به گزارش ایسنا، حالا که به روز آخر نوزدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی رسیدهایم، پاتوق کودک و نوجوان این جشنواره یا همان جوانههای نمایش ایرانی هم هفتمین دوره خود را پشت سر گذاشت؛ پاتوقی که تاکنون استعدادهای خوبی را شناسایی کرده و شاید در آینده از این استعدادها بیشتر بشنویم، اما همین دوره بیش از همیشه این سوال را پیش میآورد که ماموریت این بخش و دورنمای آن در ابتدا چه بوده و الان چیست؟
افسانه زمانی که بانی راهاندازی این بخش در جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی بوده، تاکید دارد که آنچه آینده راه این پاتوق را میتواند تضمین کند مراقبت کارشناسانه است تا استعدادهای جوان به دستاویزی برای تبلیغ و استفادههای مالی تبدیل نشوند.
این کارگردان تئاتر که یکی از اعضای هیات انتخاب آثار امسال بخش پاتوق بوده است، در گفتوگویی با ایسنا، شروع به کار این بخش را اینطور توضیح میدهد: سیزدهمین دوره جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی به دبیری دکتر ناصربخت برگزار میشد و من که قبلا هم در حوزه تئاتر کودکان کار کرده بودم به این فکر میکردم که چرا شیوههای نمایش آیینی و سنتی برای بچهها اجرا نمیشود؟ چون در سنت اینطور بوده که در حوزههایی مثل نقالی یا شبیهخوانی از کودکی با بچهها کار میشد تا به مرحله استادی میرسیدند، اما این سنت کم کم در حال از بین رفتن بود.
وی ادامه میدهد: همچنین مسئله مهم دیگر برای شکلگیری بخش جوانهها این بود که خودِ شیوههای نمایشهای آیینی و سنتی هم اگر جشنواره نبود، به تدریج کم رنگ شده بودند و برهمین اساس طرحی را به اسم «پاتوق نمایشهای سنتی کودکان و جوانان» به دکتر ناصربخت ارائه دادم. از آنجا که ایشان هم برای حفظ نمایشهای آیینی و سنتی دغدغه داشتند این طرح را قبول کردند تا در جشنواره بخشی داشته باشیم که بچهها اجرا کننده شیوههای نمایش ایرانی باشند.
او میگوید: این کار باعث میشد مخاطب کودک را برای این جشنواره جذب کنیم تا علاوه بر حضور در کنار خانواده، نسل تازهای را برای این شیوههای نمایشی تربیت کنیم و به این ترتیب دوره اول پاتوق با دعوت از چند کار برگزار شد و برای دورههای بعد چون زمان داشتیم خودم شروع کردم با یکسری از بچهها نقالی و خیمه شب بازی کار کردن تا برای جشنواره آماده شوند. در این راه دوستان مختلفی برای آموزش دادن به کودکان و آماده کردن آنها برای جشنواره همراهی کردند تا دوره اول و دوم پاتوق که همزمان با دورههای سیزدهم و چهاردهم جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی بود تقریبا به همین شکل کارها پیش رود.
کارگردان نمایش «ترنج» ادامه میدهد: خوشبختانه بعد از آن با استقبال عمومی روبرو شدیم و از آنجا که مردم، علاقهمند شده بودند بچههایشان این نوع نمایشها را آموزش ببینند با همت و همراهی بسیاری از دوستان تئاتری بچههای بیشتری پرورش پیدا کردند و کار به جایی رسید که متقاضیان شهرهای دیگر هم زیاد شدند و برخی از آنها مثلا در بخش نقالی چنان در حد حرفهای اجرا میکردند که هیجانزده میشدیم.
زمانی در پاسخ به اینکه آیا حالا پس از هفت دوره بخش جوانههای نمایش ایرانی به آنجا که باید، میرسیده و جایگاه خود را پیدا کرده است؟ میگوید: به نظرم هنوز جا دارد تا در این بخش بیشتر کار شود؛ یک وقتهایی حرکتی را به منظور حفظ یک میراث معنوی یا میراث فرهنگی شروع میکنیم اما اگر از آن مراقبت نکنیم میتواند دستخوش تغییرات و شکلهای نمایشی دیگری شود. این بخش به مراقبت از طرف کارشناسان و نمایشگرانش احتیاج دارد. متاسفانه من در این دوره بعضی کارها را میدیدم که خانوادهها بر اساس چیزی که مُد شده کودکانشان را به این سمت سوق داده بودند بویژه آنکه هنری مثل نقالی در این چند سال گذشته به یک موج تبدیل شده و بعضی خانوادهها بدون آگاهی کامل و شناخت درست، از بچههایشان فیلمهایی فرستادهاند که نشان میدهد انگار آنها وسیلهای برای جمع کردن فالوور هستند یا با اجرای برنامه در شهرداریها و برخی رویدادها به یک منبع درآمد تبدیل شدهاند. این کارها راه به جایی نمیبرد و متاسفانه بعد از مدتی کودک را زده میکند.
او با این حال تاکید میکند: حرکت برای راهاندازی چنین بخشی بسیار اثرگذار بوده تا مردم با نمایشهای ایرانی آشنایی پیدا کنند و با توجه به اینکه از دورههای قبل همجنان در ارتباط با بعضی بچهها هستم و میدانم به چه نحوی این راه را دنبال کردهاند معتقدم باید یک نظر کارشناسی مراقب وجود داشته باشد تا استعداد و تواناییهای این بچهها هرز نرود؛ مخصوصاً اینکه بعضی خانوادهها هستند که فقط دوست دارند بچههایشان را روی استیج ببینند ولی اگر مراقبت درست باشد نسل بسیار خوبی را در حوزه نمایشهای آیینی و سنتی میتوانیم داشته باشیم.
افسانه زمانی درباره اینکه برای انجام این مراقبتهای کارشناسانه چقدر نیروی متخصص وجود دارد، آن هم در شرایطی که خیلی از هنرمندان قدیمی این عرصه از کمتوجهی به این نمایشها گلهمند هستند، میگوید: در حال حاضر کسانی هستند که همچنان در این حوزه کار میکنند اما متاسفانه در این سالها فعالیتها هم بخاطر مسائل مالی و اقتصادی و هم عدم توجه به شیوههای نمایش ایرانی کمتر شده و همین باعث بروز دلسردیهایی در میان قدیمیترها شده است اما فکر می کنم میشود با یک برنامهریزی درست از این کارشناسها به درستی کمک گرفته شود.
او در عین حال یاداور میشود: جدا از آنچه اشاره شد، نکته دیگری که ممکن است باعث دلزدگی نسل جوان شود این است که بهتر است دست نسل جوان را برای نوآوری کردن در این شیوههای نمایشی تا حدودی باز بگذاریم تا بتوانند برای نمایش معاصر از این شیوهها استفاده کنند. البته حرفم به این معنا نیست که شیوههای نمایش ایرانی به ابتذال کشیده شود چون پیش آمده کسانی را دیدهام که به بهانه نوآوری در این حوزه، آن را به ابتذال کشیدهاند در حالی که حتی اگر قرار بر نوآوری باشد باید اطلاعات و شناخت دقیق و درستی از این حوزه وجود داشته باشد تا شاهد این باشیم که این شیوهها با تئاتر معاصر ما همخوانی داشته باشد. البته در این بین برخی اساتید ما حاضر نیستند قدمی در این حوزه بردارند و به نظرم با تجربه اندوختهای که دارند میتوانند به نسل جوان کمک کنند تا این شیوهها نوآورانه و به روز شود.
انتهای پیام