به گزارش ایسنا، موسیقی نواحی ایران در گوشه و کنار شهرها و استانهای کشور دارای رنگ و بویی متفاوت است. گردهمایی کلیه این آثار، جلوهای غنی و رنگین کمانی از موسیقی کاملا ایرانی را در اختیار علاقمندان به موسیقی قرار میدهد؛ ضمن اینکه موسیقی اقوام بخشی از هویت ایرانی ماست و میتوان گفت ظرفیت قابل توجهی را در ارتباط با دیپلماسی فرهنگی ما دارد. ما از طریق موسیقی اقوام میتوانیم به نحوی یک ارتباط فعال با جهان را پیدا کنیم.
با این حال مدتی است که به دلیل سیاستهای متولیان موسیقی و به دنبال آن تغییر ذائقه مردم، این نوع از موسیقی آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار نمیگیرد و اجرای آن به جشنوارهها محدود شده است.
متاسفانه این وضعیت تا آنجا پیش رفته که برخی از کارشناسان از کمرنگ شدن و حتی مرگ موسیقی نواحی سخن به میان میآورند؛ بر این اساس وقتی از وزیر ارشاد پرسیده میشود که برای نجات موسیقی نواحی چه راهکاری به ذهنش میرسد، صحبت از ثبت موسیقی نواحی به میان میآورد و میگوید، «ممکن است مسائل اقتصادی یکباره قابل حل نباشد، اما جدی گرفتن ثبت موسیقی نواحی، موجب فراموشی و یا انقطاع یا مرگ پارهای از این نغمهها و آواها نمیشود.»
اما در شرایطی که هشدارها بابت وضعیت موسیقی نواحی به اوج خود رسیده است، چند وقتی است که در ایستگاههای مترو به صورت سازماندهی شده، نمونههایی از اجراهای موسیقی نواحی را شاهد هستیم که اتفاقا از سوی مردم مورد استقبال هم قرار میگیرند؛ این اجراها در مقابل و شاید در کنار موسیقی خیابانی قرار میگیرد که به صورت خودجوش توسط جوانها در خیابانها اجرا و اغلب هم از سازهای غربی در اجرای آنها استفاده میشود.
در ادامه نمونهای از اجرای موسیقی نواحی را در متروی تئاتر شهر مشاهده میکنید:
چنین نگاهی به موسیقی نواحی، این سوالها را هم ایجاد میکند که بردن موسیقی نواحی به خیابانها آن هم به شکل سازماندهی شده، تا چه اندازه در شناساندن این نوع موسیقی به مردم کمک خواهد کرد؟ آیا برای این کار از هنرمندان حرفهای استفاده میشود؟ و اینکه برای این اقدام آیا میتوان آثار تخریبی هم متصور بود؟
برای دریافت پاسخ این سوالات، با علی مغازهای ـ کارشناس و پژوهشگر موسیقی اقوام ـ تماس گرفتیم تا نظر او را در این باره جویا شویم.
دولت نباید فرهنگ را دستکاری کند
از او سوال میکنیم که آیا حضور این نوع موسیقی در مترو به شناساندن و حفظ موسیقی نواحی کمک میکند؟ مغازهای نیز صحبت خود را با طرح این پرسشها که آیا موسیقی خیابانی به شکل همه جانبه در ایران به رسمیت شناخته میشود؟ آیا همانگونه که معمولا مردم نسبت به اجراهای خیابانی واکنشهای مثبتی نشان میدهند، حکومت نیز همین برخورد را خواهد داشت؟ آیا با اجرای این موسیقیها در خیابان، شأن موسیقی و هنرمندی که آن را اجرا میکند در جامعه رعایت خواهد شد؟
او سپس ادامه میدهد: با جواب دادن به این دست سوالها میتوانیم وضعیت ژانرهای موسیقی را در این شیوه اجرا و ارائه مورد ارزیابی قرار دهیم. در یک نگاه کلی به موسیقی خیابانی میتوان گفت معمولا نوازندگان جوان که اجرای خیابانی آنها را در نقاط مختلف تهران شاهد هستیم، موسیقی عامهپسند شهری را عمدتا با سازهای غربی اجرا میکنند. البته باید گفت در یک دهه اخیر به میزان سازهای سنتی در میان این اجراها اضافه شده است و در برخی موارد مشاهده میکنیم دو یا سه نوازی با سازهای ایرانی در پیادهروها صورت میگیرد. این اجراهای خیابانی معمولا با سیستم صوتی نیز همراه میشوند. بدیهی است نوازندگان خیابانی از این کار امرار معاش میکنند و ما میبینیم که حین نواختن، جعبه ساز خود را به عنوان صندوق دریافتی کمکهای مردمی قرار میدهند.
این کارشناس موسیقی تصریح میکند: زمانی که یک نهاد دولتی، موسیقی اقوام را با استفاده از نوازندههای محلی در جایی مانند مترو اجرا میکند، کار درستی نیست؛ چون دولت در چنین حالتی قصد دارد یک فرهنگ خاص را آنگونه که خودش میخواهد، هدایت کند. این کار دستاوردی برای مردم، هنر و هنرمند نخواهد داشت. حقیقت این است که نیازی نیست دولت اجرای خیابانی موسیقی نواحی بگذارد؛ زیرا بیش از نیم قرن است که ما شاهد اجرای سازهایی از جمله سرنا، دهل، دایره، بالابان و... توسط نوازندگان دوره گرد در جای جای تهران هستیم. پس روشن است که این بحث نه جدید و نه بغرنج است.
او بیان میکند که برخی موضعگیریهای بد و ناشایست نسبت به موضوع موسیقی خیابانی توسط برخی مطرح شده که از آن به عنوان تکدیگری و گدایی یاد میکنند. به همین دلیل جلوی کار آنها گرفته میشود. در حالی که افراد دیگری از همان دولتیها از این افراد برای اجرا در مترو استفاده میکنند.
مغازهای با بیان اینکه دولتیها با این اقداماتشان هنرِ نوازندگان دورهگرد را محدود کرده و در عین حال یک خرده فرهنگ را از بین میبرند، سوال کرد: چرا مدیران فکر میکنند هر امر فرهنگی باید به واسطه مدیریت فرهنگی اعمال یا کنترل شود؟ موسیقیهای مردمی و موسیقی دورهگردی قرنهاست که در موقعیتهای اجتماعی از یکسو در کافهها، قهوهخانهها، شربتخانهها و در شکل دیگر شهر به شهر در خیابانها، کوچه و بازار و پاتوقها صورت میگرفته است. گاهی حتا این اجراها توسط نوازندگان درجه یک این گونه یا ژانر موسیقی انجام میشود. در بیش از نیم قرن پیش ما شاهد این بودهایم که در کوچه و خیابان تصنیف فروشی دایر بوده و افرادی ترانهها و تصنیفها را مینوشتند و آنها را میفروختند. حال من نمیفهمم که چرا با این موضوع مقابلههای حاکمیتی و برخوردهای امنیتی میشود؟
نوازندههای دورهگرد در شهر و دیار خود هم آزاد نیستند
مغازهای ادامه میدهد: نوازندگان دورهگرد در شهر و دیار خود نیز خیلی آزاد نیستند. خیلی از قهوهخانههایی که میتوانستند در آن جمع شوند و ساز بزنند، ممنوعالفعالیت هستند. ولی اکنون دولت آنها را به شکل ناشایستی دعوت میکند و به جاهایی میبرد که موسیقی به درستی شنیده نمیشود.
این کارشناس موسیقی با اظهار اینکه دولتیها فکر میکنند که آنها باید جلوی از بین رفتن موسیقی نواحی را بگیرند، ادامه میدهد: اتفاقا موسیقی نواحی با دخالت آنها بیشتر در معرض نابودی خواهد بود. هر امر فرهنگی خودبسنده و پویاست و اگر نمیتوانیم آن را حمایت کنیم با مدل آیین نامه و بخش نامه با آن برخورد نکنیم. خودش بلد است زندگی خودش را ادامه دهد؛ چراکه هزاران سال است که این فرهنگ شکل گرفته و ادامه داشته است. حال چرا ما فکر میکنیم در حال از بین رفتن است؟ نمیدانم!
او همچنین درباره اجرای موسیقی در مترو در کشورهای غربی میگوید: اجرای موسیقی در مترو مختص ایران نیست و این کار در پیشرفتهترین کشورها نیز انجام میشود. ولی در آن کشورها نوازندهها به صورت آزاد و خودمختار اجرای خیابانی را انجام میدهند و بهترین اجراها را هم به نمایش میگذارند. ولی اینکه یک نهاد دولتی بخواهد متولی چنین کاری شود و نوازندههای حرفهای را از روستاهای دور افتاده مثلا از کرمانشاه یا بلوچستان به تهران بیاورد، در بدترین شرایط آنها را میزبانی کند و در نهایت مقداری پول هم به آنها بدهد، نگاه بالا به پایین به هنرمند است. به عنوان یک راهحل ساده و مقدماتی میگویم اگر کسی دلش برای موسیقی نواحی میسوزد، میتواند در این همه جشنواره که تمامی آنها توسط دولت برگزار میشود و خود یک موضوع قابل بررسی است،اقدامات حمایتی خود را به انجام برساند تا شأن هنرمندی آنان مخدوش نشود.
این کارشناس موسیقی ادامه میدهد: البته از طرفی آوردن نوازندگان محلی به پایتخت برای اجرای خیابانی با برگزاری جشنواره برای آنها تناقض دارد؛ چراکه گاهی میبینیم برگزیدگان جشنوارهها را به چنین اجراهایی دعوت میکنند.
او بیان میکند که لزوما تمامی نوازندگان قومی ایران دورهگرد نیستند. گاهی نیز از نوازندگان شناخته شده و یکجانشین برای اجراهای خیابانی استفاده میشود؛ یعنی یک نوازنده و هنرمند با فرهنگی شناخته شده را به هنرمند دوره گرد تبدیل میکنند. ولی در مقابل به نوازنده دورهگرد امکان فعالیت آزادانه را نمیدهند.
دخالت دولت در هنر، آن را دولتی میکند
او درباره راهکار پیشنهادی برای حل چنین مشکلاتی میگوید: بهتر است برای این امر نشستهای تخصصی گذاشته شود و درباره آن با مدیرانی که در این زمینه اطلاعاتشان کم است و براساس سلیقه و اهداف سیاسی خود با این موارد برخورد میکنند، صحبت شود تا در نهایت متوجه شوند که مسائل فرهنگی مانند سیاست نیست که در کشور ما هر کسی خود را سیاستمدار میداند و در امور سیاسی دخالت میکند؛ بلکه مسائل فرهنگی متخصص خود را میخواهد. مدیران باید بدانند که با دستکاری یک فرهنگ، آن را دچار یک آشفتگی میکنند. این آشفتگی از سوی دیگر باعث میشود که نوازندگان دورهگرد هم این توقع را داشته باشند که با نشستن در خانه، دولت ممکن است آنها را برای اجرا در عموم دعوت کند و در نهایت پولی هم به آنها خواهند داد. میبینید که بازی تصمیمگیری دوسر باخت برای موسیقی اقوام ایران به راه افتاده است.
این کارشناس که معتقد است نباید به هنرمندان امر و نهی کرد، بیان میکند: «پس از انقلاب به مناسبتهای مختلف مانند عید مبعث، جشنوارههای موسیقی نواحی و اقوام برگزار میشد. گاهی در این جشنوارهها افراد صاحب رتبه حضور پیدا میکردند و برگزارکنندگان جشنوارهها نیز برای خودشیرینی از نوازندگان یا خوانندگان میخواستند که چیزی را در مدح فلان فرد بخوانند یا اجرا کنند؛ گرچه آن هنرمند اصلا چنین چیزی را بلد نبود و نمیدانست. به همین دلیل همان جا یک چیز من در آوردی اجرا میکرد. ولی متأسفانه همان چیزی که آن لحظه اجرا میشد بعدها یک عنوان هم برایش میساختند و آرام آرام یکگونه متولد و در رپرتوار موسیقی یک منطقه وارد میشد. متاسفانه این رویکرد خودشیرینی برای مدیران دولتی و دست کاری در فرهنگ موسیقایی اقوام هنوز نیز پابرجاست.»
در نهایت از او سوال میکنیم که چرا مردم زمانی که کنسرت موسیقی نواحی برگزار میشود شرکت نمیکنند، گرچه که از اجرای آن در فضاهای عمومی استقبال میکنند؟ پاسخ میدهد: این موسیقیها همیشه مورد حمایت مردم هست. موضوع این است که ما اینها را از مردم منفک میکنیم و انتظار داریم که بیایند در جایی که ما تعیین میکنیم به آن گوش بدهند؛ ما نوازندگانی را داریم که کارشان اصلا اجرای صحنهای نیست، و قبلا در روستا یا شهر خود فقط برای مخاطبان محدود خود اجرا میکردند پس نمیتوان انتظار داشت اکنون بخواهند در استیج یا سالن کنسرت اجرا کنند. صحنهی آنها استیج نیست. مگر اینکه بخواهیم تخصصی نگاه کنیم و افراد محدود و معینی بیایند تا این سبک از موسیقی را بشنوند و یاد بگیرند.
مغازهای درباره تفاوتهای اجرای موسیقی اقوام در جاهای مختلف ادامه میدهد: در اجرای عمومی خیابانی لزوما قرار نیست مخاطب پولی پرداخت کند، ممکن است لذت ببرد و پولی بدهد یا اینکه لذت هم ببرد اما پولی ندهد. موضوع این است که ما مسائل فرهنگی خود را قاطی کردهایم. صحنه، استیج یا سالن، فرهنگ دیگری دارد. درواقع موسیقی در صحنههای بزرگ یا برای سرگرمی است یا اینکه خیلی هنری و تخصصی است که در آن صورت مخاطب خاص دارد. با مخاطب خاص برای موسیقی اقوام نمیتوان بلیط فروشی آنچنانی داشت مگر اینکه آن موسیقی به شکلی از موسیقی عامه پسند تبدیل شود و به مرور آدمهای شهری غیر از هم زبانها متوجه شوند که برای سرگرم شدن میتوانند دو ساعت در آنجا شاد باشند. همهجای دنیا برای مردم جنبههای شادی و نشاط کنسرت بسیار مهم است. هر موسیقی جای و جایگاهی دارد. اینکه در مترو آن موسیقی اجرا میشود و مردم استقبال میکنند علتش این است که خوششان آمده و شاد شدهاند. مردم عادی در حال حاضر توان خرید بلیط ندارند و اگر هم داشته باشند به کنسرتی میروند که شاد شوند اما تمام موارد گفته شده باید بدون دستکاری دولتی و سلیقههای فردی و به صورت آگاهانه و آزادانه توسط خود هندمندان صورت بگیرند تا فرهنگ دچار آسیب و تحریف نشود.
انتهای پیام