعتا بیشتر دیده شدهاند و برخی هم در حاشیه زیستهاند. اما این تا حدی به سبک زندگی و خلقیات خود نویسندهها برمیگردد. همه نمیتوانند یا مایل نیستند مدام در چشم باشند و بعضیها مایلند در سکوت و بدون سروصدا به کارشان ادامه دهند. با این حال این شاید یکی از وظایف رسانهها باشد که آثار و چهرههای شاخص را به مخاطبشان معرفی کنند، حتی اگر نویسنده زیاد راغب نباشد. به عبارت دیگر متاسفانه در بسیاری موارد، حرکت تولید خبر، از منبع خبر (نویسنده، ناشر، محافل، جلسات و...) به سمت رسانه است، در حالی که باید برعکس باشد. ولی متاسفانه به دلایل بسیار، کمتر این اتفاق میافتد و اگر هم بیفتد، این روابط شخصی و دفترچه تلفن خبرنگار است که تعیین میکند با چه کسی تماس گرفته شود!
نویسنده رمان «مه» با بیان اینکه «من خیلی وقت است دیگر صفحات ادبی فعال و جذاب مثل دوران اصلاحات نمیبینم و چیزی از رسانههای رسمی نمیشنوم»، درباره علت این موضوع گفت: یکی از دلایلش البته نسل جدید خبرنگاران است که پرورشیافته «نظام سرچ»، گوگل و حتی شبکههای اجتماعیاند. نسلی که تسلط کافی بر حوزه کاریشان ندارند، نویسندهها را نمیشناسند، کارنامه کاریشان را نمیدانند و حتی در سرچ کردن تنبلند. اینها عموماً لقمه جویده میخواهند و به کار مجازی و کپیپیست عادت کردهاند. از روی دست همدیگر کپی میکنند و خلاصه تفاوت زیادی با مثلا یکی دو دهه پیش دارند. اما این همه ماجرا نیست.
محمدی افزود: متاسفانه این روزها همه سرشان در اینستاگرام است که رسانهای است اساساً سطحی و متعلق به فعالیتهای تبلیغی و روزمره. با این حال این وضعیت شاید هم اجتنابناپذیر باشد. تعریف رسانه در همین ۱۰ سال گذشته عوض شده است. کاغذ در حال حذف شدن است و سایتها از تخت فرمانروایی خبررسانی و تولید محتوا به زیر کشیده شدهاند. حتی رسانههای رسمی هم بیشتر با صفحات اینستاگرامیشان با مخاطب ارتباط دارند. با این اوصاف، از صفحات ادبی مطبوعات چه انتظاری میتوان داشت؟
این نویسنده در پاسخ به سوال مطرحشده درباره تاثیر روزنامهنگاری بر نویسندگی و برعکس اظهار کرد: تصور میکنم بهشدت بستگی به فرد و نوع فعالیت رسانهایاش دارد. مثلا فعالیت در حوزه اجتماعی و حوادث، نظیر آنچه مثلا مارکز یا همینگوی داشتهاند، احتمالا اثرات منفی کمتری دارد. اما در ایران تقریباً همه نویسندگان ازجمله خودم، در حوزه ادب و هنر کار میکنند یا کردهاند که از یک جایی به بعد، حاشیهها و مسائلی را به وجود میآورد که خودش موضوع دیگری است. با این حال هستند دوستان نویسندهای که همچنان به کار روزنامهنگاری مشغولند و مشکلی هم ندارند.
انتهای پیام