این نویسنده و منتقد ادبی در گفتوگو با ایسنا، درباره رسانهدار بودن یک طیف خاص از شاعران و در مقابل آن رسانه نداشتن شاعرانی دیگر که باعث کمرنگ شدن آنها میشود، اظهار کرد: شاید این برای دورهای که تعداد زیادی از رسانههای فضای مجازی در دسترس نبود تا حدودی قابل قبول بود و میشد گفت که تاثیرگذار بود، اما الان نمیشود گفت کسی رسانه ندارد، چون هر کس میتواند حرف خودش را در دنیای شعر با جامعه مطرح کند. حتی تعداد دنبالکنندگان برخی شاعران از تیراژ کتابهای کاغذی هم بیشتر است و اقلا درباره شعر اینطور است که هرچه دلشان بخواهد میتوانند در فضای مجازی بگویند و سانسور هم وجود ندارد، پس نمیتوان گفت شاعری رسانه ندارد.
او سپس در پاسخ به این سوال که آیا رسانههای فردی مجازی میتوانند همانند رسانههای رسمی برای مردم قابل اعتماد باشند، گفت: وقتی شاعری صفحهای دارد و بدون سانسور شعر خودش را آنجا میگذارد، مردم به آن اعتماد میکنند. ارتباط شاعر با مردم از طریق این رسانهها شکل گرفته است. در نتیجه من معتقد نیستم که الان ما شاعر خوبی داریم که شعر خوبی گفته اما این شعر مخاطب ندارد یا دیده نمیشود یا سانسور میشود.
عظیمی افزود: درباره کتابهای تحقیقی میشود تا حدودی این حرف را زد که بدون رسانههای رسمی کتاب یا نویسنده دیده نمیشوند، اما درباره شعر نه. البته بعضی از شاعران هستند که برجستهتر میشوند. مثلا شاعری هست که آثارش را فلان نهاد میخرد یا چاپ میکند و تلویزیون و رسانههای رسمی از او حمایت میکنند و به او جایزه میدهند. این چیزها وجود دارد. اما این را که الان شاعری وجود داشته باشد و رسانه نداشته باشد من قبول نمیکنم. هر کسی رسانهای دارد اما بعضیها رسانههایشان قویتر است و دوپینگ میکنند. باندبازی همیشه در ادبیات وجود داشته داشته است. ممکن است شاعری باشد که بیشتر مورد توجه رادیو و تلویزیون با سلیقهای که مدیرانشان دارند، باشد که طبعا آن آدم بیشتر ممکن است دیده شود، اما این در نهایت تاثیری در جایگاه آن آدم ندارد؛ شعر است که باید خوب باشد تا به دل بنشیند. مردم شعر خوبی را که دردها و آرزوهایشان را دربر بگیرد، انتخاب میکنند، ولو اینکه آن شاعر مورد پسند نهاد یا رسانههای قوی نباشد. هیچکس نمیتواند از شان شاملو با ساختن مستند کم کند. تبلیغ موثر اما زودگذر است.
این پژوهشگر ادبی که معتقد است صفحات ادبی رسانهها و مطبوعات تاثیرگذاری قبل را ندارند، بیان کرد: در دورهای مجله «سخن» خانلری منتشر میشد و میتوانست جریانسازی کند، آن هم جریانسازیای که برای ادبیات آن روزگار تعیین تکلیف میکرد. من فکر میکنم مطبوعات فعلی با وضعیت کنونی کاغذ اثرگذاریشان کم شده است، در نتیجه بالفعل نمیبینم که مطبوعات و مجلات ادبی بتوانند تعیین تکلیف یا جریانسازی بزرگی کنند. امروزه تکلیف شعر بیشتر در صفحات مجازی روشن میشود که در آنجا هم بده بستانهای خاص خود وجود دارد. اگر مطبوعات و خبرگزاریهای ما تیم ادبی ورزیدهای داشته باشند که هم در گزارشها، هم در خبرها و هم در انتشار نقدها و مطرح کردن شاعران دقیقتر باشند، حتما میتوانند دقیقتر عمل کنند.
گردآورنده کتاب «ای زبان پارسی» همچنین درباره اثرگذاری کار روزنامهنگاری بر فعالیت شعری شاعرانی که در هر دو حوزه فعالیت میکنند، گفت: به خصوص در محیطهای آکادمیک یک طرز تلقی هست که روزنامهنگاری را با کار سطحی مترادف میکند. من اساسا این عقیده را ندارم، البته به کیفیت کار روزنامهنگاری هم بستگی دارد. یکی از دوران بسیار مهم شعر فارسی که در آن ماهیت شعر عوض شد، دوره مشروطه بود؛ بسیاری از شاعران عصر مشروطه هم روزنامهنگار بودند، روزنامه داشتند و شعرهایشان را در آنها چاپ میکردند. فایدهای که داشت این بود که شاعر شعرش را با نبض زمانه و خواستهای مردم همنوا میکرد. مضرات و آسیبهایی هم داشت که به شاعر فرصت تامل، ساخت و پرداخت دقیق شعرش را نمیداد. اما مطمئنا روزنامهنگاری بر ادبیات و شعر معاصر ما تاثیر داشته است. اتفاقا برخی آسیبهایی که از تاثیر روزنامهنگاری بر شعر عصر مشروطه دیده میشد در صفحات مجازی امروز هم دیده میشود. الان اگر صفحات مجازی برخی شاعران را دنبال کنید، میبینید آنها با مسائلی که در روز اتفاق میافتد تقریبا همنوا هستند و اگر اتفاقی بیفتد، برای آن شعری میگویند و منتشر میکنند. این فواید و مضراتی دارد؛ شعر را به عنوان یک مقوله فرهنگی که با زندگی روزمره پیوند دارد زنده نگه میدارد، اما شاعر فرصت نمیکند حس خودش را عمیق و درونی و فرم شعریاش را ساخته و پرداخته کند. اما در کل به نظرم کار روزنامهنگاری به شعر طراوت و زندگی میدهد، البته بستگی دارد از کجا و چطور به آن نگاه کنیم.
انتهای پیام